شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال
بایگانی
  • ۰
  • ۰

پرونده آرد

✅ حالا که کمی هیجان آرد و گندم خوابیده، کمی موضوع را بررسی و تمرین سیاست ورزی و حکمرانی کنیم:

 👈🏻 هرکیلو آرد برای دولت حدود ۱۳ هزار تومان تمام می‌شود. به نانوایی‌ها زیر هزار و به صنعت ۲۷۰۰ تومان داده می‌شود.
میشه چند درصد تخفیف؟؟ 

👈🏻 در یکی دو سال اخیر و به خصوص بعد از جنگ اوکراین، قیمت گندم و آرد در جهان افزایش زیادی پیدا کرده است.

 👈🏻 ولی با وجود افزایش بسیار زیاد دولت قیمت‌ها را افزایش خاصی نداد و همچنان هر کیسه آرد را به نانوایی‌ها ۳۸ هزار تومان می‌دهد.
آیا همش میشه نان ارزان؟ نه! خیلی‌هاش را آزاد می‌فروشن. اگه گفتید چند؟؟ قیمتش نقدا لب مرز ترکیه و عراق کیسه‌ای  ۶۰۰ هزار تومانه.
یعنی با وضع موجود پول مردم ما مستقیما به واسطه یارانه آرد میره تو جیب دولت ترکیه و قاچاق‌چی‌های آرد و نتیجه میشه تامین کسری گندم ترکیه و کمبود آرد داخل ایران.

‌ 👈🏻 میرویم سراغ صنعت.‌
دولت هر تن گندم را ۵۰۰ دلار وارد میکنه با هزینه اضافه تبدیل به آرد میکنه و به کارخانه‌های ماکارونی هر تن آرد را تقریبا میده ۱۰۰ دلار.
چقدر تخفیف رو هر تن ؟؟ 🤔 
خب اینا چیکار میکنن؟ باز اینها هم اون آرد رو با هزینه اضافه تبدیل به ماکارونی می‌کنند و در آخر هر تن ماکارونی و دیگر محصولات گندم را تقریبا ۴۰۰ دلار صادر میکنن! 
👈🏻نتیجه؟ ضرر دولت روی صادرات ماکارونی و دیگر محصولات آرد و سود شرکت‌های ماکارونی و کشورهای دیگر.
به همین دلیل هر پنج قاره دنیا مشتری ماکارونی ایران‌اند! ایران داره یارانه ماکارونی کل دنیا را میده.😐  

 👈🏻دو هفته اول امسال، مصرف آرد ۲۵۰ درصد رشد داشت. آیا مردم یک دفعه اول فروردین همه ۲.۵ برابر نون و ماکارونی خوردند؟! یا بدلیل جنگ روسیه و اوکراین قاچاق افزایش پیدا کرد؟
👈🏻 بریم سراغ تصمیم گیری و حکمرانی:
فرض کنید شما همین فردا رییس جمهور هستید. می‌بینید دارید سالی بیش از ۱۰۰ هزار میلیارد تومان یارانه آرد و نان می‌دهید. اما بخش اعظم آن می‌شود سهم کارخانه‌های ماکارونی و نانوایی‌ها و دلال‌ها و کشورهای همسایه.
در واقع شما در این اوضاع تحریم با هزار زحمت دلار وارد کشور می‌کنید و خیلی سخاوتمندانه (بخوانید احمقانه و ابلهانه!) دلارها را یارانه آرد و نان کشورهای خارجی حتی اروپا و آمریکا می‌کنید!!! 
 *تصمیم شما بعنوان یک حکمران چیست؟؟*
👈🏻 لابد می‌گویید مراقبت می‌کنم قاچاق نشود!
اول اینکه محصولاتی مانند ماکارونی که قاچاق نمی‌شوند، کاملا قانونی صادر میشوند.
اگر جلو صادرات ماکارونی را گرفتید به شکل بیسکویت و... صادر می‌شود و درآخر می‌رسید به لیستی از محصولات ممنوع الخروج جدید از محصولات گندم و آرد که حکم قاچاق دارند!
سالهاست در تمام دنیا بارها آزموده و اثبات شده که بهترین راه جلوگیری از قاچاق از بین بردن صرفه قاچاق و خشکاندن ریشه آن است.
تا وقتی صرفه اقتصادی تقریبا ۲۰ برابری برای قاچاق آرد نانوایی‌های سنتی و چندین برابری برای آرد صنعتی و محصولات آن هست، قاچاق هم هست، هرچقدر هم کشور مجازات بگذاره و تلاش کنه دیگه از مواد مخدر که بیشتر نمی‌تونه سخت بگیره! ولی قاچاق تا نیاز و سود هست خواهد بود.

👈🏻حالا از ریاست جمهوری نقل مکان کنید 😅 و خودتون را بگذارین جای شبکه دلال‌ها و صاحبان کارخانه ماکارونی و برخی کشورها.🤔

مثلا همین کشورهای همسایه مثل عراق، کویت و امارات چند میلیون تن گندم کمبود دارن. کجا برای تامین، بهتر از آرد یارانه‌ای دولت سخاوتمند ایران!😐

حالا با تصمیم جدید دولت ایران، سود چند هزار میلیاردی شما یک دفعه قطع میشه، ساکت می‌نشینید؟ و قید سود چند هزار میلیاردی را می‌زنید؟ یا بخشی از همین پول حاصل از این سودها را خرج می‌کنید و جو و جنجال رسانه‌ای راه می‌اندازید و از ضعف دولت در عدم اقناع عمومی استفاده می‌کنید و القای بحران و قحطی و... می‌کنید؟

👈🏻نکته جالب ماجرا اینه که فقط آرد ماکارونی‌ها و فانتزی‌ها گرون شده و آرد نان سنتی‌ها سر جاشه و قیمتشان فرقی نمیکنه، اما این همه جنجال کرده‌اند.  

👈🏻 ادامه این روند ابلهانه و دادن یارانه نجومی به کارخانه‌های استفاده کننده از آرد صنعتی و کشورهای خارجی بهتره یا دادن یارانه به مردم ایران؟ همراه با اقناع سازی و اعتماد سازی و اجرای درست و ... ؟؟ شما رییس جمهور باشید چه می‌کنید؟ ‌‌

فرض کنید شمای رییس جمهور هستید، تصمیم گرفته‌اید از ۱۵ اردیبهشت یارانه آرد صنعت را کم کنید و آردشان را گران. چطوری اجرا می‌کنید؟ از چند ماه قبل اعلام عمومی می‌کنید؟ مثلا دوماه؟ خب تو این دوماه زالوصفتان و استفاده کننده‌ها از اختلاف قیمت، ماکرونی‌ها را احتکار نمیکنن؟ جنجال آفرینی بیشتر نمی‌کنند! مردم برای خرید ماکارونی و دیگر محصولات صنعتی گندم هجوم، نمیارن؟ کمبود و احتکار آرد توی انباری‌ها و... شکل نمی‌گیره؟! دولت بره تک تک خونه‌ها و انباری‌ها را بازرسی کند؟!
🤔

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

آخوند سیاسی

وقتی با جماعت غرب‌زده یا به اصطلاح روشنفکر تعامل داشته باشی، روحانی خوب را روحانی می‌دانند که سرش به کارش است، همه‌اش دنبال کارهای خیریه، مسجد، نماز و روزه و احکام است.

تا بفهمند اظهار نظر سیاسی می‌کنی و در مورد مسائل کلان مدیریت کشور فکر می‌کنی و حرف می‌زنی، می‌گویند آخر آخوند را چه به این حرف‌ها؟!

بعد همین جماعت که آخوند خوب را آخوند غیر سیاسی می‌دانند به اصل آخوندی که می‌رسند می‌گویند شما چه فایده‌ای برای جامعه دارید؟ چرا کار نمی‌کنید؟ مسجد داری و مسئله گفتن هم شد کار؟

📌خلاصه حرفشان این می‌شود: «آخوند خوب آخوند غیر سیاسی است و آخوند غیر سیاسی هم که فایده‌ای برای اجتماع ندارد»!

 

مطمئنا آن کارهایی که آنها بی‌فایده می‌دانند، بسیار بافایده و مهم و از مهم‌ترین وظایف روحانیون نیز هست اما روحانی که فقط آنها را داشته باشد روحانی کاملی نیست و پا جای پای انبیاء و اهل بیت علیهم السلام نگذاشته است.

 

در زیارت‌های مختلف اهل بیت (ع) به آنها با تعبیر «سَاسَةَ الْعِبَادِ» به معنای سیاست‌مدارترین بندگان خدا سلام و درود می‌فرستیم!

در روایت است: «إنّ بنی إسرائیل یسوسهم‏ أنبیاؤهم، أی یتولّى امورهم کما یفعل الامراء والولاة بالرعیّة» سیاست بنی اسرائیل بدست انبیاء آنها بود یعنی سرپرستی امور آنها را می‌کردند مثل مقام پادشان و حاکمان.

 

از امام صادق(ع) روایت است آنگاه که خداوند پیامبر خود را به بهترین و کامل‌ترین شکل ممکن تربیت کرد و به او گفت تو بر اخلاقی بزرگ هستی، سپس امر دین و امت را او به سپرد تا سیاست عباد را بدست گیرد و گفت آنچه رسول می‌گوید را انجام دهید و آنچه نهی می‌کند ترک کنید و رسول‌الله محکم و موفق و حمایت شده از روح القدس بود و لغزش و خطایی در چیزی از آنچه سیاست خلق را می‌کرد نداشت.

👈«إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَدَّبَ نَبِیَّهُ فَأَحْسَنَ أَدَبَهُ فَلَمَّا أَکْمَلَ لَهُ الْأَدَبَ قَالَ- «إِنَّکَ لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظِیمٍ (قلم ۴)‏» ثُمَّ فَوَّضَ إِلَیْهِ أَمْرَ الدِّینِ وَ الْأُمَّةِ لِیَسُوسَ عِبَادَهُ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ- «ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا (حشر -۷)» وَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص کَانَ مُسَدَّداً مُوَفَّقاً مُؤَیَّداً بِرُوحِ الْقُدُسِ لَا یَزِلُّ وَ لَا یُخْطِئُ فِی شَیْ‏ءٍ مِمَّا یَسُوسُ‏ بِهِ الْخَلْق‏.»
 

🎙امام خمینی(ره) می‌فرمایند:

👈«سیاست این است که جامعه را هدایت کند و راه ببرد، تمام مصالح جامعه را در نظر بگیرد و تمام ابعاد انسان و جامعه را در نظر بگیرد، و اینها را هدایت کند به طرف آن چیزى که صلاحشان هست، صلاح ملت هست، صلاح افراد هست و این مختص به انبیاست.

 

دیگران این سیاست را نمى‏توانند اداره کنند. این مختص به انبیا و اولیاست و به تبع آنها به علماى بیدار اسلام. و هر ملتى علماى بیدارش در زمانى که آن ملت نبیشان بوده است.

 

اینکه مى‏گویند شما دخالت در سیاست نکنید و بگذارید براى ما، شماها سیاستتان، سیاست صحیحتان هم یک سیاست حیوانى است. آنهایى که فاسدند، سیاستشان سیاست شیطانى است. آنهایى که صحیح راه مى‏برند باز سیاستى است که راجع به مرتبه حیوانیت انسان، راجع به رفاه این عالم، راجع به حیثیاتى که در این عالم هست راه مى‏برند. لکن انبیا، هم این عالم را و هم آن عالم را- و اینجا راه است براى آنجا- اینها هدایت مى‏کنند. مردم را به این راه و آنچه که صلاح ملت است، صلاح جامعه‏ است. اینها آنها را به آن صلاح دعوت مى‏کنند. و صلاح مادى و معنوى از مرتبه اوّل تا آخرى که انسان مراتب کمال دارد.

 

سیاستمداران اسلامى، سیاستمداران روحانى، انبیا- علیهم السلام- شغلشان‏ سیاست‏ است‏. دیانت؛ همان سیاستى است که مردم را از اینجا حرکت مى‏دهد و تمام چیزهایى که به صلاح ملت است و به صلاح مردم است. آنها را از آن راه مى‏برد که صلاح مردم است که همان صراط مستقیم است

👈صحیفه امام، ج‏ ۱۳، صص: ۴۳۲ - ۴۳۳

..............................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

در هر دو تقریر عقلی و نقلی ولایت فقیه، اولین سوال این است که چه کسی حق ولایت و حکومت دارد؟

📝 در پاسخ به این سوال، مثلا حضرت امام(ره) می‌فرمایند عقلا حق تصرف، ولایت و حاکمیت متفرع بر مالکیت است و مالکیت حقیقی متفرع بر خالقیت است، بنابر این از این جهت که تنها خداوند خالق ماست، تنها او مالک ما است، پس تنها او بر ما حق ولایت و تصرف دارد، حتی خود ما نیز بر جان، بدن و اموال خودمان ولایتی مستقل از خداوند نداریم، چون مالک حقیقی آنها نیستیم.

📝 ما اگر مالک اموال خودمان نیز حساب می‌شویم اعتبارا و در مقابل دیگر افراد اجتماع است که حق تصرف در اموال ما، به آنها داده نشده است و ممکن است خداوند که مالک حقیقی ما و اموال ما است، در برخی موارد بدون اذن ما حق تصرفی برای غیر ما، در اموال ما ثابت کند، مثلا به پدر یا همسر یا فرزند یا برادرزاده ما یا حاکم جامعه اجازه دهد به نحو خاص و در موارد خاصی در اموال ما تصرف کنند.

📝 در آیه ۳۳ سوره نور در مورد آزاد کردن عبدهایی که توان اداره خود را دارند و می‌خواهند با قرارداد مکاتبه آزاد شوند آمده است:

👈«وَ آتُوهُمْ مِنْ مالِ‏ اللَّهِ‏ الَّذی آتاکُم‏»

به آنها اموالی دهید و دقت داشته باشید که این اموال شما اصالة مال خداست و بالعرض در اختیار شما قرار گرفته است و صاحب اصلی آن خداست.

📝 در آیه ۶ احزاب خداوند ولایتی بالاتر از ولایت خودمان را برای پیامبر بر اموال و جان‌هایمان قرار می‌دهد.

👈«النَّبِیُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ»

نتیجه این حکم اختیار پیامبر در فرستادن دیگران به جهاد، تعیین خمس و حقوق مالی و دیگر تصرفات و احکام از این دست است.

👈تعبیر «إِنِ الْحُکْمُ إِلاَّ لِلَّه‏» که در آیات مختلفی آمده است، به معنی انحصار حق حکم و فرمان دادن در همه زمینه‌ها برای خداوند، شاهدی دیگر بر حکم عقلی مذکور است.

⁉️ وقتی به حکم عقل و نقل برای ما ثابت شود حق ولایت و حاکمیت جز برای خداوند ثابت نیست، اصل بر عدم حق ولایت و حکومت غیر خداوند بر مخلوقات و از آن جمله بندگان گذاشته می‌شود و سپس این سوال مطرح می‌شود که چه کسانی به واسطه اذن خداوند در طول ولایت الهی حق ولایت و حاکمیت پیدا می‌کنند؟

پاسخ این سوال در آیات مختلفی داده شده است:

📝به طور مثال در آیه ۵۵ سوره مائده مقام ولایت بر مردم را منحصر در خداوند و نبی مکرم و امیرالمؤمنین (علیهما الاسلام) می‌کند:

👈«إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ‏»

سرپرست و ولىّ شما، تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آورده‏‌اند همان‏ها که نماز را برپا مى‏‌دارند، و در حال رکوع، زکات مى‏‌دهند.

همه مفسران اجماع دارند که این اوصاف، در شأن امیرالؤمنین(ع) نازل شده است.

📝 نتیجه این انحصار این است که هر نوع ولایتی چه فردی و یا اجتماعی، برای فقیه یا دموکراسی جمعی یا مؤمنین و... و حتی برای امام معصوم غیر از امیرالمؤمنین باید به اذن رسول و امیرالمؤمنین (علیهما الاسلام) و در طول آنها باشد و در غیر این صورت باطل است و حق ولایت ندارند.

📝 در آیه ۲۶ سوره مبارکه صاد می‌فرماید:

👈«یا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناکَ خَلِیفَةً فِی الْأَرْضِ فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ».

با توجه به این آیه حکم کردن از متفرعات خلافت الهی است و غیر از خلفیه الهی در منصب قضاوت یا حاکمیت بر اجتماع حق حکم کردن ندارد.

📝 در آیه ۵۹ سوره مبارکه نساء در مقام بیان اینکه از چه کسانی باید اطاعت کرد، می‌فرماید از خداوند و رسول او و اولی الامر اطاعت کنید، یعنی همه اطاعت‌های شما باید به یکی از این سه مورد برگردد.

👈«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی‏ الْأَمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فی‏ شَیْ‏ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ ذلِکَ خَیْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْویلاً»

📝علاوه بر آیات مختلف قرآن همچنین روایات مختلفی نیز در همین رابطه وجود دارد، به طور مثال در روایت است:

👈«اتّقوا الحکومة؛ فإنّ الحکومة إنّما هی للإمام العالم بالقضاء، العادل فی المسلمین؛ لنبیّ، أو وصیّ نبی‏»

حال که انحصار حق حکم دادن و ولایت برای خداوند و در طول او برای نبی و وصی او ثابت شد، باید برای خروج از این اصل و اثبات جواز حکومت برای غیر نبی یا وصی، دلیل معتبر داشت و اینجاست که دو قسم دلیل عقلی و نقلی برای اثبات ولایت برای فقیه در طول نبی و وصی نبی مطرح می‌شود.

🔗(جهت اطلاع بیشتر ر.ب: امام خمینی، الاجتهاد و التقلید، ص ۱۹ و آیت الله سید کاظم حائری، أساس الحکومة الإسلامیة، ص: ۶۵‌)

تا اینجا مشخص شد حق ولایت، تصرف و حکومت منحصرا برای خداوند وجود دارد و با توجه به انحصار مذکور، اصل عدم ولایت برای غیر خداوند ثابت می‌شود و به واسطه اذن خداوند، نبی و وصی نبی از این اصل خارج شده‌اند و حق ولایت و تصرف در امور بندگان برای آنها ثابت شده است و برای غیر آنها اثبات هر نحو از ولایت و حکومت نیازمند دلیل معتبر است.

بنابر اصل مذکور اگر کسی برای فقیه یا فرد منتخب از دموکراسی یا هرکس دیگر هر نحو از حق ولایت و تصرف را قائل باشد، بایست دلیلی معتبر از منظر شرع در اثبات آن ولایت در طول ولایت الهی عرضه کند و در غیر این صورت ولایت او مصداقی از ولایت طاغوت در مقابل ولایت الله است.

در این راستا برای اثبات ولایت برای فقیه در زمان عدم دسترسی به نبی و وصی، دو دسته دلیل عقلی و نقلی ذکر شده است که دو تقریر حداکثری یا همان مطلقه و حداقلی یا همان حسبه را دارند.

🔻 برخی از فقها که حضرت امام نیز از جمله آنها هستند هم در دلیل عقلی و هم در دلیل نقلی برای فقیه ولایت مطلقه یعنی همان مقام ولایت ظاهری نبی مکرم اسلام و امیرالمؤمنین (علیهما السلام) را ثابت می‌کنند.

🔻برخی در دلیل عقلی ولایت حسبه و در دلیل نقلی ولایت مطلقه را می‌پذیرند.

🔻برخی نیز تنها دلیل عقلی را برای موارد حسبه می‌پذیرند و ادله نقلی را رد می‌کنند و در ادامه به مهم‌ترین محل اختلاف هر گروه اشاره خواهم کرد.

در تقریر عقلی اثبات ولایت از طریق دلیل حسبه، یعنی اموری که قطعا شارع راضی به تعطیل آن امور نیست، جواز سرپرستی قدر متیقن از این امور برای فقیه اعلم و عادل از اصل عدم جواز ولایت و حاکمیت غیر خداوند خارج می‌شود، چرا که یقین داریم کسی باید این امور را سرپرستی کند و شارع راضی به اهمال در آنها نیست و قدرمتیقن کسی که جواز سرپرستی برای او وجود دارد فقیه عادل است و در مرتبه بعد از فقه نیز این مسئولیت بر عهده عدول مؤمنین قرار می‌گیرد.

این حد از ولایت را برای فقیه عادل و در نبود او برای عدول مؤمنین، همه می‌پذیرند اما اینکه دایره امور حسبه چقدر است؟ مورد اختلاف است و ممکن است برخی فقها قلیلی از مسائل و برخی تقریبا اکثر مسائل مورد ابتلاء اجتماع را جزو این دایره بدانند اما اختلاف در مصداق است.

🔻 در تقریر عقلی دوم از کسانی چون حضرت امام برای اثبات ولایت برای فقیه، خود مقام ولایت و حاکمیت بر اجتماع از شئون تعطیل ناپذیر نبی و وصی دانسته می‌شود که خداوند در هیچ شرایطی راضی به تعطیل آن نیست و با توجه به اینکه امور سلطانی اعم از امر قضا و وضع قوانین و حفظ نظام کشور و جامعه از اهم امور مرتبط با حیات بشر است و دین اسلام نیز مدعی تعیین برنامه در هر امر مرتبط با سعادت بشر است، نمی‌شود در این دین کامل برای امر حاکمیت بر اجتماع در دوران غیبت جانشینی به نیابت از نبی و وصی تعیین نشده باشد و قدر متیقن کسی که این مقام را به نیابت از نبی و وصی می‌تواند اختیار کند فقیه عادل عالم به سیاست و مدیریت اجتماع و مسائل آن است.

در تقریر اول برای جواز تولی فقیه در موارد مشکوک نیاز به دلیل است اما در تقریر دوم برای خروج موردی از دایره ولایت فقیه در موارد مشکوک نیاز به دلیل است.

👈 به طور مثال فلان مرجع معتقد به ولایت حسبه، وقتی دشمنانی به مرزهای کشور اسلامی تعدی می‌کنند تا وقتی نظام کشور باقی است و حرج و مرجی بوجود نیامده است و ضرورت اقتضاء نمی‌کند برای خود جایز نمی‌داند که حکم به لزوم جهاد عمومی دهد اما کسی چون حضرت آقا که به ولایت مطلقه فقیه با تقریر دوم معتد هستند حتی حکم به جهاد ابتدائی را نیز برای فقیه جایز می‌دانند و کسی چون حضرت امام نیز با اینکه معتقد به تقریر دوم هستند اما چون جهاد ابتدایی را از اختیارات خاص معصوم می‌دانند این نحو از جهاد را خارج از اختیارات ولی فقیه می‌دانند.

 

حضرت امام و دیگر فقهای هم نظر با ایشان روایات نصب فقها به عنوان حاکم و جانشین و «وارث انبیاء» و «حکام علی الملوک» را شاهد و در تایید تقریر دوم از دلیل عقل، ذکر می‌کنند و همچنین نهی مؤکد از مراجعه به سلاطین جور در امور سلطانی و قضایی در آیات و روایات را به عنوان شاهد دوم و ملازم حکم عقلی مذکور، مورد استناد قرار می‌دهند. (ر.ب: الاجتهاد و التقلید؛ ص ۱۹ ۲۶)

تا اینجا به انحصار حق ولایت، حق حکم کردن و حق اطاعت شدن برای خداوند و اذن خداوند در ولایت نبی و وصی نبی اشاره شد که نتیجه این انحصار اصل عدم ولایت برای غیر خداوند است و دو تقریر از حکم عقل در اثبات مقام ولایت برای فقیه در زمان عدم دسترسی به نبی و وصی ذکر شد که:

👈یکی اثبات خروج موارد قدر متیقن از امور حسبه، از اصل عدم ولایت برای فقیه بود.

👈 و دومی اثبات خروج فقیه از اصل به عنوان فرد قدر متیقن از کسانی که مقام تعطیل نشدنی ولایت ظاهری نبی و وصی را تولی می‌کنند.

لاذم به ذکر است که انحصار در حق حکم کردن و اطاعت شدن از لوازم اصلی انحصار در حق ولایت است و ادله آن نیز بیانگر همان انحصار حق ولایت برای خداوند و در طول ولایت الهی برای نبی و وصی نبی است.

از اینجا به بعد به دو تقریر از دلیل نقلی برای اثبات مقام ولایت برای فقیه می‌پردازم:

🔻 برخی چون حضرت امام که با تقریر عقلی دوم، ولایت مطلقه را برای فقیه ثابت نمودند، به روایات فقط به عنوان تایید حکم عقل استناد می‌کنند و در این راستا ادله‌ای چون مقبوله عمربن حنظله و عبارت: «فإنّی قد جعلته علیکم حاکماً» و برخی دیگر از ادله، اثبات نصب فقیه در همان مقام ظاهری حاکمیت سیاسی و اجتماعی و قضاوت نبی‌مکرم را به عنوان شاهد حکم عقلی مذکور ذکر می‌کنند. (ر.ب: الاجتهاد و التقلید؛ صص ۲۶ -۳۹)

🔻 اصل بحث تعیین کننده در ادله نقلی مربوط به فقهایی است که در تقریر حکم عقل، به ولایت در امور حسبه حکم کردند.

📌در اینجا یک گروه که ادله نقلی همچون و أنّ الفقها‏ «حکّام على الملوک» و‏ «کفیل أیتام أهل البیت» و «خلفاء رسول اللَّه» و «أنّ مجاری الامور والأحکام على‏ أیدی العلماء باللَّه الامناء على حلاله وحرامه» و «وَأمَّا الحَوادِثُ الواقِعَةُ، فَارْجِعُوا فیها إلى رُواةِ حَدیثِنا. فَإنَّهُم حُجَّتی عَلَیْکُم‏» و... را برای اثبات مقام ولایت فقها در طول نبی و وصی کافی می‌دانند و خصوصا از این جهت که ادله نقلی مورد استناد، اطلاق و عموم دارند همه امور سیاسی اجتماعی تعریف شده در حاکمیت را جزو دایره حاکمیت فقیه می‌دانند الا مواردی که ثابت شود از اختصاصات نبی و وصی است.

📌 اما گروه دیگراز این فقهاء در برخی روایات اشکال سندی می‌کنند، برخی را نیز اشکال دلالی می‌کنند که دلالتی بر جعل مقام حاکمیت برای فقیه ندارد.

⁉️ این نحو برخورد با روایات مستلزم این سوال است که در بستری که فضای خالی از حاکمیت سیاسی اجتماعی نداریم و مراجعه به حکمای جور و طواغیت در امور مختلف قضایی و سلطانی نیز نهی شده است، اگر مقام حاکمیت را برای فقیه ثابت نمی‌دانید برای چه کسی جایز می‌دانید؟

یا در انحصار حق حاکمیت در طول ولایت الهی باید اشکالی داشته باشند یا بنا به اضطرار برای فقیه و غیر فقیه جواز حکومت را قائل باشند.

از جمله مهم‌ترین مجموعه ادله‌ای که عمدتا از نظر سند توسط این گروه از فقها محل خدشه نیست بلکه صرفا به دلالت آنها اشکال می‌شود ادله مورد استناد برای نصب فقها به عنوان حاکم است، به نظر این فقها ادله مذکور صرفا مقام قضاوت را برای فقیه ثابت می‌کند اما مقام حاکمیت سیاسی و اجتماعی را خیر!

🔻به طور مثال آیت‌الله سیستانی در ذیل این روایات می‌فرمایند، در گذشته حاکم فقط برای قاضی اطلاق شده است.

👈«أن الحاکم لم یأت بمعنى الوالی، و نحن تتبعنا کثیراً فی ذلک و لم نر فی کلمات المتقدمین أن الحاکم یذکر بمعنى الوإلى، نعم ذُکر ذلک فی ألسنة متأخری المتأخرین، و الحاکم فی اللغة هو القاضی، و قد یطلق على من ینفذ حکم القاضی و لفظة (الحاکم) کما قلنا لم یُستعمل فی کتب اللغة وغیرها بمعنى الوالی و السلطان، و کانوا یعبرون عن الوالی بالعامل، فلذا نرى فی نهج البلاغة وغیره من الکتب یقال: (ومن کتاب له علیه السلام إلى عامله أو إلى عماله)، أو یعبر بالوالی، ولم یُعبر فی الکتب عن الوالی بالحاکم.»

(ربانی، تقریرات اجتهاد و تقلید آقای سیستانی، ص ۱۰۶)

حتی اگر اشکال مذکور هم پاسخ داده نشود، بعد از پذیرش شان حاکم سیاسی بودن حضرت رسول و اینکه جامعه به این جایگاه نیاز دارد و این شأن تعطیل بردار نیست و استمرار آن منحصرا در طول ولایت حضرت رسول(ص) مشروعیت دارد؛ روایاتی نظیر: «الفقهاء امناء الرسول» و «العلماء ورثة الأنبیاء» که ثابت کننده استمرار جایگاه زعامت سیاسی، اجتماعی نبی‌مکرم برای فقها هستند، برای اثبات مقام ولایت برای فقها کافی است اما در هر صورت ادله با لفظ حاکم نیز مورد استناد فقها قرار گرفته است.

برای توضیح بیشتر فهم معنای حکم و استعمال آن در آیات و روایات مربوط به نصب فقها به عنوان حاکم اولا باید دقت داشت که مسلم است حکم کردن در امور اختلافی معنا می‌دهد یعنی تا اختلافی وجود نداشته باشد و همه متفق باشند نیاز به حکم کردن نیست. ثانیا کسی حکم می‌کند که نوعی استیلاء داشته باشد و بتواند حرف نهایی و فصل الخطاب را در مقام اختلاف بزند. به طور مثال در این شرایط کشور مذاکره کنیم یا خیر؟ این سیاست اقتصادی برای جامعه خوب است یا خیر؟ این اساس نامه و قانون برای جامعه نیاز است یا خیر؟ و... این امور اگر همه موافق یک نظر هستند که همان نظر اعمال می‌شود اما اگر اختلاف است کسی که سخن او فصل الخطاب باشد نیاز است.

این جایگاه برای پیامبر و اهل بیت در امتداد ولایت الهی ثابت بوده است و در زمان عدم دسترسی به نبی و اوصیاء نبی بنا به حکم عقل و ادله‌ای مثل «وَأمَّا الحَوادِثُ الواقِعَةُ، فَارْجِعُوا فیها إلى رُواةِ حَدیثِنا. فَإنَّهُم حُجَّتی عَلَیْکُم‏» این جایگاه برای فقها نیز ثابت شده است.

همین قرینه نصب فقها در این جایگاه مشخص می‌کند که ادله‌ای که در آنها از تعبیر نصب فقها به عنوان حاکم نیز استفاده شده است، معنایی اعم از قاضی و حاکم سیاسی و اجتماعی دارد.

بنابر این در این ادله تعبیر حاکم که در قرآن مکرر برای خداوند استفاده شده است، همان مفهوم اعم از قضاوت مصطلح را دارد و شامل حاکمیت سیاسی نیز می‌شود. (الاجتهاد و التقلید؛ ص ۲۶)

واژه حکم از نظر لغت به معنای جلوگیری کردن و بازداشتن است (لسان العرب- مفردات المصباح المنیر) و اصطلاحا در مورد قاضی زیاد استعمال می‌شده است اما در آیات و روایاتی که مربوط به منصب نبی مکرم و فقها به عنوان حاکم است، قرائنی وجود دارد که منظور از حاکم اعم از قاضی و حاکم سیاسی است.

👈 به طور مثال در روایتی در مورد فقها آمده است: «الْمُلُوکُ حُکَّامٌ عَلَى النَّاسِ وَ الْعُلَمَاءُ حُکَّامٌ عَلَى الْمُلُوک‏» و یا در صدر مقبولة عمربن حنظله که در آن مورد فقها آمده است «فإنّی قد جعلته علیکم حاکماً»، گفته شده است: « فَتَحَاکَمَا إِلَى السُّلْطَانِ وَ إِلَى الْقُضَاةِ» و این دلالت می‌کند که مورد روایت اعم از رجوع به قاضی در باب قضاء است و بلکه رجوع به سلطان و والی نیز مد نظر است و نوعا آنچه به سلطان مراجعه می‌شود غیر از مورد مراجعه به قاضی است.

آیه ۶۵ نساء از جمله مهم‌ترین آیاتی است که بر استعمال لفظ حکم در معنای اعم از امور قضایی دلالت دارد. این آیه که مفاد آن محدود به عصر حضور معصوم نیز نیست، منصب حاکمیت سیاسی و اجتماعی را با لفظ تحاکموا در کنار قضاوت برای نبی مکرم اسلام ثابت می‌کند.

👈 «فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتَّى یُحَکِّمُوکَ فِیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلِیماً»

🔻 در این آیه همانطور که مفسرین اشاره کرده‌اند رجوع به پیامبر و ملاک قرار دادن ایشان محدود به امور قضایی نیست (به طور مثال ر.ب:‌ ترجمه تفسیر المیزان، ج‏ ۴، ص: ۶۴۸) و آیات قبل و بعد نیز نشان می‌دهد که مورد آن اعم از اختلافات قضایی است.

🔻 علاوه بر آن در روایات مربوط به این آیه شریفه نیز تحاکم به معنای خاص حکم حاکم سیاسی گرفته شده است، به طور مثال از امیرالمومنین نقل شده است:

👈 «ثُمَّ لا یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ‏ مِنْ أَمْرِ الْوَالِی وَ یُسَلِّمُوا لِلَّهِ الطَّاعَةَ تَسْلِیماً»

(الکافی؛ ج‏ ۸؛ ص ۱۸۴)

پایان.

..............................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

مکه در منطقه‌ای بیابانی و تقریبا بدون محصول بود و درآمد مردم آنجا عمدتا از راه تجارت تأمین می‌شد. یک پای تجارت مردم مکه سفر آنها به دیگر سرزمین‌ها بود و پای دیگرش سفر مردم دیگر سرزمین‌ها به مکه.

اما مدتی پس از فتح مکه و مسلط شدن حکومت اسلامی پیامبر بر این شهر، حکم الهی نجس بودن غیر مسلمانان و همچنین حرمت راه‌دادن آنها به مسجد الحرام صادر شد.

 

با صدور این حکم الهی عملا تعامل با غیر مسلمانان سخت و محدود می‌شد و تجارت مردم مکه آسیب جدی می‌دید!

برخی نگران شدند و شاید اعتراض کردند که پس تجارت ما چه می‌شود؟

التزام به این حکم الهی ما را به فقر و بدبختی می‌اندازد.

 

خداوند در پاسخ به این نگرانی‌ها در قرآن در ادامه همین حکم الهی به صورت کلی به آنها وعده داد که نگران نباشید از فقر ‌نترسید به زودی خداوند شما را مستغنی می‌کند، خداوند بسیار دانا به همه چیز و حکیم است.

👈«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ‏ فَلا یَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرامَ بَعْدَ عامِهِمْ هذا وَ إِنْ خِفْتُمْ عَیْلَةً فَسَوْفَ یُغْنیکُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ إِنْ شاءَ إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ حَکیمٌ (۲۸ - التوبه)»

 

در روایتی ذیل این آیه آمده است که پیامبر فرمود به خدا قسم اگر بمانم مشرکان را از همه جزیرة العرب اخراج می‌کنم.

 

خداوند برای عمل به وعده خود، به چند شکل مختلف تنگی معیشتی که به آن واسطه برای مردم مکه و مسلمانان رقم می‌خورد را جبران نمود.

🔻مهم‌ترین آنها قرار دادن حج مستحب و واجب برای همه مسلمانان به عنوان یکی از ارکان مهم اسلام بود و به این واسطه، جمعیت‌های گسترده همیشه به سمت این شهر می‌آمدند و تجارت در این شهر رونق چند برابر گرفت و این رونق نیز به واسطه افزایش جمعیت مسلمانان روز به روز بیشتر می‌شد.

🔻یکی دیگر خود برخی احکام حج مثل لزوم قربانی کردن در حج بود که به گشایش مالی مردم شهر کمک می‌کرد و گوشت قربانی هم به مصرف فقرا و مردم همان شهر می‌رسید.

🔻یکی دیگر از گزینه‌ها در آیه بعد یعنی «۲۹ توبه» آمده است و آن دستور به جنگ با اهل کتاب تا وقتی که حاضر به پرداخت جزیه شوند بود.

 

این روزها که به واسطه اتفاقات بین‌المللی از تحریم‌ها و فشارها بر کشورمان کاسته شده است و قیمت نفت هم بالارفته است، کسانی می‌گویند شانس رئیسی بلند است و شانس روحانی کوتاه بود، اینها اولین اشتباهشان همین است که دست خدا را نمی‌بینند و ماجرا را به یک شانس تقلیل می‌دهند. در حالی که واقعا ما چیزی به اسم شانس در عالم نداریم، حتی یک برگ درخت هم بدون اراده و خواست خدا از شاخه نمی‌افتد.

 

اگر شما به دنبال مسیر اتکاء به خدا و عمل به دستورات او رفتی خداوند علیم و حکیم می‌داند چطور برای شما تنگی‌های پیش آمده در مسیر بندگی‌اش را جبران کند. ای کاش این درس‌های روزگار را با چشم عبرت بین می‌دیدیم.

 

آن چیزی را که آن‌ها به آن شانس می‌گویند، خدا نتیجه تقوا می‌نامد:

👈 وقتی برادران یوسف به او گفتند مگر تو یوسفى؟ گفت: من یوسفم، و این برادر من است، خدا بما منت نهاد، این سنت خداست که هر که تقوا پیشه کند و صبور باشد، خدا پاداش نیکوکاران را تباه نمى‏‌کند.

«مَنْ یَتَّقِ‏ وَ یَصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لا یُضیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنینَ (۹۰ - یوسف)»

👈 در احکام طلاق در قرآن آمده است یا با هم به خوبی رفتار کنید و زندگی را ادامه دهید یا اگر طلاق می‌گیرید، در طلاق هم به خوبی رفتار کنید و حقوق یکدیگر را ضایع نکنید و بدانید اگر به خدا و روز قیامت ایمان داشته باشید و تقوای خدا پیشه کنید خداوند راه نجاتی از گرفتاری‌ها پیش روی شما می‌گذارد.

«وَ مَنْ یَتَّقِ‏ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً (۲ الطلاق)»

در چند آیه بعدش همین مطلب را با بیان دیگری می‌گوید:

« وَ مَنْ یَتَّقِ‏ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مِنْ أَمْرِهِ یُسْرا (۴ طلاق)»

 

📌 خلاصه که نتیجه تقوا در هر زمینه‌ای همین گشایش است فرقی نمی‌کند زندگی فردی باشد یا اجتماعی یا سیاست و روابط بین الملل!

مطالب مربوط:

روحانی در قله بدشانسی، رئیسی در اوج خوش‌شانسی

.........

پی نوشت:

این پی نوشت را در فروردین ۱۴۰۲ به این متن اضافه می‌کنم:

این روزها وقتی می‌بینم، اسرائیل و فرانسه‌ای که بیشترین حمایت‌ها را از اغتشاش در ایران کردند خودشان به اعتراضات سراسری عمومی دچار شده‌اند، آمریکا هر روز بیشتر از دیروز در منطقه حقیرتر می‌شود و از نفوذش کاسته می‌شود طوری که متحد استراتژیکش عربستان هم مقابلش ایستاده، ترکیه که در دشمنی با ما و محور مقاومت از چیزی کم نمی‌گذاشت چطور خدا زده و زمین‌گیر شده است، بین اردن و اسرائیل اختلاف افتاده، صادرات نفتی و غیر نفتی ما افزایش قابل توجهی یافته و فتنه‌های امنیتی و اقتصادی و اجتماعی به خوبی دفع شده است و... باز پیشنهاد می‌کنم این یاداشت را بخوانید.

وقتی در اوج فشارها و تحریم‌ها مقاومت می‌کنی، این مقاومت بر قدرت متمرکز شما می‌افزاید تا زمانی که دشمن شما به انتهای توان فشار آوردنش می‌رسد و از سر استیصال آمنه سادات ذبیح‌پور و شخصیت‌های علمی و... را تحریم می‌کند، در این شرایط کافی است به واسطه اتفاقی یک شوک به دشمن شما وارد شود و آنگاه باید منتظر تفوق جبهه مقاومت باشید، چون کار از دست دشمن شما و اعمال فشارش در می‌رود و قدرت متمرکز شده شما آزاد می‌شود و خداوند هم ضربات پشت‌سرهم به دشمن را تدارک می‌کند.

آن موقع است که باید به انتظار اتفاقات دومینو وار در جهت تقویت جریان مقاومت باشید.

در سال ۱۳۵۶، رحلت آقا مصطفی و مراسم‌های سراسری ترحیم ایشان این شوک را به رژیم پهلوی وارد کرد و مقاومت متمرکز شده در ۱۵ سال پیش از آن آزاد شد و حوادث به واسطه لطف خداوند و مقاومت مؤمنین تا آخرین لحظه یکی یکی پازل پیروزی انقلاب و مبارزات را کامل کرد.

در این دوره از زمان و در پیچ تاریخی کنونی این شوک را جنگ روسیه و اوکراین به جریان استکبار و استعمار جهانی وارد کرد و به لطف خداوند و مقاومت ما ان شاء الله تا تفوق کامل جریان مقاومت در کل منطقه چیزی نمانده است.

ان شاء الله.

..............................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

📌(یاداشت زیر خلاصه‌ای از فیش‌برداری و تأمل بنده در عنوان مذکور است.)

 

تفاوت اساسی الگوی جریان حق در تبلیغ با الگوی جریان باطل چیست؟

حق و حقیت واقعیت دارد و نیازمند آشکار شدن است و باطل چیزی نیست، اساسی ندارد و نیازمند تزیین شدن است.

مهم‌ترین ابزار تبلیغی حق و حقیقت تبیین به معنای دلیل روشن است و در مقابل مهم‌ترین ابزار تبلیغی باطل تزیین به معنای آراستن است.

در قرآن مکرر در آیات مختلف وقتی به الگوی تبلیغی انبیاء می‌رسد از بینات نام می‌برد.

 

👈«لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ‏ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ (۲۵ حدید)»

 

👈«هُوَ الَّذی یُنَزِّلُ عَلى‏ عَبْدِهِ آیاتٍ بَیِّناتٍ‏ لِیُخْرِجَکُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ إِنَّ اللَّهَ بِکُمْ لَرَؤُفٌ رَحیمٌ (۹ الحدید)»

از قرآن و معجزات انبیاء با نام بیان و بینات به معنی دلیل روشن یاد می‌شود و...

 

در مقابل وقتی به الگوی تبلیغی شیطان می‌رسد از تزیین نام می‌برد.

 

👈«قالَ رَبِّ بِما أَغْوَیْتَنی‏ لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعینَ (۳۹ - حجر)»

 

👈«فَزَیَّنَ‏ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ فَهُوَ وَلِیُّهُمُ الْیَوْمَ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ (۶۳ - نحل)»

 

در جریان حق ابزارهایی کارآمدتر هستند که تناسب بیشتری با تبیین و تفکر داشته باشند مثل: کتاب، وبلاگ و سایت و رادیو.

اما در جریان باطل ابزارهایی کارآمدتر هستند که تناسب بیشتری با تزیین و سُکر داشته باشد مثل: توییت، اینستا، تلوزیون و موسیقی.

 

البته اینکه الگوی شیطان تزیین است به معنای این نیست که جریان حق از تزیین استفاده نمی‌کند بلکه فقط اساس در تبلیغ جریان حق تزیین نیست و تزیین غلبه ندارد. خداوند زیباست و زیبایی را دوست دارد و عالم را زینت و در آن جلوه‌گری کرده است.

 

👈 «أَ فَلَمْ یَنْظُرُوا إِلَى السَّماءِ فَوْقَهُمْ کَیْفَ بَنَیْناها وَ زَیَّنَّاها وَ ما لَها مِنْ فُرُوجٍ (۶ - ق)»

 

زینت هم ابزار شیطان است و هم ابزار خداوند.

وقتی در زینت متوقف شویم و به واقعیت ورای آن منتقل نشویم زینت ابزاری در جهت توقف و سقوط انسان است.

 

👈 «إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَى الْأَرْضِ زینَةً لَها لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً (۷ - کهف)»

 

👈 «الْمالُ وَ الْبَنُونَ زینَةُ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ الْباقِیاتُ الصَّالِحاتُ خَیْرٌ عِنْدَ رَبِّکَ ثَواباً وَ خَیْرٌ أَمَلاً (۴۶ - کهف)»

اگر حتی در قرائت قرآن و مداحی هم موسیقی و تزیین غلبه بر مفهوم پیدا کرد یعنی متوقف شدن در ظاهر و باید مراقب بود زیبایی‌ها و سکرآوری اساس نشود.

 

گاهی تزیین را شیطان بیشتر می‌کند تا بر گمراهی و ضلالت افراد بیافزاید.

 

👈 «وَ زَیَّنَ‏ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبیلِ فَهُمْ لا یَهْتَدُونَ (۲۴ - نمل) »

گاهی خود خداوند این زینت و جلوه‌گری را برای برخی می‌افزاید و در واقع ابلیس و شیاطین هم همه ولو ندانند همان می‌کنند که خدا می‌خواهد و آنها فقط ابزاری در دست خداوند هستند.

 

👈«وَ قَیَّضْنا لَهُمْ قُرَناءَ فَزَیَّنُوا لَهُمْ ما بَیْنَ أَیْدیهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ حَقَّ عَلَیْهِمُ الْقَوْلُ فی‏ أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ إِنَّهُمْ کانُوا خاسِرینَ (۲۵ - فصلت)»

 

👈«إِنَّ الَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ زَیَّنَّا لَهُمْ أَعْمالَهُمْ فَهُمْ یَعْمَهُونَ (۴- نمل)»

 

..............................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

وقتی به بازار و خیابان می‌رویم، می‌بینیم بخش قابل توجهی از مردم متأثر هجمه‌های همه‌جانبه ضد فرهنگی هستند یا به واسطه عملکرد ضعیف برخی از مسئولان آسیب‌هایی دیده‌اند و از وضع اقتصادی و خودرو و مسکن شکایت دارند و حتی از روی لجاجت ممکن است به آخوند هم چیزهایی بگویند.

 

اما اینها همه یک لایه از ظاهر اجتماع است، لایه عمیق‌تری هم است که قرآن چندین بار برای ایمان فرد و جامعه همراه با شاهدی به آن اشاره می‌کند.

می‌گوید وقتی دیدی اینطور هستند مؤمن هستند واگر اینطور نبودند، مؤمن نیستند.

 

یکی از شواهدی که حضرت آقا مکرر برای اثبات پیشرفت دین‌داری در جامعه به آن اشاره می‌کنند، افزایش مناسک دینی همچون مجالس قرآن، اعتکاف، عزاداری و اجتماعات بزرگ دینی، زیارت و امور از این دست است.

👈 مثلا طبق آمار رسمی امسال قریب به ۸۵ درصد مردم (قاعدتا نظرسنجی از میان شیعیان بوده است) حداقل یک شب را در مراسمات عزاداری محرم شرکت می‌کنند و با احتساب جمعیت نسبتا زیادی که به علت کهولت سن یا بیماری و... قادر به شرکت در مجالس نیستند عملا عده بسیار بسیار قلیلی می‌مانند که حتی یک بار هم در مراسمات مذهبی محرم شرکت نکرده‌اند.

 

در آیه ۴۵ سوره مبارکه زمر می‌فرماید: «وَ إِذا ذُکِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ‏ قُلُوبُ الَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَ إِذا ذُکِرَ الَّذینَ مِنْ دُونِهِ إِذا هُمْ یَسْتَبْشِرُونَ». کسانی که ایمان ندارند قلب آنها نسبت به مجالس ذکر و یاد خدا اشمئزاز دارد.

اما آنکه اهل ایمان است آنجا که ذکر خدا است را دوست دارد.

این مطلب در چندین جای دیگر قرآن هم اشاره شده است.

 

⁉️کسی که وقتی اسم دین و قرآن می‌آید بدش می‌آید، چطور می‌تواند با پای خودش وارد مجلس عزاداری یا قرآن خوانی و... شود؟

 

برخی‌ها هستند که شاید حتی نماز درست و حسابی هم نخوانند حجابشان هم محکم نباشد حتی ممکن است از چادری و ریشو هم خوششان نیاید چون یک خاطره بدی از آنها دارند یا به واسطه برخی تبلیغات تصور خوبی از آنها ندارند اما همین افراد از نماز و حجاب بدشان نمی‌آید، اگر بداند کسی واقعا اهل طاعت خداست، اهل نماز و حجاب است او را دوست دارند. این افراد اگرچه ایمانشان کامل نیست اما باز هم اهل دین‌داری و ایمان هستند.

 

از مهم‌ترین شاخصه‌‌های عمیقی که در روایات نه فقط برای سنجش دین‌داری بلکه حتی برای ثواب و عقاب، گفته شده است محبت به خدا و برای خداست و بغض نسبت به دشمنان خدا و برای خداست.

 

در کتاب کافی در بابی از روایات در همین موضوع از امام صادق(ع) روایت است:

🔻لوْ أَنَّ رَجُلًا أَحَبَّ رَجُلًا لِلَّهِ

اگر کسی دیگری را برای خدا دوست بدارد.

🔻لأَثَابَهُ اللَّهُ عَلَى حُبِّهِ إِیَّاهُ وَ إِنْ کَانَ الْمَحْبُوبُ فِی عِلْمِ اللَّهِ مِنْ أَهْلِ النَّارِ

خداوند به او ثواب می‌دهد حتی اگر آن کسی که دوست داشته شده از اهل آتش باشد.

🔻و لَوْ أَنَّ رَجُلًا أَبْغَضَ رَجُلًا لِلَّهِ لَأَثَابَهُ اللَّهُ عَلَى بُغْضِهِ إِیَّاهُ وَ إِنْ کَانَ الْمُبْغَضُ فِی عِلْمِ اللَّهِ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ.

اگر کسی دیگری را برای خدا دشمن بدارد ثواب می‌برد حتی اگر آن کسی که دشمن داشته شده است از اهل بهشت باشد.
 

..............................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

دستگاه آپلو

خواندن خاطرات شکنجه‌هایی که مبارزان پیش از انقلاب در زندان‌های ساواک کشیده‌اند از دو جهت برای ما خیلی لازم و مفید است:

یکی اینکه بدانیم که وام دار چه مجاهدت‌هایی هستیم و دیگری هم اینکه نسل ما بداند که با چه جنایت‌کاران کثیفی مواجه بوده‌ایم.

 

یکی از دستگاه‌های شکنجه که در ساواک استفاده می‌شده است، «دستگاه آپلو» نام داشته است.

حمید حاجی عبدالوهاب از مبارزان پیش از انقلاب در خاطرات خود در مورد آن می‌گوید:

 

🔻«در کمیتهِ مشترک یک شکنجه گاه مخصوص داشتند که دستگاه آپولو و ‏ ‏به اصطلاح دستگاه شوک و اینها، آنجا بود. شکنجه گری آنجا بود به نام ‏ ‏حسینی‏‏ که هیکلی و تنومند و خیلی بدچهره و بدقیافه بود، او در شلاق ‏ ‏زدن استاد بود و به قول معروف میلیمتری می‌زد؛ یعنی خطا نمی‌کرد.‏‏‏ خیلی دقیق می‌زد.

 

🔻 وقتی می‌خواستند کسی را شکنجه کنند، از روی ‏ ‏عمد درِ شکنجه گاه را باز می‌گذاشتند و فریادهای فرد شکنجه شده توی ‏سلول‌ها می‌پیچید. اگر هم می‌خواستند یک زندانی را حسابی لت و پار ‏ ‏کنند، توی آپولو روی سرش یک کلاه کاسکت مخصوص می‌گذاشتند، ‏صدا توی این کلاه کاسکت در همان فضای کوچک می‌پیچید و هر چه ‏داد می‌زدی، صدا به خودت برمی‌گشت، آن هم با انعکاس شدیدتر.

 

🔻شوک ‏الکتریکی و سنجاق زیر ناخن کردن هم بود. بعضی مواقع سنجاق را با ‏ ‏فندک داغ می کردند. این سنجاق سرخ می‌شد و انگشت را می‌سوزاند. ‏شلاق زدن به دست و کتک‌های معمولی هم طبق روال ادامه داشت، همه بازجوها رزمی‌کار بودند و اکثرشان به فنون کاراته مسلط. طوری روی دست ‏ضربه می‌زدند که اثرش باقی نماند و زود از بین برود. مثلا طوری روی ‏دست ضربه می‌زدند که درد می‌آورد ولی اثری به جا نمی‌گذاشت. کف ‏پا که شلا ق می‌زدند، زندانی را وادار می‌کردند بدود. با دویدن، بادِ کف پا ‏ ‏می‌خوابید؛ ولی خوب، اگر کسی زیاد کتک می‌خورد، پا می‌ترکید.‏»

.....

📖منبع: خاطرات مبارزه و زندان، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)، موسسه چاپ و نشر عروج، ۱۳۸۷ش، صص ۲۷-۲۸.

..............................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

یکی از شکنجه‌های ساواک که در خاطرات برخی از مبارزان پیش از انقلاب انعکاس یافته است، شکنجه‌های مربوط به امور جنسی همچون برهنه کردن و... است.

بخشی از خاطرات حمید حاجی عبدالوهاب از دوران زندان نیز مربوط به یکی از این اقسام شکنجه‌ها است. او در این مورد نقل می‌کند:

 

🔻 «افرادی که مسلح به اسلحه و این جور چیزها دستگیر می شدند، ‏ ‏عموماً شکنجهِ شدید می‌شدند. طوری که چرک و خون از کف پایشان ‏می‌آمد و گلیم و پتوهای سربازی آنجا، وسیلهِ پاک کردن چرک و خون ‏ ‏بود. به این شکل نبود که به طور مرتب پانسمان و رسیدگی کنند، مگر ‏ ‏این که زندانی کارش به جایی می‌کشید که از شدت وخامت بیهوش ‏ ‏می‌شد. آن وقت بود که او را به درمانگاه می‌بردند و پانسمان می‌کردند؛ ‏ولی بعد از یک مدت هنوز جای زخمها خوب نشده، دوباره می‌بردند و ‏شلاق می‌زدند.‏

 

🔻 دربارهِ بچه های مذهبی، به دلیل حساسیت‌ها، روی ناموس تاکید ‏داشتند. مثلا بعضی از بچه‌هایی که خواهرانشان هم در این جریانات ‏‎‎‏بودند، جلوی خود بچه ها تعرضاتی می‌کردند و یا صدای شکنجهِ او و ‏ ‏سر و صدای آنها را در سالن ها پخش می‌کردند.‏

 

🔻 ‏‏بی خوابی دادن، نصف شب بیدار کردن و... از دیگر شکنجه ها بود. در ‏ ‏طول یک سال و خُرده ای داخل سلولهای نمور و تاریک بودم. تنها نوری ‏ ‏که داشتیم، لکهِ نور خورشیدی بود که داخل دستشویی از یک دریچه دو، ‏ ‏سه سانتی به داخل می‌افتاد. وقتی داخل دستشویی می‌رفتیم، چند ‏ ‏دقیقه‌ای چهره مان را جلوی آن نور می‌گرفتیم تا برای چند دقیقه هم ‏ ‏شده نور خورشید به چهره مان بخورد. از لحاظ امکانات و غذا هم در ‏ ‏مضیقه بودیم. فقط یک زیلو یا پتو داخل سلولها بود.

 

🔻 تمیز کردن توالت‌ها ‏ ‏هم، کارِ ما بود. گاهی اوقات برای بازکردن سوراخ دستشویی مجبور ‏ ‏می‌شدیم دست را تا انتهای بازو داخل آن ببریم تا باز شود. البته این ‏ ‏کارها جزو امتیازات ما محسوب می‌شد؛ یعنی اگر نگهبان می‌خواست به ‏ ‏ما ارفاق کند، یک امتیاز به ما می‌داد که برویم توالت را تمیز کنیم و این ‏ ‏کار شکنجه محسوب نمی‌شد. فرصتی بود که آبی به تن و دست و ‏ ‏صورتت بزنی و در طول آن مدت کوتاه تغییر آب و هوا بدهی.»

 

📖 منبع: خاطرات مبارزه و زندان، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)، موسسه چاپ و نشر عروج، ۱۳۸۷ش، صص ۲۷-۲۸.

..............................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

در ساواک انواع مختلفی از شکنجه استفاده می‌شد، آخوربند، کابل، شکستن فک و ناخن کشی از جمله شکنجه‌های ساواک بودند.

علی محمدآقا که یا این شکنجه‌ها را تجربه کرده یا از نزدیک شاهد آنها بوده است، در خاطرات خود هرکدام را چنین توصیف می‌کند:

 

🔻 آخوربند؛

‏‏یک بار دیدم دو نفر را به آخوربند بسته‌اند (محل شکنجه بود که ‏ ‏خودشان به آن آخوربند می گفتند.) وقتی فرد را به شدت می‌زدند و ‏پایش خیکِ باد می‌شد، او را می‌دواندند، بعد تازه او را می‌آوردند و ‏ ‏می‌گفتند لباست را روی سرت بینداز. لباسش را که روی سرش ‏می‌انداخت، آن را زیر چانه‌اش می‌پیچاندند، بعد چانه‌اش را روی نرده‌ها ‏ ‏می‌کشیدند و چانه لایِ نرده‌ها می‌رفت. او را آنجا می‌بستند. دستش را ‏هم از پشت می‌بستند. به این می‌گفتند «آخوربند».‏

‏‏آدم آنجا نمی‌توانست سرش را تکان دهد. بدنش می‌افتاد. دستش هم ‏از پشت بسته بود. هر کسی هم که از راه می‌رسید و سیگار دستش بود. ‏‎‎‏پیراهنت را بالا می‌زد و سیگار را روی بدنت خاموش می‌کرد. یک بار ‏ ‏این کار را با من کردند. وقتی دو - سه بار سیگار را پشت من خاموش ‏ ‏کردند، دیگر عین خیالم نبود؛ چون پاهایم آنقدر درد داشت که دیگر ‏آتش سیگار را حس نمی‌کردم، مثل این بود که یک نفر دستش را پشت ‏من گذاشته و فشار می‌دهد. ولی در حالت عادی که سیگار را روی بدن ‏خاموش می‌کردند، جِزّ آدم در می‌آمد. آن روز بعضی‌ها می‌آمدند و با ‏ ‏لگد می‌زدند. گردنم که به نرده وصل بود. دستم هم از پشت بسته بود. ‏لذا زمین می‌خوردم.‏

 

🔻 کابل

‏‏ساده ترین شکنجه با کابل بود. به پا کابل می‌زدند تا ورم کند و دیگر ‏ ‏دویدن کفاف نمی‌داد. پوست کف پا می‌ترکید و گوشت اضافه می‌آورد. ‏ ‏خیلی از بچه های زندان کف پایشان گوشت اضافه دارد؛ مثل سنگ است. ‏این افراد الان هم برای راه رفتن مشکل دارند.‏ ‏پشت پاهایشان همه از بین رفته بود و دیگر پوست نمی آورد. مدام ‏ ‏ترمیم شده بود و دوباره زده بودند. دست آخر پوست خودش را ول ‏ ‏کرده بود. سوزاندن هم در کار بود.‏

 

🔻شکستن فک

‏‏محمدی متخصص‏‏ شکستن فک بود؛ یعنی وقتی روی زمین می‌نشستی ‏یک ورق می‌داد و می گفت: "بنویس." بعد می‌آمد بالا ی سرت نگاه ‏ ‏می‌کرد. روی میز و صندلی هم نمی‌نشاند. این طوری می‌توانست با لگد ‏ ‏توی فک بزند و فک را بشکند. خیلی‌ها که از زیر دست محمدی بیرون ‏ ‏می‌آمدند فکشان شکسته بود. لگدهایی که می‌زد وحشتناک بود. هنوز هم ‏ ‏افرادی هستند که فکشان مشکل دارد.‏

 

🔻ناخن کشی و سلیب کردن.

‏‏ناخن کشیدن و سوزاندن و آویزان کردن و بی‌خوابی دادن هم جزو ‏ ‏شکنجه ها بود. زندانی را با دست بند به صورت صلیب به فلکه ‏ ‏می‌بستند، چهارپایه را از زیرش بر می‌داشتند و او آویزان می ماند.‏»

.....

📖 منبع: خاطرات مبارزه و زندان، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)، موسسه چاپ و نشر عروج، ۱۳۸۷ش، صص ۱۲۲ ۱۲۴.
 

..............................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

امروزه با افرادی مواجه هستیم که مارک خود را عدالت‌خواه یا مصلح اجتماعی گذاشته‌اند، سبک مشخصی هم دارند مثل یک کارآگاه جرم‌ها را شناسایی، گذشته و رابطه‌های افراد را در می‌آورند، بیانیه می‌نویسند، لایو، تجمع و... می‌گذارند، افشاگری می‌کنند و...، این‌ فعالیت‌ها گاهی یک خروجی‌های موفقی هم دارد، موفق‌ترین آنها مثلا آزاد شدن یک کارخانه یا درست شدن یک قانون است و کار مبارکی است و اگر در این وسط در جاهایی هم اشتباهاتی رخ ‌دهد به قول خود دوستان مشق نانوشته غلط ندارد و وقوع این اشتباهات در صحنه مبارزه طبیعی است.

 

اما سبک دیگری هم از اصلاح‌گری اجتماعی و عدالت‌خواهی وجود دارد که نسخه ثمربخش‌تر و کامل‌تری از سبک مذکور است و با آن تفاوت‌های بسیاری دارد، سبک اصلاح‌گری و عدالت‌خواهی انبیاء!

 

وقتی خروجی کار انبیاء را نگاه می‌کنیم، می‌بینیم اصلاح‌گری آنها در افق قرن‌ها و بلکه هزاران سال در سرزمین‌های مختلف تاثیرات خود را گذاشته‌است، مدل اصلاح‌گری و عدالت‌خواهی انبیاء همان مدلی است که سالیان دراز است جریان روحانیت شیعه به خصوص کسانی چون امام و آقا آن را دنبال کرده‌اند.

این مدل تمایزات جدی با مدل مشهور به عدالت‌خواهی امروز دارد.

 

📌 مدل مبارزه انبیاء یک دعوت حداکثری فعال مردمی است اما مدل مرسوم یک حرکت حداقلی منفعلانه تشکلی است.

 

در مدل مرسوم شما تلاش می‌کنید از یک حق ضایع شده در یک مورد خاص دفاع کنید، یک تشکل از همفکران خود دور هم جمع می‌شوید، اعتراض می‌کنید و آنقدر فشار می‌آورید تا شاید بتوانید با هزینه‌هایی که متحمل می‌شوید از این حق دفاع کنید و عملا شما مجری عدالت می‌شوید و مردم نظاره‌گر.

در این مدل هدف شما اگر دفاع از حق ضایع شده در موارد خاص نباشد، حداکثر اقامه عدالت در منطقه یا تمام کشور یا تمام دنیا است.

 

در مدل انبیاء اگرچه عدالت و اصلاح اجتماعی محقق می‌شود اما مقصد اصلی تحقق عدالت نیست بلکه فقط یکی از نتایج مبارزه شما است.

هدف نهایی اقامه دین در تمام دنیا است نه صرف اقامه قسط یا تشکیل حکومت، بلکه همه اینها مقدمه برپایی دین هستند.

 

👈«وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّىٰ لَا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَیَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلَّهِ» ( انفال - ۳۹)

و با آنان بجنگید تا هیچ نوع فساد و فتنه [و خونریزی وناامنی‌] بر جا نماند، و دین [در سراسر گیتی‌] ویژه خدا شود.

 

🔻حضرت امام در این مورد می‌فرمایند:

👈مسأله اساسى ما این نبود که رژیم سلطنتى برود و قطع ایادى دیگران بشود، اینها همه مقدمه بود براى مسأله اساسى ما؛ و آن اسلام است. انبیا که جنگ مى‏‌کردند با مخالفین توحید مقصدشان این نبود که جنگ بکنند و طرف را از بین ببرند، مقصد اصلى‏ این بود که توحید را در عالم منتشر کنند؛ دین حق را در عالم منتشر کنند. آنها مانع بودند. اینها مى‏‌دیدند که این مانع را باید برداشت تا به مقصد رسید. رسول اکرم- صلى اللَّه علیه و آله و سلم- مقصدشان این نبود که مشرکین مکه را از بین ببرند؛ یا مشرکین جزیرة العرب را از بین ببرند؛ مقصد این بود که دین اسلام را منتشر کنند؛ و حکومت، حکومت قرآن باشد؛ حکومت اسلام باشد. آنها چون مانع بودند از اینکه این حکومت اسلامى تحقق پیدا بکند، منتهى به جنگ مى‏‌شد و معارضه، آنها معارضه مى‏‌کردند با حکومت اسلامى؛ اینها مقابله مى‏‌کردند. (صحیفه امام؛ ج‏۸ ؛ ص۴۱)

👈تمام عبادات، وسیله است، تمام ادعیه، وسیله است، همه وسیله‏‌اى براى این است که انسان این لبابش ظاهر بشود. آنکه بالقوه است و لبّ انسان است، به فعلیت برسد و انسان بشود آدم. انسان بالقوه، بشود یک انسان بالفعل. انسان طبیعى، بشود یک انسان الهى که همه چیزش الهى باشد. هر چه مى‏‌بیند حق ببیند. انبیا هم براى همین آمده‏‌اند. ... بسط عدالت‏، همان بسط صفت حق تعالى است براى اشخاصى که چشم دارند. بسط عدالت هم مى‏‌دهند، عدالت اجتماعى هم به دست آنهاست، حکومت هم تأسیس مى‏‌کنند، حکومتى که حکومت عادله باشد؛ لکن مقصد این نیست، این‏ها همه وسیله است که انسان برسد به یک مرتبه دیگرى که براى آن، انبیا آمده‏‌اند.(تفسیر سوره حمد؛ ص۱۷۱ جلسه ۴)

 

حضرت آقا در این مورد می‌فرمایند:

👈 ایجاد حکومت حق، مبارزه‌ى با ظلم، مبارزه‌ى با فساد، اینها همه جزو مقدمات همان نجات است. بنابراین اصل این است. همه چیز مقدمه است؛ جامعه‌ى اسلامى هم مقدمه است؛ عدالت هم مقدمه است. اینکه در قرآن کریم هست که «لِیَقُومَ النّٰاسُ بِالْقِسْطِ»  - که به‌عنوان هدف انبیاء ذکر شده - قطعاً عدل هدف است، منتها این هدف میانى است؛ هدف نهائى عبارت است از رستگارى انسان؛ این بایستى مورد توجه باشد.

۱۰ آذر ۱۳۸۹ - بیانات در نخستین نشست اندیشه‌هاى راهبردى، بررسى اندیشه‌هاى راهبردى الگوى اسلامى - ایرانىِ پیشرفت.

دومین تمایز در مدل انبیاء نقش مردم است. در مدل مرسوم شما یک تشکل هستید که یا با مردم ارتباط خاصی ندارید یا نه تنها ارتباطی ندارید بلکه با سبک‌های مختلف ادبیات، پوشش و... خود را متمایز از توده مردم می‌کنید و هرچه متمایزتر شوید، محوتر و ضربه پذیرتر می‌شوید!

در مدل مرسوم شما خود مجری عدالت یا مطالبه‌گر اجرای عدالت می‌شوید اما در مدل انبیاء دعوت عمومی برای اجرای عدالت از مردم است و توده مردم مطالبه گر و مجری عدالت هستند.

مقابل ظالمان یک تشکل و افرادش نیستند بلکه توده‌های مردم به رهبری انبیاء و نائبان آنها هستند.

 

👈«لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمیزانَ لِیَقُومَ‏ النَّاسُ بِالْقِسْط» ( ۲۵ - الحدید)

ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم، و با آنها کتاب و میزان نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند.

 

سومین تمایز در این است که در مدل عدالت‌خواهی انبیاء، رسیدن به نتیجه بسیار زمان‌بر است و گاهی حاصل زحمات چند نسل است البته در هرجایی و هر شغلی شما می‌توانی با آن همراه شوی اما در حرکت‌های تشکلی شما عجله داری تا در چندسال دانشجویی یا تا زمانی که هنوز مجردی و آزاد از بندها و فشارهای زندگی، چندپروژه موفق در کارنامه خودت ثبت کنی، جلو ظلم را در چندجای محدود بگیری و به خود ببالی که من این کار را کردم و شاید هم در این قضایا اشتباهاتی بکنی و در حق شما اشتباهاتی بشود و از اساس به هرچه برای آن آمده بودی پشت پا بزنی.

در مدل تشکلی، شما بعد از چند سال که از دانشگاه خارج شدی یا متاهل شدی و مشکلات زندگی زیاد شد و از تشکل خارج شدی، کم کم باد عدالت‌خواهی هم از سرت می‌افتد و حتی ممکن است در کار و شغل خود بشوی جزئی از همان جریان بسط بی‌عدالتی و عین خیالت هم نباشد.

اما در جریان انبیاء در هر شرایطی و هر شغلی و طبقه اجتماعی شما با جریان مبارزه با بی عدالتی همراه می شوی و تازه در سنین بالا و بعد از گذراندن تجربه‌ها و تعلیمات مختلف شما برای قیام لله و دعوت به آن مبعوث می‌شوی.

 

👈 «وَ لَمَّا بَلَغَ‏ أَشُدَّهُ آتَیْناهُ حُکْماً وَ عِلْماً وَ کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنینَ» (۲۲ - یوسف)

و هنگامى که یوسف(ع) به بلوغ و قوّت رسید، ما «حکم» [نبوّت‏] و «علم» به او دادیم؛

👈 «وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ اسْتَوى‏ آتَیْناهُ حُکْماً وَ عِلْماً وَ کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنینَ» (۱۴ - القصص)

و هنگامى که (موسى) نیرومند و کامل شد، حکمت و دانش به او دادیم؛ و این گونه نیکوکاران را جزا مى‏‌دهیم!

 

چهارمین تمایز در مدل انبیاء این است که مهم‌ترین مخاطب دعوت و سخنان در مدل انبیاء خود شما هستی، اجرای عدالت و تقوا در وجود خود شما مهم‌تر و مقدم بر همه چیز است، شما قبل از ورود به صحنه مبارزه اجتماعی یا جهاد اصغر، سالیان دراز در قالب‌های مختلف مبارزه با نفس خود یا همان جهاد اکبر را تمرین می‌کنی.

 

👈 قال أمیرالمؤمنین(ع): «مَنْ‏ نَصَبَ‏ نَفْسَهُ‏ لِلنَّاسِ‏ إِمَاماً- [فَعَلَیْهِ أَنْ یَبْدَأَ] فَلْیَبْدَأْ بِتَعْلِیمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْلِیمِ غَیْرِهِ وَ لْیَکُنْ تَأْدِیبُهُ بِسِیرَتِهِ قَبْلَ تَأْدِیبِهِ بِلِسَانِهِ وَ مُعَلِّمُ نَفْسِهِ وَ مُؤَدِّبُهَا أَحَقُّ بِالْإِجْلَالِ مِنْ مُعَلِّمِ النَّاسِ وَ مُؤَدِّبِهِم‏.» (نهج البلاغة - للصبحی صالح؛ ص۴۸۰)

پنجمین تمایز مدل انبیاء در شعار اصلی و مطالبه حداکثری آن از آغاز دعوتشان است.

با اینکه حرکت انبیاء یک حرکت عدالت‌خواهانه است و بزرگ‌ترین عدالت‌ها و اصلاحات اجتماعی در طول تاریخ از قبل آن بوده است اما از ابتدا شعار اصلی آن عدالت آن هم عدالت‌های موردی نیست بلکه تحقق توحید به نحو حداکثری است.

 

اولین شعار همه انبیاء در دعوت خود در آغاز اصلاح‌گری اجتماعی آنها دعوت به توحید و نفی عبودیت غیر خدا بوده است.

البته این دعوت به توحید صرف دعوت به نیایش و پرستش خدا و نفی آن نسبت به غیر خدا نبوده است بلکه نیایش تنها یک مصداق خاص از عبادت است و معنای اصلی عبادت و عبودیت، در دعوت انبیاء و ادبیات قرآن و روایات، «اطاعت» است.

 

👈 «ثُمَّ أَرْسَلْنا مُوسى‏ وَ أَخاهُ هارُونَ بِآیاتِنا وَ سُلْطانٍ مُبِینٍ* إِلى‏ فِرْعَوْنَ وَ مَلَائِهِ فَاسْتَکْبَرُوا وَ کانُوا قَوْماً عالِینَ* فَقالُوا أَ نُؤْمِنُ لِبَشَرَیْنِ مِثْلِنا وَ قَوْمُهُما لَنا عابِدُونَ» (مؤمنون ۴۵- ۴۷)

سپس موسى و برادرش هارون را با آیات خود و دلیلى روشن فرستادیم. بسوى فرعون و اطرافیان اشرافى او؛ امّا آنها تکبّر کردند، و آنها مردمى برترى‏‌جوى بودند. آنها گفتند: «آیا ما به دو انسان همانند خودمان ایمان بیاوریم، در حالى که قوم آنها بردگان ما هستند؟!»

 

نه قوم بنی‌اسرائیل فرعون را نیایش می‌کردند و نه فرعون برای خودش دستگاه نیایش درست کرده بود. بلکه قوم بنی‌اسرائیل در بردگی و اطاعت فرعون بودند.

 

👈 «اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ الْمَسیحَ ابْنَ مَرْیَمَ وَ ما أُمِرُوا إِلاَّ لِیَعْبُدُوا إِلهاً واحِداً لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ سُبْحانَهُ عَمَّا یُشْرِکُونَ» (توبه - ۳۱)

(آنها) دانشمندان و راهبان خویش را معبودهایى در برابر خدا قرار دادند، و (همچنین) مسیح فرزند مریم را؛ در حالى که دستور نداشتند جز خداوند یکتایى را که معبودى جز او نیست، عبودیت کنند، او پاک و منزه است از آنچه همتایش قرار مى‏‌دهند!

 

در این آیه تصریح می‌کند که گرفتن احبار و رهبانیان به عنوان ارباب مصداقی از عبادت آنها حساب می‌شده است. در ذیل همین آیه روایات زیادی است که برخی چون تصور می‌کردند عبادت به معنای پرستش و نیایش است از حضرات معصومین می‌پرسیدند که یهود و نصارا که عالمان خودشان را پرستش نمی‌کردند؟! حضرات پاسخ می‌دادند:

👈 «لکنهم أحلوا لهم حراما و حرموا علیهم حلالا- فکانوا یعبدونهم من حیث لا یشعرون»

 

دعوت به عبادت خداوند همیشه در ادبیات تمام انبیاء صرف یک دعوت ایجابی به اطاعت از خدا نبوده است بلکه همیشه همراه با یک نفی اطاعت غیر خداوند بوده است.

 

👈«وَ لَقَدْ بَعَثْنا فی‏ کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوت‏» (نحل ۲۶)

در ذیل همین آیه در چندین روایت وقتی از حضرات معصومین سوال می‌شود: عبادت طاغوت به چه شکل است؟ حضرات به این مضمون پاسخ می‌دهند که: با اطاعت از اهل معصیت.

👈«قَالَ کَیْفَ کَانَتْ عِبَادَتُکُمْ‏ لِلطَّاغُوتِ‏ قَالَ الطَّاعَةُ لِأَهْلِ الْمَعَاصِی‏»

 

پس اساس کار انبیاء اولین دعوت و شعار همه انبیاء دعوت به عبادت یعنی اطاعت از خداوند و ترک اطاعت از هر غیر خدا بوده است و این دعوت محدود به اصلاح و مبارزه برای یک مورد خاص و جزئی نبوده است بلکه دعوت به حاکمیت و اطاعت منحصر به خداوند و نفی حاکمیت و اطاعت از غیر خدا در هر زمینه‌ای بوده است و در سایه این مهم همه کمال بشر منجمله عدالت نیز محقق شده است.

  • حمید رضا باقری