شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال
بایگانی
  • ۰
  • ۰

📝شیخ طوسی(قدس سره) در کتاب «الامالی» چند روایت بسیار جالب در مورد امیرالمؤمنین (علیه السلام) می‌آورد.

امالی شیخ یعنی املاء‌های شیخ، این کتاب مجموعه‌ای از احادیثی است که شیخ طوسی(قدس سره) در مجالس مختلف آن را مطرح کرده است و حجم اعظم این کتاب مربوط به احادیث فضائل امیرالمؤمنین و اثبات ولایت حضرت می‌باشد.

 

📝تبرکا دو حدیث بسیار نورانی و ارزش مند از این کتاب شریف را به نقل از حضرت رسول(صلی‌الله علیه و آله) نقل می‌کنم.

 

📝کانَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) جَالِساً فِی جَمَاعَةٍ مِنْ أَصْحَابِهِ إِذْ أَقْبَلَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ (صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ)، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ): مَنْ أَرَادَ أَنْ یَنْظُرَ إِلَى آدَمَ‏ فِی عِلْمِهِ‏، وَ إِلَى نُوحٍ فِی حِکْمَتِهِ، وَ إِلَى إِبْرَاهِیمَ‏ فِی حِلْمِهِ‏، فَلْیَنْظُرْ إِلَى عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ. (الأمالی، ص417)

 

رسول خدا (صلی الله علیه و آله) درحالی که میان اصحاب خود نشسته بودند وقتی که امیرالمؤمنین (صلوات الله علیه) نزدیک می‌شدند، فرمودند: هر کس می‌خواهد دانش آدم را ببیند، بینش نوح و بردبارى ابراهیم را به على بن ابى طالب بنگرد. (در حدیث مشابهی هم در اضافه نسبت به این حدیث در منبع دیگری آمده است و زهد یحیى بن زکریا و قدرت مشت موسى بن عمران را ببیند به علی ابن ابی طالب بنگرد.)

 

📝در بخشی از یک حدیث دیگر به نقل از حضرت رسول (صلی‌الله علیه و آله) آمده است:‌ عَلِیٌّ أَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِی، وَ أَوَّلُ مَنْ صَدَّقَنِی، وَ أَوَّلُ مَنْ یُصَافِحُنِی یَوْمَ الْقِیَامَةِ، وَ هُوَ الصَّدِیقُ الْأَکْبَرُ، وَ هُوَ فَارُوقُ هَذِهِ الْأُمَّةِ یُفَرِّقُ بَیْنَ الْحَقِّ وَ الْبَاطِلِ، وَ هُوَ یَعْسُوبُ‏ الْمُؤْمِنِینَ، وَ الْمَالُ‏ یَعْسُوبُ الْمُنَافِقِینَ‏. (الأمالی، ص148)

 

علی (علیه السلام) اولین کسی بود که به من ایمان آورد و مرا تصدیق کرد و او اولین کسی است که در قیامت با من مصافحه می‌کند( مصافحه حالت دست دادن و درآغوش گرفتن) و او صدیق اکبر( از القاب خاص امیرالؤمنین که در روایات ذکر شده است) و او فاروق  امت است (فاروق به معنی جداکننده، تمیز دهنده) و او است که حق و باطل را جدا می‌سازد اوست که یعسوب المؤمنین است (یعسوب اصطلاحی برای ملکه زنبورهای عسل است که منظور سید و کسی که قوام مؤمنان به او است و مؤمنان را او حفظ می‌کند می‌باشد) درحالی که مال دنیا یعسوب منافقان است.


  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

تقوای خویشاوندان

👈🏻«بسم الله الرحمن الرحیم» « اتَّقُوا اللَّهَ الَّذی تَسائَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحام» (نساء 1)

تقوای خدا را رعایت کنید! کدام خدا؟ خدایی که وقتی از یکدیگر چیزی می‌خواهید به واسطه او می‌خواهید و الارحام.

 

👈🏻 تقوای ارحام یعنی چه؟ تقوای خدا را حفظ کنید را می‌فهمیم اما تقوای ارحام یعنی چه؟ ارحام یعنی قوم و خویش. خدا به ما می‌گوید تقوای قوم و خویش‌ها را نگه‌دارید؟

تقوی چیزی را داشتن یعنی حواست به آن مسأله باشد، آن را حفظ و نگهداری کردن.

این که خدا لزوم رعایت تقوای خودش را کنار تقوای قوم و خویشان ذکر می‌کند، نشان از اهمیت بسیار مهم آن دارد؛ تقوای قوم و خویش را داشتن یعنی حواسمان به پسر برادرمان، عمه و دایی‌مان، برادرمان، خواهرمان؛ پسر دایی و پسر عمه‌مان و... همه حواسمان بهم باشد. نیازی داریم کاری داریم به همدیگر کمک کنیم.

 

📝خداوند در قرآن نسبت به کسانی که قطع رحم می‌کنند، می‌گوید: وَ الَّذینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ میثاقِهِ وَ یَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ أُولئِکَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ (25 الرعد)

در روایات رابطه خویشاوندی به عنوان مصداق «ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ» آن چیزی که خداوند امر به حفظ آن پیوند کرده است، گفته شده است. و قطع این رابطه از گناهان بسیار بزرگ شمرده شده است.

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

📝 شهادت حضرت علی اصغر و یا شهادت محسن حججی و سایر مواردی از این دست از جمله مهم‌ترین صحنه‌های نبرد حق و باطل است، صحنه‌هایی که بر تمام خلق حجت است و خداوند می‌تواند به آنها بر بندگانش احتجاج کند.

 

📝 در کنار انبیاء الهی که به سوی بشر مبعوث می‌شوند تا « یُعَلِّمُکُمْ ما لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُون (15بقره)» تا آنچه را که بشر نمی‌توانست با عقل و استعداد خود به آنها برسد به او یاد دهند، خداوند نبی درونی را برای انسان‌ها قرار داده است. این نبی همان فطرت حق شناس است. فطرتی که کار آن تمیز بین حق و باطل است و هیچ‌گاه در هیچ‌کس نخواهد مُرد و همیشه، همۀ انسان‌ها به کمک آن حداقل به نحو کلی حُسن و قبح، حق و باطل را  درک می‌کنند. «وَ نَفْسٍ وَ مَا سَوَّاهَا * فَأَلهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقْوَاهَا (7-8 الشمس)» و به نسبتی که به این فطرت درونی توجه شود و زنده نگه داشته شود، حق و باطل را بهتر و بیشتر تمییز می‌دهد. «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاها  وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها (9-10 الشمس)»

 

👈🏻در روایات به این فطرت حق شناس «عقل» گفته میشود و تعبیری نزدیک به این مطلب ولی متفاوت نیز در قرآن با عنوان «قلب» یا «فؤاد» وجود دارد که مکررا به آن اشاره شده است و در آخرت مورد سؤال و مؤاخذه خواهد بود. «إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلاً (36 الاسراء)»

 

📝 خلاصه اینکه کشتن نوزاد و یا اسیر، از چیزهایی است که هر فطرتی در قبح آن شک نمی‌کند و اتفاقاتی از این دست را خدا برای حجت شدن در تشخیص حق از باطل در صحنۀ نبرد، در تمام طول تاریخ قرار داده است.

این فطرت در همۀ انسان‌ها حکم خواهد کرد که کشتن اسیری که کاملا در سلطۀ شما می‌باشد و ضرورتی در کشتن او نیست جایز نیست.

 

👈🏻 کسانی که دم از قرآن می‌زنند، قرآن وقتی می‌خواهد رفتار با اسیر را توضیح دهد، می‌گوید مؤمنین کسانی هستند که «یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى‏ حُبِّهِ مِسْکیناً وَ یَتیماً وَ أَسیراً (8 انسان)» غذایی را که خود دوست دارند به اسیر خود می‌دهند.

 

⁉ می‌گویند ما نه از این باب که او اسیر است او را می‌کشیم بلکه از این باب که او کافر است او را می‌کشیم، اما اشکال اینجاست که در نظر آنها هرکس در مقابلشان باشد و حرف آنها را نپذیرد کافر است و بنابر این اسیری نمی‌ماند الا اینکه کافر باشد.

👈🏻 جالب هم این است که وقتی به سیرۀ نبوی رجوع می‌کنیم، وقتی با کفاری که بت پرست هم بودند می‌جنگیدند، اسرا را به قتل نمی‌رساندند؛ البته زندان هم درست نمی‌کردند تا سرباری برای جامعه اسلامی درست کنند، بلکه با برده کردن اسرای کافر، آنها را به خدمت جامعۀ اسلامی می‌گرفتند و در فرهنگ جامعۀ اسلامی هضم می‌کردند و بعد از مدتی نیز با ایمان آوردن این برده‌ها به بهانه‌های مختلف آنها را آزاد می‌نمودند تا به عنوان مؤمنی با احترام به زندگی خود در جامعۀ اسلامی ادامه دهند یا به جامعۀ خود برگردند و اسلام و فرهنگ آن را به آنجا صادر کنند.

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

بانگ رحیل می آید

بانگ رحیل می آید ، سفری آغاز شده، سفری از خویشتن به سوی معبود ، سفر محرم؛

محرم ، یادآور حسین(علیه اسلام) و غلامان اوست۱؛ «الذین بذلو مهجهم دون الحسین»۲ یادآور کربلا، جایی که سیراب شده از خون خداست؛ «طِبتُم و طابَت الارضِ التی فیها دُفنتم»۳

هرکس می‌خواهد ما را بشناسد داستان کربلا را بخواند؛۴ داستان عروج ملکوتی حسین(علیه اسلام)  و یارانش، داستان «عرباً عربا» شدن «أشبه الناس خلقا و خلقا و منطقا به پیامبر»۵ داستان «احلی من العسل» گفتن نوجوانی سیزده ساله۶ داستان تاختن اسب‌ها بر تن خلیفه‌ی خدا روی زمین.

« لِقَتْلِ‏ الْحُسَیْنِ‏ حَرَارَةً فِی‏ قُلُوبِ‏ الْمُؤْمِنِینَ لَا تَبْرُدُ أَبَداً »۷ راز این جوشش که از نام حسین در قلب‌ها بپا می‌شود چیست؟

به قول شریعتی حسین: "ای آموزگار بزرگ شهادت" " ای که مرگ سرخ را برگزیدی" "تا عاشقانت را از مرگ سیاه برهانی" "تا با هر قطره خونت" " ملتی را حیاط بخشی و تاریخی را به تپش درآوری" " و کالبد مرده و فسرده عصری را گرم کنی" "وبدان جوش خروش امید دهی" " ایمان ما ، ملّت ما ، تاریخ فردای ما، کالبد زمان ما" "به تو وخون تو محتاج است."

عزای حسین(علیه اسلام) تلنگری بر دلهای بخواب رفته‌ی ماست؛ رژه‌ حماسی یاران او در مقابل یزیدیان زمان، طلب خون خواهی هابیلیان تاریخ و خلاصه همان فریاد بلند «لا تَخشی مِنَ الکُفار»۸ است؛  

آوینی می‌گفت: "حرم عشق کربلا ست و چگونه در بند خاک بماند آنکه پرواز آموخته‌است و راه کربلا می‌شناسد و چگونه از جان نگذرد آنکس که می‌داند جان بهای دیدار است." "گردش خون در رگهای زندگی شیرین است، اما ریختن آن در پای محبوب شیرین ‌تر است؛ و نگو شیرین ‌تر، بگو بسیار بسیار شیرین ‌تر." "در ملکوت اعلا جز شهید زنده نیست و حیات دیگران اگر هم باشد به طفیل شهداست." "سوختن کمال عشق است اما آنها که سوختن پروانه در آتش شمع را کمال عشق می‌دانند کجایند که سوختن انسان در آتش عشق را به نظاره بنشینند؟" "سر مبارک امام عشق بر بالای نی رمزی است بین خدا و عشاق، که این است بهای دیدار."  "در عالم رازی هست که جز به بهای خون فاش نمی‌شود." "هنر آن است که بمیری، پیش از آنکه بمیراندت، مبدأ و منشأ حیات آنان‌اند که چنین مرده‌اند." "ای شهید! ای آنکه بر کرانه‌ی ازلی و ابدی وجود برنشسته‌ای! دستی برآر و ما قبرستان ‌نشینان عادات سخیف را نیز از این منجلاب بیرون کش."

آخر این چه رازیست که برای فهم آن باید از جان خود گذشت، رازیست یا طلسمیست! طلسم نترسیدن از مرگ و جز در معرکه جنگ نمی‌شکند...

شهید طلسم شیطان را می‌شکند ، شهید می‌میرد قبل از آنکه بمیرانندش...

خون شهید فاتح قلب‌ها و حیات دهنده‌ جان‌هاست، خون شهید بیدار کنندة دلهای ما بخواب رفته‌گان است.



[1] رجز یکی از یاران امام حسین(علیه السلام)، می‌گویند ایرانی بوده، معمول اینگونه بود که هر کس به میدان می آمد نام و نصب خود را می گفت اما این یار با وفای حضرت نه نامی از خود و نه نسبش گفت و این رجز را خواند: « من کسی هستم که امیرم حسین است و چه امیر خوبی دارم.»

[2] آنان که خونشان را در راه حسین دادند.

[3] در زیارت نامه ی شهدا این را می خوانیم که پاک شدید (یا خالص شدید) و زمینی را که در آن دفن شده‌اید را نیز پاک گردانده‌اید و این زمین به برکت شما محترم شده است. طِبْتُمْ وَ طَابَتِ الْأَرْضُ الَّتِی فِیهَا دُفِنْتُمْ وَ فُزْتُمْ فَوْزاً عَظِیماً، فَیَا لَیْتَنِی کُنْتُ مَعَکُمْ فَأَفُوزَ مَعَکُمْ.

[4] جمله معروف سید شهیدان اهل قلم (شهید آوینی)

[5] چون همه اصحاب به شهادت رسیده و جز اهل بیت امام به جاى نماندند، علىّ بن الحسین علیه السّلام- که از همه مردم زیباروى‏تر و از نظر اخلاق از همه نیکوتر بود- از پدرش کسب اجازت کرد و امام وى را رخصت داد. امام نظر نومیدانه‏اى به فرزند افکند و چشمان مبارکش فرو هشت و بگریست. سپس فرمود:

 (اللّهم اشهد، فقد برز إلیهم غلام أشبه الناس خلقا و خلقا و منطقا برسولک صلّى اللَّه علیه و آله، و کنّا إذا اشتقنا إلى نبیّک نظرنا إلیه)

«خداوندا! گواه باش، به تحقیق جوانى به جنگ و مبارزت شتافته که اشبه الناس از نظر خلقت و خلق و منطق به رسولت صلّى اللَّه علیه و آله مى‏باشد. هر گاه اشتیاق زیارت پیامبرت را مى‏یافتم او را مى‏نگریستم».

[6] می گویند قاسم سن کمی داشت و از جمله نیروهای سپاه حضرت به حساب نمی‌آمد، در شب عاشورا وقتی امام حسین شهادت هر یک از یاران را به او بشارت می‌دادند قاسم مشتاقانه انتظار شنیدن نام خود را داشت، وقتی حضرت نام همه را بردند از حضرت پرسید ایا من هم شهید می شوم؟ اینجا بود که حضرت او را محکی می‌زنند و می‌پرسند شهادت برای تو چگونه است؟ او پاسخ می دهد «شیرین تر از عسل» قاسم وقتی در روز عاشورا به میدان می‌رود رجز خود را چنین می‌خواند که «اگر من را نمی‌شناسید من فرزند حسن هستم (ان تنکرونی فانبن الحسن) و بعد از نبردی جانانه با دشمن به مقام شهادت میرسد.

[7] شور حسین و اشک بر حضرت هنگام یاد ایشان از نشانه‌های ایمان است. در روایتی از امام صادق(علیه السلام) در کتاب وسائل الشیعه آمده است: «نَظَرَ النَّبِیُّ ص إِلَى الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ ع وَ هُوَ مُقْبِلٌ فَأَجْلَسَهُ فِی حِجْرِهِ وَ قَالَ إِنَّ لِقَتْلِ‏ الْحُسَیْنِ‏ حَرَارَةً فِی‏ قُلُوبِ‏ الْمُؤْمِنِینَ لَا تَبْرُدُ أَبَداً ثُمَّ قَالَ ع بِأَبِی قَتِیلُ کُلِّ عَبْرَةٍ قِیلَ وَ مَا قَتِیلُ کُلِّ عَبْرَةٍ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَالَ لَا یَذْکُرُهُ مُؤْمِنٌ إِلَّا بَکَى‏»

پیامبر (ص) به امام حسین(ع) می‌نگریسید و ایشان به سمت پیامبر می‌آمد، پیامبر(ص) حضرت را در آغوش خود نشاند و فرمودند برای قتل حسین حرارتی در قلب هر مومنی است که هرگز سرد نخواهد شد. سپس امام صادق(ع) فرمودند: پدرم فدای کشته اشک‌ها، از ایشان پرسیده شد که چه کسی کشته عشک‌هاست؟ حضرت پاسخ دادند هیچ مؤمنی امام حسین (ع) را یاد نخواهد کرد الا اینکه گریه کند.

[8] حضرت ابا الفضل (ع) وقتی از شریعه ی فرات خارج شدند و کافران شامی و کوفی با شمار زیادی اطرافشان را گرفتند خطاب به نفس خود شعاری دادند که ای نفس «لا تخشی من الکفار» ای نفس من مبادا در مقابل این کفار خشوع کنی.


  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰


با یکی از دوستان طلبه به نماز جمعه رفته بودیم. خطیب جمعه از 9 دی و شاد شدن آمریکا و اسرائیل از فتنه 88 و...گفت.

 

بعد از خطبه‌ها، دوستم به من گفت: «به نظرت واقعاً اگر قدرت به دست موسوی می‌افتاد، اسلام و انقلاب از دست می‌رفت؟»

چون می‌دانستم آن بنده خدا تعریف متفاوتی از تعریف من از اسلام دارد برای اینکه جبهه نگیرد، گفتم: «نه اسلام چه ربطی به فتنه 88 داشت، اسلام زمان پهلوی هم بود. اینها که بدتر از شاه نبودند که اسلام بخواهد از دست برود.» دوستم نفس راحتی کشید. نمی‌دانم شاید دنبال تأییدی برای تندروی برخی بود...؟!

 

دوباره شروع کردم و گفتم: «خداوند در قرآن می‌گوید: لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ (25الحدید) ما انبیا را فرستادیم، قرآن و شریعت را فرستادیم این همه زحمت کشیدیم، دین را آوردیم که چه بشود؟ تا مردم عدالت را برپا کنند.

این دین آمده است برای چه؟ این اسلام آمده برای چه؟ یکی از ارکان اصلی که مأموریت دین است برپایی عدالت آن هم توسط مردم، نه عدالت از بالا و به زور، بلکه حرکت مردمی برای برپایی عدالت است.

خوب یک کاری که ما اگر مؤمن هستیم باید بکنیم تلاش برای تحقق عدالت در جامعه است، یک کار هم تلاش برای تحقق عدالت در جهان است.

این انقلاب مگر چه می‌گفت: می‌گفت دوستی با ظالم عین ظلم است. می‌گفت: ما با دولتی که بخواهد در دنیا منشاء ظلم به کشورهای آفریقایی، آسیایی، فتنه انگیزی در جهان، دخالت در سرنوشت ملت‌ها به نفع خودش، کشتار مردم دنیا، ترویج فسادهای اخلاقی و.... باشد، با این دولت نمی‌توانیم سر سازشی داشته باشیم.

نمی‌شود ما بخواهیم برای تحقق عدالت در جهان تلاش کنیم و هم کیسه و پیاله سرمنشاء همه ظلم‌ها در عالم باشیم.

همه اینها را گفتم. تا بگویم حکومت اگر دست کسانی بیافتد که فکر می‌کنند دین ما سرجای خودش کارهای اقتصادی و سیاسی ما سرجای خودش، کسانی که همه‌اش تلاش می‌کنند هم کیسه و پیاله آمریکا شوند، اگر حکومت دست چنین کسانی با این اندیشه بیافتد، آنچه که از ارکان اصلی دین ما است از بین می‌رود، یعنی دین الکی! دین دورهمی، شاید در آن دین برای امام حسین هم خرج می‌کردند، شاید نماز هم خیلی باشکوه برگزار می‌شد، ولی وقتی در جهت یک رکن اصلی دین که برپایی عدالت باشد نبود، انگار دین از دست رفته است.»

 

دوستم گفت: « آره تهش می‌شدیم مثل عربستان».

 

گفتم: « نه عربستان چیه، می‌شدیم مثل حتی همین عراق که برای امام حسین هم شاید خرج کنیم و... ولی تکلیفمون با خودمون مشخص نبود. سر ناسازگاری با امثال آمریکا نداشتیم.»

 

دوستم گفت: « این حرف رو در مورد عراق قبول ندارم. این بدخت‌ها اینقدر مشکلات دارند که فضای فکر کردن به این چیزها رو اصلاً ندارند.»

 

گفتم: «درسته که مشکلات دارند ولی من قبول ندارم. مگر ما در زمان جنگ مشکلات نداشتیم مگر در زمان انقلاب مشکلات نداشتیم ولی حرفمان که سرآشتی نداشتن با آمریکا و ظالمان عالم بود را می‌زدیم. مشکلات ما اتفاقا با ایستادگی ما و مقابله ما باظلم برطرف می‌شود.»


  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

📝 یکی از علت‌های فریب خوردن و هر روز به رنگی درآمدن خیلی‌ها نداشتن مبنا است،  ما اگر حرفی می‌زنیم یا ایده‌ای می‌دهیم باید بتوانیم مبنای عقلی، نقلی و یا تجربی آن را هم توضیح بدهیم،‌ در انتخابات هرچه می‌خواستی بگویی وعده‌ و یا وعیدی بی‌اساس به تو تحویل می‌دادند که معمولا هرچه می‌گفتی بر چه اساس این حرف را می‌زنید هیچ نتیجه‌ای نداشت.

 

📝 باید از این به بعد سعی کنیم یاد بگیریم خیلی کوتاه مبانی عقلی، نقلی و تجربی حرف‌هایمان را هم توضیح دهیم.

 

📝یکی از مبانی ما دنباله روی نکردن از سیاست‌های تحمیلی ابرقدرت‌ها و یا اجماعات کشورهای مختلف دنیا است و برای این حرف خود از نظر عقل، نقل و تجربه توضیح می‌دهیم.

 

👈🏻 ما و یا هرجامعه دیگری برای عمل کردن به هر برنامه و سیاستی باید به حقیقت، بازخورد و تطابق آن با ارزش‌های حاکم برجامعه‌ خود نگاه کنیم. برخی‌ها رسما استقلال فرهنگی و سیاسی کشور را به اسم گفتگو و تعامل با دنیا خط می‌زنند. با برخی از دوستان حامی دولت که صحبت می‌کردم به طور مثال در مورد پذیرش سند 2030 می‌گفتند که همه دنیا این را پذیرفته‌اند، می‌گفتم اولا که همه دنیا نپذیرفته‌اند، بسیاری از کشورهای اروپایی، آسیایی و... نپذیرفته‌اند، بعد از آن، چرا شما فکر می‌کنید هرچه همه دنیا بر اساس تحمیل ابرقدرت‌ها پذیرفتند و یا عمل کردند شما هم حتما باید بپذیرید؟ پس استقلال فرهنگی و سیاسی ما چه شد معیار ما چه شد؟!

 

👈🏻 خداوند در قرآن می‌گوید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ تُطیعُوا فَریقاً مِنَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ یَرُدُّوکُمْ بَعْدَ إیمانِکُمْ کافِرینَ (100 - آل عمران)» یعنی ای جامعه مؤمنین بدانید اگر بروید دنبال پیروی از اهل کتاب، هرچه اینها گفتند شما هم خواستید پیروی کنید ته آن به این منتهی می‌شود که شما همه ارزش‌های خود را از دست می‌دهید و مثل آنها کافر می‌شوید. البته دقت شود همه آنها نه!‌ گروهی از آنها هستند که چنین هستند.

در مورد این که چرا در آیه گفته است «فریقا»

یا «فریق» به معنی گروه در مقابل سایر گروه‌ها است و منظور این است که شما در پیروی از آنها ببینید که کدام گروه هستند و چه ملاک‌هایی دارند، مثلا در قرآن می‌گوید: الَّذینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یَعْرِفُونَهُ کَما یَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ وَ إِنَّ فَریقاً مِنْهُمْ لَیَکْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ (146 بقره) یعنی همه آنها مشکل ندارند می‌شود با برخی از آنها که اهل کتمان حق و دشمنی نیستند ارتباط داشت.

و یا اینکه «فریق» در مقابل فرد است یعنی اگر ارتباط شما با آنها به صورت سازمانی از آنها و یا جامعه و گروهی از آنها نیست، اشکال ندارد و اگر با افرادی که شکل سازمانی ندارند و با معیارهای شما هم مشکل ندارند ارتباط بگیرید مشکلی نیست.

 

👈🏻از نظر تجربه هم نگاه کنید به جامعه امروز مصر، ترکیه، عربستان کنونی و امثالهم که امروز چه هویت دینی و ارزشی برای آنها باقی مانده است و کدام دین در این کشورها حاکم است و یا نگاه کنید به وضعیت فرهنگی کشورهایی همچون چین و یا ژاپن و یا کره که چطور درحال غرق شدن در زندگی «آمریکن استایل» آن هم صرفا وجوه کثیف آن هستند.

 

گلستان ما - اولین ازدواج همجنس گرایان در ترکیه + تصاویر


  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

📝 قرار بود با یکی از اساتیدمان گعده طلبگی (دورهمنشینی) داشته باشیم.

برای اینکه بتوانم حداکثر استفاده را ببرم "دو سوال مهم خودم" را آماده کرده بودم.

یکی از سؤال‌هایم با این مقدمه بود که:

 

📝 استاد شهید مطهری در کتاب انسان کامل وقتی انسان مقرب الهی را معرفی می‌کنند توضیح می‌دهند که قُرب به معنای قُرب مکانی نیست به معنای قرب صفاتی است یعنی هر انسانی هرچقدر بیشتر مُقَرب خداوند باشد صفات او به خداوند نزدیک‌تر است، صفاتی مثل علم، حکمت، تدبیر، قدرت تصرف در وجود خود و عالم خارج و...

بعد از معصوم ما به عنوان مقربان خداوند علمای خود را می‌شناسیم و معتقدیم هرچقدر علم و عمل بالاتر رود قرب الهی بیشتر حاصل می‌شود. در واقع علما در روایات عروة الوثقی(ریسمان الهی) ما معرفی شده‌اند که باید به آنها چنگ بزنیم و برای قرار گرفتن در مسیر الهی و هدایت به آنها تمسک بجوییم.


با این مقدمه سؤال من این است که چه شده است که این علما که نام برخی را بردم در برخی موارد اشتباهاتی فاحش دارند؟

مثلا در بحث "وحدت شیعه و سنی" و یا "مبارزه با استکبار" و یا در برخی بحث‌های سیاسی، ما با خواندن کتاب‌های همین علما و بررسی استدلال‌های عقلی، قرآنی و روایی مطرح شده توسط آنها می‌توانیم بگوییم رفتارها، عملکردها، سخنان همین علما قطعاً اشتباه است و هیچ توجیهی ندارد.


خوب چطور این علما این چنین اشتباهات فاحشی دارند؟

 

✍ استاد مان پاسخ دادند:

بعد از اینکه این حرف‌ها را زدید من تازه یکی از حرف‌های آیت‌الله بهجت برایم واضح شد، ایشان می‌فرمودند:

انسان‌های بزرگ باید اشتباهات بزرگ کنند، خداوند برخی اوقات مؤمنین را در تصمیم گرفتن و رفتار یاری نمی‌کند تا اشتباه کنند که چه شود؟ اشتباه کنند تا فرق معصوم و غیر معصوم معلوم شود.


مؤمن غیر معصوم بالا می‌رود به کمال می‌رسد تا جایی که "فرق سرش" بخورد به "کف پای معصوم" ولی معصوم نمی‌شود باید ما بداینم این معصوم است که در نهایت کمال ممکن انسانی است و انتظار هیچ اشتباهی از او نمی‌رود.

باید بدانیم که تاریخ هر روز تکرار می‌شود اگر از آن درس نگریم....

 

در ادامه پرسش قبل، از این جهت که برخی از دوستان معتقد بودند جواب مذکور قانع کننده نیست و خود حقییر هم پاسخ‌هایی برای این پرسش مهم داشتم. پاسخ‌هایی که به ذهن این حقیر می‌رسید را می‌نویسم.

1.     ما در تاریخ خودمان بسیار عالمانی به ظاهر زاهد را سراغ داریم که لطمه‌های بزرگی به جبهه حق وارد نمودند و شاید بتوانیم بگوییم بزرگ‌ترین ضربه‌ها را از این علما خورده‌ایم. نمی‌خواهم از ابلیس، سامری، بلعم باعورا یا ابوحنیفه بگویم، در همین تاریخ خودمان مواردی را دیده‌ایم که ضربات سختی به جبهه حق وارد نموده‌اند و حساب آنها از یک اشتباه و یا دو اشتباه خارج است، صحبت از رهبری جبهه طاغوت است.

      آیت‌الله شریعت‌مداری در دوره حضرت امام از کسانی بود که کرسی درس و بحث ایشان همتراز حضرت امام بود و بسیاری از مراجع فعلی از شاگردان ایشان بوده‌اند. ایشان کسی بودند که مدعی رهبری ایران در زمان حضرت امام بودند، مدعی جانشینی آیت‌الله بروجردی و... اما در کوتای نوژه که قرار بود 5 ملیون نفر را قتل‌ عام کنند ایشان از مهره‌های اصلی ماجرا بودند و با نیروهای سازمان سیا ارتباط مستقیم داشتند. 

      امروز نیز همانطور که بارها کسانی همچون حضرت آقا تذکر داده‌اند برخی از اندیشه‌های مخالف با وحدت از لندن تغذیه می‌شوند و با عوامل آنها ارتباط مستقیم دارند و ما نباید از گمراهی چنین علمایی گیج و سردرگم شویم.

           از هوای نفس و حسادت برخی از علما که بگذریم در همین تاریخ خودمان برخی علما را داریم که به واسطه کانیلزه شدن توسط اطرافیان کارشان به جایی رسید که در مقابل تمام گذشته خود ایستادند. 

      اگر کسی ماجراهای آیت‌الله منتظری و تأثیرات مهدی هاشمی (برادر داماد ایشان) در بیت‌ و شخص آیت‌الله منتظری و کانالیزه شدن ایشان را خوانده باشد، اگر کسی ماجراهای نفوذ ساواک در بیوت برخی شخصیت‌های مطرح دوران مبارزه حضرت امام و قبل از انقلاب را خوانده باشد، نباید از اشتباهات این اقایات زیاد تعجب کند.

      بعید نخواهد بود که برخی از علمای امروز نیز متأسفانه از طریق بستگان نزدیکشان کانالیزه شده و اطلاعات به صورت جهت دهی شده به آنها داده شود. و ما تجربه‌ها و خبرهایی از این دست در شیراز و قم را هنوز بیاد داریم.

     و اما از هوای نفس و حسادت و ساده‌لوحی و کانالیزه شدن که بگذریم علقه‌ها و وابستگی‌هایی که نسبت به دوستان و اطرافیان در طی سال‌ها شکل می‌گیرد و این محبت‌ها موجب لغزش برخی از آقایان می‌گردد، آقایانی که در دفاع از اعمال حرام فرزندان یا اطرافیانشان نه تنها تبری نمی‌جویند، بلکه گردن خود را پل عبور فرزندان و اطرافیان خود می‌کنند و نمونه‌های آن برای بسیاری از ما مشهود است و متأسفانه از ذکر نمونه‌های آن معذور هستم.

     و از هوای نفس و ساده لوحی و علقه‌های محبتی و بحث‌های اخلاقی که بگذریم واقعاً برخی از این علما از نظر نظام اندیشه ناقص هستند. ما شخصیتی مثل حضرت امام را داریم که از نظر فقه، فلسفه، عرفان، اخلاق کلام و همه علوم در قله‌ی آن علم می‌باشند و از نظر علمی جامعیتی دارند که دین خدا را به صورت کامل و درست می‌َشناسند و همچنین از نظر شناخت جامعه و موضوعات خارجی نیز در قله می‌باشند. 

      حضرت امام کسی می‌باشند که از رمان، کتاب تاریخی، اقتصادی، سیاسی و جریان‌های مذهبی، نشریات و... همه را مطالعه می‌کنند، کسی که در جوانی به مجلس شورای اسلامی می‌رود تا از نزدیک در دروند ساختاری سیاسی و تصویب قوانین قرار گیرند، خوب مطمأنا چنین کسی هم در فهم دین و هم در تطبیق احکام دین بر موضوعات خارجی در حد اعلی است. 

      به نظر حضرت امام علم به هر کدام از علوم فقه، کلام، فلسفه و عرفان موجب کمال و عمیق شدن در دیگر علوم می‌گردد،    مطمأناً عالمی که از نظر علمی برخی از این علوم را به صورت کلی حرام می‌داند و یا نفی می‌کند، عالمی که به قول یکی از اساتید این حقیر که بررسی نموده بودند در کل کتاب‌خانه عریض و طویل منزلش، حتی یک کتاب در مورد مباحث اقتصاد روز یا علم سیاست و... نداشت، این چنین عالمی نمی‌تواند نه دین را به درستی بفهمد و نه موضوعات را به درستی درک کند تا بتواند احکام دین خدا را بر مسائل خارجی تطبیق دهد.

      خلاصه علم آن هم ناقصش با تقرب به خدا دو بحث متفاوت است و چه بسیار عالم بی‌عمل. 

      همه این حرف‌ها را زدم تا هشدار دهم برخی از این علمایی که در فتنه 88 آنگاه که همه ثمرات مجاهدت‌ها و زحمات چندین نسل داشت به هدر می‌رفت همه چیز را فراموش کرده بودند، یا ساکت بودند یا آب در آسیاب دشمن می‌ریختند، و "ولیّ زمان" باید فریاد می‌زد «أین عمار»، علمایی که بعد از هشت سال در ماجرای اخیر بار دیگر امتحان خوبی از خود پس ندادند. اگر خدایی نکرده همانطور که بسیاری هشدار داده‌اند، فتنه‌ای در همین سال‌های نزدیک و پیش‌رو از حوزه سربلند کند. ما نباید چنین علمایی را به صورت مطلق مُطاع و دستگیره‌های هدایت بدانیم. 

      ما نباید با اشتباهات عالمانمان گیج و سردرگم شویم.

باید بدانیم که تاریخ هر روز تکرار می‌شود اگر از آن درس نگریم.


  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

سال‌ها وقتی به نماز جمعه می‌رفتم از ابتدا تا انتهای خطبه‌ها خودخوری می‌کردم که این حرف‌ها دیگر چیست؟ 

"خوب خوب است." "بد بد است." 

"خوب‌ها خوب باشید." "بدها بد نباشید." 

"فوائد شیر مادر این است." "فوائد درختکاری آن است." 

و قس علی هذا...

کم کم فهمیدم ماجرا چیست؟! شما اگر حرف‌هایی بزنی که سیستم را بهم بزند اگر حرف‌هایی بزنید که با جریان موافق نباشد، حذف می‌شوی.

چند وقت پیش با یکی از مسئولین یکی از شهرداری‌ها که سال‌ها در شهرداری مسئولیت داشت صحبت می‌کردم از مفاسد شهردارها و ویژه‌ خواری‌های می‌گفت. 

از او سؤال کردم که خوب چرا شما که قبول داری‌ این کارها بد است با آنها مخالفت نمی‌کنی؟ جلو آن نمی‌ایستی؟ چرا زیر امضاء شهردار را که سفارش به ناحق کرده است، امضاء می‌زنی؟

 پاسخش قابل تأمل بود. 

گفت: من اگر امضاء نزنم یک روز هم دیگر در شهرداری نمی‌مانم چاره‌ای ندارم و چندین مثال آورد که کسانی همراهی نکرده‌اند و همان ابتدای کار حذف شده‌اند.

آخوند و مذهبی و... هم ندارد اگر سخنرانی "درد سر ساز" بکنی، اگر زیاد فضولی کنی سیستم تو را حذف می‌کند. 

خوب چه کنیم. البته شاید برخی وقت‌ها به شما اجازه بدهند سخن‌های "دردسر ساز" بزنی سخن‌های هیجان انگیز بزنی، می‌دانی کی وقتی که جامعه نیاز به هیجان دارد تا مثلا در انتخابات مشارکت ما بالا باشد.


خلاصه ته ماجرا را بگویم، ما مأمور به خوب مبارزه کردن برای حصول نتیجه هستیم، اول کار هم نیستیم وسط ماجرائیم بخش اعظم هزینه‌هایمان را هم داده‌ایم، هیچ وقت هم از هزینه تا دادن ترسی نداریم، ما به هیچ قیمتی میدان را خالی نمی‌کنیم، مردم باید بیدار و بیدارتر شوند، باید این جنگ‌های زرگری که دم انتخابات راه می‌اندازندرا بشناسند و آدرس را غلط نروند، مردم همه چیز را درست می‌کنند به قول امام خمینی «قدرت لایزال مردم» همه چیز را حل می‌کند.

 به قولی بارها مسئولان نظام می‌خواسته‌اند نظام را ساقط کنند مردم نگذاشته‌اند.

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

👈🏻 امام خمینی: «براى این که کمى معلوم شود، فرق میان اسلام و آن چه به عنوان اسلام معرفى مى‌‏شود تا چه حد است، شما را توجه مى‌‏دهم به تفاوتى که میان «قرآن» و کتب حدیث، با رساله‏‌هاى عملیه هست: قرآن و کتاب‌هاى حدیث، که منابع احکام و دستورات اسلام است، با رساله‏‌هاى عملیه، که توسط مجتهدین عصر و مراجع نوشته مى‌‏شود، از لحاظ جامعیت و اثرى که در زندگانى اجتماعى مى‌‏تواند داشته باشد، به کلى تفاوت دارد. نسبت اجتماعیات قرآن با آیات عبادى آن، از نسبت صد به یک هم بیشتر است! از یک دوره کتاب حدیث که حدود پنجاه کتاب‏ است و همۀ احکام اسلام را در بر دارد، سه چهار کتاب مربوط به عبادات و وظایف انسان نسبت به پروردگار است، مقدارى از احکام هم مربوط به اخلاقیات است؛ بقیه همه مربوط به اجتماعیات، اقتصادیات، حقوق، و سیاست و تدبیر جامعه است.»۱

 

📝 یکی از مهم‌ترین نقدهایی که حضرت امام(ره) قبل از انقلاب نسبت به حوزه مطرح می‌نمایند، عدم معرفی درست اسلام است و شاخص‌هایی برای آن مطرح می‌کنند یکی از این شاخص‌ها رساله‌های عملیه علما می‌باشد.

بعد از انقلاب حضرت امام(ره) به کمک آیت‌الله بی‌آزار شیرازی قدم مهمی در تحقق این تحول ایفا نمودند و رساله‌ای ۴ جلدی به نام رسالۀ نوین تدوین گردید.

📝 در این رساله مباحث مختلفی از وظایف اجتماعی افراد توضیح داده شده بود، به طور مثال یکی از بحث‌های مهمی که روایات بسیاری به آن پرداخته بحث تقیه می باشد که در این رساله نیز به آن پرداخته شده است؛ مسیری که با این رساله آغاز گردید، متأسفانه توسط سایر علما ادامه نیافت.

این رساله قدم بسیار مهمی در جهت توسعۀ مفاهیم دینی و تعمیق دین در میان تودۀ مردم بود. 

البته بعد از حضرت امام(ره) آیت‌الله ناصری نیز در رسالۀ خود فصل مهمی به عنوان اخلاق اضافه نموده و بسیاری از وظایف مؤمنین نسبت به یکدیگر و.. را توضیح‌ می‌دهند، وظایفی که در آخرت افراد نسبت‌ به آنها مؤاخذه خواهند شد و البته ما به اسم اخلاق و غیر واجب، آنها را کنار گذاشته‌ایم.

 

⁉️ نمی‌دانم بیش از 30 سال است چرا هنوز هیچ "اتفاق در خوری" در این زمینه رخ نداده است؟

 

📝 تا زمان آیت‌الله بروجردی در دهه 1320 هنوز در دست مردم رساله وجود نداشت و بسیاری از مردم نسبت به احکام سردرگمی داشتند و طلاب و علما با عبارت‌های سنگین و مغلق پاسخ آنها را می‌دادند اما به همت آیت‌الله بروجردی این عالم متجدد و تحول خواه، رساله‌های فارسی با زبانی ساده برای استفادۀ راحت مردم و اطلاع آنها از احکامشان تدوین گردید؛ این رساله‌ها متناسب با فضای آن دوره، یعنی نبود تشکیلات قوی حکومتی و عدم کشش حوزه برای مطرح نمودن مسائل کلان و اجتماعی تبویب گردید.


👈🏻حجت‌الاسلام شیخ محمدرضا محامی در خاطرات خود در مورد آن دوره می‌گویند:

یکی از خدمات علمی آیت‌الله بروجردی به حوزه احیای بحث در مورد احکام اجتماعی اسلام بود به دلیل اینکه روحانیت از امور اجتماعی منزوی شده و دیگر توان اجرای قوانین قضایی و جزایی را نداشت، کتاب‌های قضا، حدود و دیات و شهادات در حال منسوخ شدن بودند. آیت‌الله بروجردی با این تفکر مبارزه کردند و درس خارج قضا را آغاز کردند. عده‌ای از طلاب زبان به اعتراض گشودند که فایده این بحث‌ها چیست؟ آیت‌الله بروجردی در پاسخ فرمودند: چرا این همه اعتراض می‌کنید؟ آخر این احکام اسلام باید زنده بماند. اگر امروز به کار نیاید فردا به درد می‌خورد. ما نمی‌توانیم احکام اسلام را به خاطر اینکه فعلا مورد عمل نیست متارکه کنیم.۲

 

👈🏻ظاهرا حوزه ما از همان زمان تا کنون منجمد شده است و بنا ندارد گامی به جلو بردارد.

 ...........................

ارجاعات

1. (امام خمینی، ولایت فقیه (حکومت اسلامی)؛ ص: 11)

2. تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی( تاریخ حوزۀ علمیۀ قم)، ص: 196.


  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

📝 به نظر شما چرا قبرستان‌ها را روز به روز با فاصله بیشتری از شهرها می‌سازند؟ و اصلا آیا این کار درست است یا خیر؟ 

شاید علت آن این است که قبرستان‌ها به مکان‌های متروکه‌ای می‌ماند که محل حشر و نشر معتادان و بزه‌کاران است و وجود آن در درون شهر، برای مردم اطراف آن ایجاد مشکل می‌کند؟

 

📝 شاید به این مسائل فکر نکرده‌اید و علت آن هم بی‌اهمیت دانستن آن بوده است، اما می‌خواهم به بحث کوتاهی در مورد آن داشته باشم.

 

👈🏻ما در مرحله تمدن سازی اسلامی مرحله مرحله باید از صورت نفی نمودن به صورت ایجابی و طرح ریزی اندیشه اسلامی و ارائه مدل مبتنی بر اندیشه اسلامی باشیم. 

یکی از مسائل مهم در بحث تمدن، معماری می‌باشد که اتفاقا از اولین بروزات تمدنی نیز معماری شهری می‌باشد. 

در ساخت شهری ما نه تنها به سمت معماری اسلامی حرکت نمی‌کنیم لااقل حتی درست و حسابی به سمت غرب هم نمی‌رویم. چرا که در معماری غرب هم نکات بسیار جالبی می‌باشد و می‌توان گفت فقط نکات منفی معماری غربی را جذب کرده‌ایم و با خلاقیت خارق العاده‌ای به آن نکات منفی افزوده‌ایم.😱

 

👈🏻وقتی به پیش‌فرض اساسی اندیشه اسلامی نگاه می‌کنیم، نگاه غیر استقلالی به دنیا و توجه به آن برای ساخت آخرت پیش‌فرض اصلی است و وقتی به اندیشه غیر دینی یا به اصطلاح عام آن غربی نگاه می‌کنیم پیش فرض اصلی آن نگاه استقلابی به دنیا است.

 

📝 وقتی به آیات و روایات مراجعه می‌کنیم، دائما یادآخرت و مرگ و گذر از مرحله دنیا را به چشم ما می‌آورد و به دنبال بهانه است تا متذکر وجود مراحل مرگ و آخرت شود.


👈🏻از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است: یاد مرگ شهوات و تمایلات نفسانى را از قلب آدمى نابود کرده، و ریشه‌‏هاى غفلت را از دل کنده، و قلب را به وعده‏‌هاى الهى تقویت نموده، و طبیعت و فطرت انسانى را لطیف و نرم کرده، و نشانه‌‏هاى هوى و هوس را مى‌‏شکند، و آتش حرص و طمع را خاموش کرده، و دنیا و زندگى دنیوى را در نظر انسان کوچک و خوار مى‏‌کند. و این‏  معنى است که رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) در نظر گرفته است، و مى‌‏فرماید: تفکر یک ساعت بهتر است از یک سال عبادت کردن.۱

👈🏻خداوند در آیه «26 سوره مبارکه صاد» وقتی بحث خلیفه نمودن داود نبی را مطرح می‌کند و قرار می‌شود داود به اجرای احکام دین خدا مشغول شود به او می‌گوید: حواست باشد که در میان مردم قوانین حق را به پاداری و از هوا و هوس پیروی نکن که از راه خدا منحرف می‌شوی، بعد به علت اینکه کسانی به دنبال پیروی هوا و حوس می‌روند و سپس و از راه خدا منحرف می‌شوند اشاره می‌کند که علت آن فراموش کردن روز حساب بود. 

« یا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناکَ خَلیفَةً فِی الْأَرْضِ فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعِ الْهَوى‏ فَیُضِلَّکَ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذینَ یَضِلُّونَ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ شَدیدٌ بِما نَسُوا یَوْمَ الْحِسابِ» 

نتیجه چه می‌شود اینکه یکی از مهم‌ترین امور برای حاکم دینی در برپایی حق و دین خدا در بین مردم، مبارزه با عوامل هوا و هوس که از مهم‌ترین آنها تذکر آخرت است می‌باشد.

 

📝 در ذکر اینکه چقدر در روایات سفارش شده است که به قبرستان و تشیع جنازه بروید و... و فلسفه آن خیلی حرف زده شده است بحثی نیست، اما به این نکته توجه نشده است که هر روز قبرستان‌ها را دارند از شهرها دور و دورتر و برای بسیاری خارج از دسترس‌ می‌کنند به گونه‌ای که برخی هنگام مرگ اطرافیان تازه مجبور شوند آدرس آن را سوال کنند. و بدبختی اینجاست که زیربناهایی از این دست به راحتی قابل تغییر و اصلاح نیست.😡

 

📝اصلا چه حکمتی است که همه شهرها فقط یک قبرستان بزرگ باید داشته باشد که خود بشود شهری و نشود آن را درست کنترل کرد، چه اشکال دارد هر شهر با همه ملاحظاتی که مسئولین می‌گویند 10 یا 20 قبرستان‌ اصلی داشته باشیم؟ 

چرا ما که در اندیشه خود پشت به دنیا و رو به آخرت در حرکتیم، باید همچون کسانی باشیم که همه‌چیزشان دنیایشان است و سعی دارند دائما مرگ را به فراموشی بسپارند و پشت به آخرت کرده و رو به دنیا حرکت می‌کنند، کسانی که دائما به هر طریق به دنبال فرار از مرگ و یاد آن هستند.

 ...................

ارجاع: 

1. منسوب به جعفربن محمد علیه السلام، امام ششم علیه السلام، مصباح الشریعة، اعلمى - بیروت، چاپ: اول، 1400ق. ص: 171.

 


  • حمید رضا باقری