شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال
بایگانی
  • ۰
  • ۰

این تصویر پدرم در سال ۱۳۵۶ در ساحل رامسر است و خوب است کسانی که گمان می‌کنند ما روز به روز به عقب رفته‌ایم یا در امر حجاب موفق نبوده‌ایم، حکایت این اردوی دانش‌آموزی مربوط به یک سال پیش از پیروزی انقلاب را مطالعه کنند.👇

پدرم در دوره دانش‌آموزی به عنوان دانش‌آموز نخبه برای شرکت در اردوی کشوری شمال، انتخاب می‌شوند از هر استان یک اتوبوس تقریبا ۴۰ نفره از دانش‌آموزان عازم این اردو می‌شدند؛

 🎙 پدرم می‌گفت:

🔹مسئول اتوبوس ما یک آقای شراب خور بود که خیلی وقت‌ها مست بود، از میان جمع شاید ۴۰۰ نفره از دانش‌آموزان نقاط مختلف کشور، فقط سه نفر بودیم که نماز می‌خواندیم،

🔹فضا اصلا به این صورت نبود که مسجد و قبله و... مشخص باشد ماهم بعد از چند روز نماز خواندن متوجه شدیم به سمت شوروی نماز می‌خوانده‌ایم.

🔹در اردو هر شب بچه‌های یک استان موسیقی‌ها و برنامه‌های هنری خودشان را اجرا می‌کردند، فضای اردو مناسب نبود، لب ساحل زن و مرد قاطی و بی‌حجاب در دریا شنا می‌کردند، گاهی این زن‌ها با همان وضع داخل شهر هم می‌آمدند، یک روز که در شهر رشت به بازار رفته بودیم، دیدم خانمی با همان لباس‌ دریا سوار ماشین شده بود آمد بازار خرید کرد و بعد دوباره سوار ماشینش شد و رفت، در اول چند کوچه دیدم که نوشته بود ورود خانم‌ها با مایو ممنوع.

🔹یک روز که بچه‌ها را به سینما برده بودند، چون فیلم‌هایش مناسب نبود، من و یکی از دوستانم گفتیم ما به سینما نمی‌آییم و دم در سینما منتظر شدیم تا بچه‌ها برگردند، در همین زمان که ایستاده بودیم چندین مورد دخترها می‌آمدند شوخی و متلک می‌انداختند و ما عصبانی شده بودیم که آنجا نرفتیم که از شر اینها خلاص شویم انگار بدتر شد.

.......................

خوب است کسانی که با دیدن یک یا دو مورد بی‌حجابی گمان می‌کنند، دین در جمهوری اسلامی از دست رفته است، ماجرهای خیابان‌های لاله‌زار و محله‌های خاک‌سفید و شهر نو تهران را بخوانند، کسانی که معیار مقایسه پیشرفت و پست‌رفت حجاب را فضای هیجانی و انقلابی ۵۷ و ۵۸ قرار می‌دهند از خود بپرسند قبل از آن چه وضعی در کشور وجود داشت؟ راهپیمایی علیه حجاب در ابتدای انقلاب برای چه بود؟

  سال گذشته قسمت شد هم ساحل شمال کشور بروم و هم ساحل جنوب کشور، تقریبا همه خانم‌هایی که در دریا بودند حتی روسری‌هایشان هم از سرشان نمی‌افتاد، نه پلیسی بود و نه برخورد قانونی، شاهد آن هم اینکه یک یا دو نفر که روسری‌هایشان افتاده بود و... هیچ کس با آنها هیچ‌کاری نداشت و یا مثلا در جنگل‌ها که خانواده‌های مختلف نشسته بودند و هیچ پلیسی هم نبود، تقریبا اکثر آنها حجابشان مثل مرسوم جامعه بود و کسی کشف حجاب نکرده بود.

  اینکه در این دوران صدساله استیلای غرب بر تمام دنیا، مردم همه دنیا با سرعت به سمت فساد و برهنگی پیش رفته‌اند و در کشور ما که در قبل از انقلاب با سرعت بیشتر از دنیا به سوی برهنگی می‌رفت، امروزه ما در برخی اقشار در جهت عکس همه دنیا به سمت حجاب آگاهانه رفته‌ایم و در برخی اقشار تحت تاثیر غرب نیز با سرعت بسیار کمتری از تمام دنیا تأثیر پذیرفته‌ایم، آیا پیشرفت نیست؟

  اینکه در زمانه‌ای که امکان فساد بسیار بسیار سهل شده و هجمه‌های ترویج بی‌عفتی، همه‌جا را گرفته است؛ براساس برخی آمار حداقل جمعیتی قریب به ۳۰ درصد جوانان ما نماز خود را به صورت منظم می‌خوانند نسبت به آنچه قبل از انقلاب، بوده‌ایم و نمونه‌ای از آن را در خاطره پدرم ذکر کردم، پیشرفت نیست؟

..........................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

 

🎥 این عکس پدرم مربوط به ۸ دی ۱۳۵۹ در دانشگاه تربیت معلم تهران است،

 

🔹نفر وسط شهید باهنر وزیر آموزش و پرورش وقت است و جوان ایستاده در سمت راست و پشت ایشان پدرم هستند که از دانشجویان دانشگاه و مدعوین شهید باهنر می‌باشند.

 

🎙در دستان شهید باهنر دو جزوه است که به ایشان داده‌اند، یکی مربوط به شهید مطهری و دیگری از حضرت آقا با عنوان "گفتاری درباب صبر" است. این جزوات را پدرم و دوستانشان در انجمن اسلامی آماده کرده بودند.

 

🎙پدرم در مورد آماده سازی جزوه "گفتاری در باب صبر" می‌گفتند: یکی از دوستان مشهدی‌ام به نام "احمدعلی اکبری" نوار سخنرانی‌های حضرت آقا مربوط به قبل از انقلاب در مسجد کرامت مشهد را داشت، ما نوارها را در انجمن اسلامی روی کاغذ پیاده و آن را به صورت جزوه‌ای منتشر کردیم.

 

📝 در این روز مسئولیت حفاظت از شهید باهنر نیز با پدرم بوده است و ایشان برای حفاظت از میهمان خود زیر آورکوتشان یک اسلحه یوزی همراه داشته‌اند.

 

🔹نفر ایستاده در سمت چپ شهید باهنر آقای "چینه کش" رئیس دانشگاه تربیت معلم وقت است.

 

🎙پدرم می‌گفت: او از طرفداران بنی‌صدر بود و با جبهه رفتن دانشجوها هم بسیار مخالف بود، من چون دائما دانشجوها را با خود به جبهه می‌بردم، به صورت غیابی من را از دانشگاه اخراج کرده بود و نامه آن را هم برای ضامن من که از اقوامم بود پست کرده بود.

 

جالب هم اینکه من بی‌خبر از همه جا از جبهه که بر‌گشته بودم سرکلاس‌ها حاضر می‌شدم و کسی از مسئولین هم به من نمی‌گفت که اخراج شده‌ای یعنی مسئولین از هزینه تبلیغ منفی آن پرهیز داشتند، خلاصه بعد از اینکه از ماجرا خبردار شدم هم بدون توجه، حضور خودم در کلاس‌ها را ادامه دادم و کسی هم مزاحم ما نشد.

 

📝 پدرم از دانشجویان انجمن اسلامی آن زمان که با نام دفتر تحکیم وحدت نیز شناخته می‌شد، بودند.

 

🎥 این عکس مربوط به سال ۵۹ و بازگشت جمعی از دانشجویان اعزامی به جنگ از دانشگاه تربیت معلم است.

 

🎙پدرم در مورد این اعزام خود به جبهه می‌گویند: اوایل جنگ بنی‌صدر به عنوان فرمانده کل قوا جنگ را درست مدیریت نمی‌کرد و  معتقد بود باید "خاک داد و زمان خرید"، سپاه و بسیج تازه تشکیل شده بودند و امکانات و سازماندهی خاصی نداشتند، ارتش هم تقریبا فروپاشیده بود. عراق هم به سرعت جلو آمده بود و رسیده بود پشت اهواز، طوری که با خمپاره ۶۰ اهواز را می‌زد. ما در نماز جمعه تهران بودیم که "هادی غفاری"سخنرانی آتشینی کرد، بنی‌صدر را نقد و وضعیت بحرانی جبهه‌ها و نیاز به نیرو را توصیف کرد و گفت هرکس هرچه سلاح دارد فردا ظهر بیاید ایستگاه راه‌آهن، ما داریم به سمت اهواز می‌رویم. من هم به دانشگاه رفتم و جلسه‌ای تشکیل دادیم و همان حرف‌ها را منتقل کردم. فردا جمع خوبی از دانشجوها به ایستگاه راه‌آهن رفتیم، عده زیادی آنجا آمده بودند، یکی با آرپیجی یکی با تیربار و هرکه هرچه سلاح داشت آورده بود، خیلی‌ها هم بدون اسلحه بودند. جمعیتی قریب به ۱۳۰۰ یا ۱۴۰۰ نفر سوار قطار شدیم. کوپه‌ها، راه‌روها همه از جمعیت پرشد. به اهواز که رسیدیم شهر تقریبا خالی بود، عراق شهر را زیر گلوله گرفته بود. جمعیت ما کمی شهر را شلوغ کرد، شبی که وارد شدیم رادیو عراق را گوش می‌کردم که گفت: امروز قریب به  ۱۷۰۰نفر از کماندوهای خمینی وارد اهواز شدند، درحالی که ما نه این تعداد بودیم و نه اصلا آموزشی برای جنگ دیده بودیم؛ تا اینکه شهید چمران و حضرت آقا برای ساماندهی به نیروهای مردمی در اهواز، ستاد جنگ‌های نامنظم را شکل دادند و ما را ساماندهی کردند.

 

📌مطمانا از این جنس عکس‌ها و خاطرات در البوم پدر و اطرافیانمان بسیار زیاد است. بنده زیاد پیش‌آمده است که وقتی با برخی دانشجویان نسل جدید از خاطرات انقلاب پدر و اطرافیانم سخن می‌گویم با نوعی استنکار دانشجویان و غریبه بودن آنها با آن فضا مواجه می‌شوم.

 

این عزیزان که پدران آنها در سنی نبوده‌اند که انقلاب و جنگ را تجربه کنند و برای آنها بگویند حق دارند و این کم‌کاری از سوی ما و پدرانمان است که خاطرات انقلاب که امانتی در دستانمان است را به درستی ثبت و حفظ نکرده‌ایم تا این امانت را به نسل آینده خود انتقال دهیم.

 

تک تک ما نسبت به ثبت تاریخ انقلاب با روایتی مردمی برای نسل آینده خود مسئولیم.

..........................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

ذهنم متوجه این سوال بود که تمایزهای شبکه‌های مختلف مجازی با یکدیگر چیست؟ با افزایش استفاده مردم از شبکه‌های مجازی چه اتفاقی برای جامعه ما رخ می‌دهد؟ اگر ما بخواهیم در فضای مجازی کار کنیم کدام یک ابزار متناسب‌تری با هویت و جنس کار ما است؟

  یکی از زوایای تحلیل از منظر مدل شبکه‌سازی حزب‌الله و شبکه‌‌سازی شیطان و طاغوت است، که شبکه سازی ما شبکه حلقه‌های تو در تو و عرضی است و شبکه سازی شیطان و طاغوت هرمی و طولی است.

برخی اساتید اهل فن از این منظر شبکه‌های مجازی را تحلیل می‌کردند و مثلا می‌گفتند حزب‌الهی‌ها در شبکه‌های عرضی مثل وبلاگ‌ها موفق‌ بودند و غیر حزب‌الهی‌ها در شبکه‌های طولی همچون ایسنتاگرام و تلگرام موفق بودند؛

الغرض فقط اشاره به وجود این منظر بود اما بحث بنده تحلیل شبکه‌های مجازی از منظری دیگر است، اگرچه از نظر نتیجه یکسان باشد.

  تفاوت اساسی که در نسبت‌گیری جریان حزب‌الهی و جریان طاغوت با مردم وجود دارد، جهت سوق دادن مردم به سمت کلیات و جزئیات است و در گذشته در یکی از نوشته‌هایم به تحلیل این بحث از زاویه عوالم وجود پرداختم.👇

🔹رویکردهای کلان آسمانی و دنیایی


جریان طاغوت دائما افراد را کوچک و کوچک‌تر می‌کند، اما چطور؟ با محدود کردن آنها به امور جزئی و جزئی‌تر، حال این امر جزئی فلان سلبرتی خواننده یا بازیگر باشد یا فلان ورزش فوتبال و...

بر خلاف جریان حزب الله که دائما ما را دعوت به اندیشه کلان در مورد امورات دنیا و ... می‌کند، جریان طاغوت دائما چشم ما را از تحلیل کلان به تحلیل‌ها و اتفاقات جزئی محدود می‌کند.

  وقتی از این منظر به مسأله نگاه کنیم، متوجه می‌شویم که "اینستاگرام" ولو هم به ترویج مسائل شهوانی و... نمی‌پرداخت، قوی‌ترین رسانه برای جریان طاغوت بود.

  در دستگاه طاغوت دائما جنود جهل تقویت می‌شوند و در دستگاه حق دائما جنود عقل تقویت می‌شوند. بحث جنود عقل و جهل را حضرت امام در شرح حدیث جنود عقل و جهل مفصلا توضیح داده‌اند. از جمله جنود اصلی جهل "عجله و شتابزدگی" است که در رسانه‌های طاغوت دایما تقویت می‌شود، سرعت انتقال خبر اولین حرف را می‌زند و فرصت برای انتقال مفاهیم و فهم وجود ندارد و انسان‌ها برای شنیدن یا بررسی هر خبر چند لحظه بیشتر فرصت ندارند. رسانه‌های طاغوتی عملا انسان‌ها را به حماقت که از جنود جهل است می‌کشانند.

اما تمرکز جریان حزب‌الله در انتقال مفاهیم با صبر و حوصله بیشتر برای حاصل شدن فهم به عنوان یکی از جنود عقل است، مثلا در جریان حزب‌الله کتاب نقشی اساسی دارد و رسانه‌هایی چون وبلاگ بسیار کارآمدتر هستند.

  در نگاه دینی انسان‌ها دائما دعوت می‌شوند که کلان بنگرند و تحلیل کنند و سهم خود را در آبادانی دنیا از منظر اصلاح کلان پیدا کنند، چرا که مراتب عالم از کل به جزء است و اگر کل اصلاح شود جزء نیز اصلاح می‌شود اما در نگاه طاغوت دائما به هر بهانه‌ای شما را از توجه به کل، به توجه به جزء معطوف می‌کنند و حتی وقتی بحث از اصلاح گری و عدالت خواهی می‌شود نیز شما را به جزء‌ها محدود می‌کنند حالا این جزء مبارزه با بهائیت یا انحرافات جوانان در قبل از انقلاب عوض مبارزه با شاه و رأس طاغوت باشد یا مبارزه با این ویلاسازی و آن مورد جزئی در بعد از انقلاب، در حالی که ظرفیت مهم و عظیمی از قانون سازی و گفتمان سازی به برکت انقلاب فراهم شده، باشد!

  این جهت‌گیری را در امور مختلف می‌توان تطبیق داد، مثلا:

🔹در بحث اندیشه دینی و علم کلام گفته می‌شود، توحید پایه و اساس همه عقاید دیگر است و اگر این اندیشه کلی و اساسی بسیار خوب فهم شود بقیه اعتقادات درست فهم می‌شود اما اگر آن را رها کنیم و از امور جزئی شروع کنیم هرگز نمی‌توانیم به نتیجه برسیم.

🔹در بعد سیاسی مثلا یک جریان دعوا را می‌برد روی اینکه ترامپ بد است نه آمریکا و دعوا را جزئی می‌کند اما جریان دیگر دعوا را به سمت کلی سوق می‌دهد و می‌گوید نه این آمریکا است که شیطان بزرگ است و اصلا دعوا هم آمریکا نیست دعوا استکبار و محوریت آن است.

🔹 یا در بعد سیاست داخلی مثلا یک جریان دعوا را جزئی می‌کند و می‌گوید فلان آقای وزیر خارجه یا رئیس جمهور نا کارآمد است و باید عوض شود اما یک جریان دعوا را کلی می‌کند و می‌گوید نه اینها معتمدترین و خوب‌ترین‌های گفتمان شما هستند و این گفتمان شماست که ناکارآمد است.

..........................................................
نظر یکی از دوستان در مورد متن اخیر👇
سلام کاکو
استفاده کردم
اما بنظرم اسلام امور کلی و جزئی رو با هم داره و به نفع کلی از جزئی نمی گذره و بالعکس
این ترجیح امور کلی به امور جزئی از ذهن فلسفی حوزوی منشأ داره
چرا که فلسفه ی ما هنوز نتوانسته خودش را در متن حیات زنده جامعه بکشاند و اما غرب فلسفه اش رو به متن جامعه تبدیل کرده حال چون ما نتوانستیم این کار را بکنیم اولویت دادن کلی به جزئی فکر نمی کنم دقیق باشد
امروز ما نیاز به یک نظام فکری جامع از کل تا جزء داریم که جز و کل ما را درست ترسیم کنه
نظر خودم راجع به اینستا اینه که اتفاقا اینستا به یک معنا کل نگره چون ساحت متن تصویر صوت را هم زمان درگیر می‌کنه

پاسخ بنده به نظر دوست عزیزم:👇
سلام کاکو
چیزی که در این متن تلاش داشتم نشون بدهم گذشتن از جزء به نفع کل یا نپرداختن به جزئیات و یا جدا بودن جزئیات وکلیات نیست،
بلکه جزئات انعکاس کلیات و در امتداد آن است، حرف من سوق دهی دو جریان در دو جهت مختلف هست.
در نگاه آسمانی اگر شما کلان رو نبینی و نفهمی هر چقدر به جزئیات بپردازی بدتر گمراه می‌شوی، وقتی باید رفت سراغ جزئیات که کلیات را خوب فهمیده باشیم و حل کرده باشیم.
این به معنای کنار گذاشتن جزئیات به نفع کلیات نیست بلکه به معنی اولویت فهم و حل کلیات بر جزئیات است.
ذهن فلسفی حوزوی هست که قراره امتداد پیدا کنه در امور عینی خودش رو تطبیق بده و غرب هم به تعبیر شما همین کار رو کرده و در اینجا هم بنده سعی کردم از یک ذهن فلسفی به امتداد عینی و خارجی بیاندیشم.
اگر بدون ذهن فلسفی برویم سر وقت پدیده‌های مختلف، اساسا آنها رو درست فهم نمی‌کنیم.
همون امامی که همه قبولش داریم می‌فرمایند: اقل مراتب سعادت این است که انسان لااقل یک دور فلسفه بداند و توضیح می‌دهند که تا مراتب مختلف عالم رو نشناسیم درست نمی‌تونیم در اونها سیر کنیم.
همون امام در آخر عمرشون گورباچف رو دعوت می‌کنند برای شناخت انقلاب اسلامی متون فلسفی ما رو بفهمند و بخونند.
نظام فکری که از کل شروع می‌شود با ذهن فلسفی حوزوی حاصل می‌شود.
در مورد اینستا هم این یک حسن هست که ساحت متن و تصویر و صوت رو درگیر می‌کنه اما این حسن در جهت جزئی نمودن گزاره‌ها و عدم فهم مسائل کلان بکار گرفته شده، یعنی ابزاری قدرتمند شده برای پرداختن هرچه بیشتر به جزئیات و این را اگر در جهت گیری کلی طاغوت در به اشتباه انداختن مردم به وسیله نپرداختن به کلیات و مسائل کلان و محدود کردن به جزئیات ببینیم کار کرد اینستا در دستگاه رسانه طاغوت آشکارتر می‌گردد.




دریافت
عنوان: مدیریت اذهان در آمریکا
حجم: 12.6 مگابایت

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

از مهم‌ترین سرفصل‌های مکتب امام، "قیام لِلّه" است که از عمده نقدهای حضرت امام به جریانات سیاسی گرفته تا هویت اصلی شکل دهنده مبارزات خودشان و... همه ذیل آن بحث می‌شود.

  یکی از پرسش‌هایی که ذیل این عنوان مطرح می‌شود اینکه: «برای قیام لِلّه چه لوازم مادی نیاز داریم؟»

آنچه مسلم است بنا به آیات قرآن و جملات حضرت امام برای قیام لِلّه به یک معنا هیچ مقدمه مادی نیاز نیست، به عنوان مثال در قرآن در مورد قتال و مبارزه مستقیم با کفار که از سخت‌ترین حالات قیام لِلّه است، خداوند خطاب به پیامبر دستور می‌دهد:

👈«فَقاتِلْ فی سَبیلِ اللَّهِ لا تُکَلَّفُ إِلاَّ نَفْسَکَ وَ حَرِّضِ الْمُؤْمِنینَ عَسَى اللَّهُ أَنْ یَکُفَّ بَأْسَ الَّذینَ کَفَرُوا وَ اللَّهُ أَشَدُّ بَأْساً وَ أَشَدُّ تَنْکیلاً» ( النساء ۸۴)

🔹خداوند به پیامبر(ص) به تنهایی سفارش می‌کند که وارد صحنه نبرد با کفار شود و به ایشان می‌گوید تو تنها مسئول خود هستی البته مؤمنان را نیز تشویق کن و به خداوند امید داشته باش که در هر صورت چه مومنین تو را همراهی کنند و چه نکنند، خداوند نیروی کافران را کفایت کند...

  اگر خدا بخواهد برای دستور به قیام لِلّه وعده قطعی پیروزی دهد، این دیگر نمی‌شود قیام لِلّه، نمی‌شود حرکت برای خدا، بلکه می‌شود دو دوتا چهارتای ریاضی که افراد چون می‌دانند پیروز می‌شوند وارد صحنه می‌شوند اما وقتی خدا می‌گوید امید داشته باشید، یعنی بدانید اگر مصلحت شما بدانم به سهولت شما را به پیروزی می‌رسانم اما شما برای انجام تکلیف وارد صحنه شوید.

  حضرت امام(ره) در سخنان خود مکررا تکلیف به قیام لله را به صورت مطلق از وجود یا عدم وجود شرایط مادی ذکر می‌کنند:

👈«خدا واعظ، ملت مُتَّعِظ. من فقط یک موعظه- بیشتر از یک موعظه ندارم. «إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ» اینکه براى خدا قیام کنید؛ وقتى که دیدید که دین خدا در معرض خطر است، براى خدا قیام کنید. امیر المؤمنین(ع) مى‌دید که دین خدا در خطر است، معاویه دارد وارونه مى‌کند دین خدا را، براى خدا قیام کرد. سید الشهدا(ع) هم همین طور براى خدا قیام کرد. هر وقت دیدید- این یک مطلبى است که براى یک وقت نیست؛ موعظه خدا همیشگى است- هر وقت دیدید که بر ضد اسلام، بر ضد رژیم انسانى- اسلامى- الهى خواستند که قیام کنند، خواستند وارونه کنند مسائل اسلام را، به اسم اسلام اسلام را بکوبند، اینجا للَّه باید قیام کرد. و نترسید از اینکه شاید نتوانیم، شاید شکست بخوریم؛ شکست تویش نیست.

من در پاریس که بودم بعضى خیراندیش‌ها مى‌گفتند که نمى‌شود دیگر! وقتى که نمى‌شود باید چه کرد؟ گفتم ما تکلیف شرعى داریم عمل مى‌کنیم و مقید به این نیستیم که پیش ببریم. براى اینکه آن را ما نمى‌دانیم، قدرتش را هم الآن نداریم اما تکلیف داریم. ما تکلیف شرعى خودمان را عمل مى‌کنیم. من این طور تشخیص دادم که باید این کار را بکنیم. اگر پیش بردیم، هم به تکلیف شرعى عمل کرده‌ایم هم رسیده‌ایم به مقصد. اگر پیش نبردیم، به تکلیف شرعى‌مان عمل کرده‌ایم.» صحیفه امام ؛ ج ۸؛ ص: ۱۰

  اما این عدم مقید شدن قیام لِلّه به وجود مقدمات مادی، به معنای انتحار و کنار نهادن عقل نیست، بلکه به معنای این است که قیام لله را با هرآنچه موجود است بایست شروع کرد و به دنبال ایجاد هرآنچه نیاز است نیز بود.

مثلا:

🔹در زمان جنگ در سپاه این روحیه وجود داشت که می‌گفت ما مکلف به دفاع از کشور هستیم و با هرآنچه ظرفیت موجود است وارد صحنه می‌شویم اما رفته رفته آنچه نیاز داریم را نیز تهیه می‌کنیم.

🔹نمونه بسیار محسوسی از این مطلب، ماجرای ساخت مسجد امیرالمؤمنین(ع) در مستند عابدان کهنز است که پیشنهاد می‌کنم آن را حتما ببینید، قسمتی از این مستند حکایت ساخت مسجدی بسیار عظیم و بزرگ است که با دستان واقعا خالی شروع می‌شود اما هرآنچه برای ساخت است را اندک اندک تهیه می‌کنند؛

 📌آنچه مهم است اینکه برای قیام لِلّه معطل ‌نکنیم و برای ادای تکلیف کار را آغاز نماییم، بقیه با خداست...

..........................................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

خانمی از دست همسرش ناراحت بود، میان صحبت‌ها گفت: من این آیه قرآن را که خداوند در سوره نور گفته است:

👈 «الْخَبیثاتُ لِلْخَبیثینَ وَ الْخَبیثُونَ لِلْخَبیثاتِ وَ الطَّیِّباتُ لِلطَّیِّبینَ وَ الطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّباتِ»

مشکل دارم واقعا اینجور نیست که اگر شوهرم بد است من هم بد باشم.

  به او گفتم خب خود خدایی که در قرآن ماجرای همسر حضرت نوح(ع) و هسر حضرت لوط(ع) را مثال می‌زند:

👈 «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذینَ کَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَ امْرَأَتَ لُوطٍ کانَتا تَحْتَ عَبْدَیْنِ مِنْ عِبادِنا صالِحَیْن(۱۰التحریم)»

و در آیه بعدش ماجرای آسیه همسر فرعون را مثال می‌زند:

👈«وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذینَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قالَتْ رَبِّ ابْنِ لی عِنْدَکَ بَیْتاً فِی الْجَنَّةِ وَ نَجِّنی مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّنی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمینَ »

اگر منظورش از این آیه اینی بود که شما برداشت‌کرده‌ای حکیم نبود چون دارد جای دیگر مثال‌هایی می‌آورد از زنانی که بد بودند و شوهرشان نبی خدا بود و زنی که خوب بود و شوهرش فرعون بود، پس خدا منظور دیگری دارد، دقت کنیم ببینیم منظور قرآن چیست؟

یکی از خانم‌ها که آنجا بود هم اضافه کرد: همسر امام حسن و امام رضا را هم اضاف کنید.

  عرض کردم: ما یک عالم تکوین داریم، عالم تکوین یعنی واقع عالم و خدا گاهی در برخی آیات از واقع عالم گزارش می‌دهد، گاهی هم در برخی دیگر از آیات خبر از واقع عالم نمی‌دهد، بلکه خبر از بایسته‌ها می‌دهد یعنی اگر این چنین عمل کنید برایتان بهتر است.

در این آیه هم خدا:

🔹نمی‌گوید در واقع عالم چنین است که اگر کسی همسرش بد بود خودش هم بد است و یا اگر همسرش خوب بود خودش هم خوب است؛

🔹یا نمی‌گوید خانم‌های "غیر مؤمن" و "غیر طیب" ازدواج نکنند ولی می‌گوید اگر بر همان منوال هستید، نروید با مؤمنین ازدواج کنید و برعکس.

🔹و به خانم‌های مؤمن می‌گوید دقت کنید با آدم‌های غیر مؤمن ازدواج نکنید و برعکس؛

که اگر چنین کردید دچار مشکل می‌شوید و این یک حکم ارشادی است.

..........................................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

در دوره اسلام ناب بحث‌ها کلا به صورت ایجابی تنظیم یافته بود و درس خاصی برای پاسخ به شبهات وجود نداشت.

 درس‌های بنده "مکتب امام" و "بیانیه گام دوم" بود. در درس مکتب امام تا آنجا که فرصت اقتضاء می‌کرد آنچه از معارف و اندیشه‌های توحیدی اسلام ناب در سایر دروس طرح شده بود، به صورت عینی در سیره و ماجراهای تاریخی تطبیق می‌یافت. این دو درس تنها درس‌هایی بودند که ظرفیت افزوده شدن پاسخ به شبهات سیاسی نیز در آن‌ها بود.

  یکی از شبهاتی که دوستان دانشجو خیلی علاقه به آن داشتند و ظاهرا زیاد با آن درگیر بودند، "شبهه دور" بود.

بعد از اینکه "شبهه دور" و فرق "دور فلسفی" و "دور در امور اعتباری" و حالات مختلف آن و تقویت شبهه و پاسخ به حالات مختلف آن را برایشان گفتم. رسیدیم به یک حالت که دیگر پاسخ نداشت.

  آن هم حالتی بود که مثلا در یک لحظه عرفی مثلا یک شب تا صبح هم رهبری و هم اکثر اعضاء خبرگان که تا قبل از آن فقیه، عادل، صادق محسوب می‌شدند، باهم فاسد شوند.

  از دانشجوها پرسیدم احتمال عقلائی این اتفاق چقدر است؟ شاید یک صدم درصد هم نباشد و رفتار عقلائی چیست؟ آیا باید به چنین احتمالی توجه نمود؟

مثلا شما وقتی خوراکی می‌خرید احتمال اینکه این غذا، فاسد باشد چقدر است؟ آیا به این احتمال توجه می‌کنید؟ وقتی از مغازه‌داری خرید می‌کنید احتمال اینکه او صاحب واقعی کالا و مغازه نباشد چقدر است؟ آیا از او خرید نمی‌کنید؟ و خلاصه عقلاء به احتمالات به این ندرت آیا عمل می‌کنند؟

  وقتی اسباب دنیا در میان است، محدودیت هم درمیان است. در دنیا محدودیت‌های مختلف ما را احاطه کرده است، علم ما، زمان ما، مکان ما، ارتباطات ما و... همه محدود است و هیچ‌گونه ساختاری را شما نمی‌توانید تنظیم کنید که ضریب خطایی کم‌تر از این ساختار داشته باشد.

  وقتی ما در ایام غیبت هستیم و دستمان از معصوم کوتاه است، چون اسباب دنیا قابلیت ساختارسازی محکم‌تر از این ندارد، خداوند همین ساختار ولو با درصد خطای احتمالی اندک را بر ما حجت می‌کند و این چنین اعتبار بخشی را خداوند در قواعد متعدد دیگر نیز صورت داده است. مثلا "حجیت اعتماد به ظاهر کلام"، "حجیت خبر واحد"، "قاعده صحت در فعل مسلم"، "قاعده ید" و...

آنچه مهم است اینکه اولا خطا در این دستگاه‌ احتمال دارد نه قطعی، ثانیا احتمال آن آنقدر کم است که توجه به آن عقلائی نیست و ثالثا اینکه این دستگاه توسط خداوند معتبر دانسته شده است و ما برای تمسک به آن نزد خداوند حجت داریم.

  اینکه مثلا در بحث خداشناسی برخی می‌آیند "یک تیریلیاردم" احتمال درست می‌‌کنند که خدایی نباشد، بعد می‌گویند من همین احتمال را می‌گیرم یعنی عاقل نیستند، چون هیچ عاقلی احتمال قوی‌تر را کنار نمی‌گذارد تا چنین احتمالات ضعیفی را بگیرد.

  اینجاست که می‌بینیم برای دین‌دار بودن، کافی است، عاقل باشیم و عقلائی رفتار کنیم. در قرآن چندین بار به ماجراهایی از این دست اشاره شده، مثلا: در آیه ۸ انعام می‌گوید:

👈«وَ قالُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَیْهِ مَلَکٌ وَ لَوْ أَنْزَلْنا مَلَکاً لَقُضِیَ الْأَمْرُ ثُمَّ لا یُنْظَرُون»

با اینکه پیامبر با استدلال و منطق و اعجاز قرآن، نبوت خود را ثابت کرده است، کفار می‌گویند اگر پیامبر واقعا از سوی خداست، چرا ملکی با او همراه نیست که ما آن را ببینیم؟ خداوند می‌گوید: اگر چنین بود و اینچنین حجت را بر آنها تمام می‌کردم و بازهم مخالفتی می‌کردند، دیگر هیچ مهلتی به آنان داده نمی‌شد و عذاب را بر آنها نازل می‌کردم.

👈در آیه ۵۸ همین سوره این مضمون در مورد آوردن دیگر معجزاتی که کفار طلب می‌کردند نیز ذکر می‌شود: «قُلْ لَوْ أَنَّ عِنْدی ما تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ لَقُضِیَ الْأَمْرُ بَیْنی وَ بَیْنَکُمْ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِالظَّالِمینَ»

👈و باز همین مضمون مجددا در آیات ۷ و ۸ سوره حجر نیز تکرار شده است: «لَوْ ما تَأْتینا بِالْمَلائِکَةِ إِنْ کُنْتَ مِنَ الصَّادِقینَ - ما نُنَزِّلُ الْمَلائِکَةَ إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ ما کانُوا إِذاً مُنْظَرینَ»

 و این خود از رحمت خداست که چنین رفتار می‌کند و احتمالات غیرعقلائی این چنینی باقی می‌گذارد تا بازی دنیا ادامه یابد و کفار مهلت داشته باشند تا عاقلانه رفتار کنند: «لَعَلَّهُمْ یَفْقَهُون(۶۵ انعام)»

..........................................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰


📝 در نگاه توحیدی به عالم، چیزی به اسم شانس وجود ندارد و عوض آن هرچه هست رزق و تقدیر الهی است و هرچه باور به این مطلب به جهان بینی‌ما در امور مختلف مبدل شود بر ایمان و توحید ما افزوده شده است.


 📝 خاطره‌ای بسیار آموزنده و با ارزش از پدرم دارم که به نظرم مهم‌ترین نکته آن باور به این نکته است که هر آنچه در این عالم اتفاق می‌افتد ولو اتفاقات ساده همه در نظام تقدیرات الهی و اعمال ما است، هیچ چیز اتفاقی نیست و هر امر ساده‌ای در عالم تأثیر خود را خواهد گذاشت ولو سال‌ها بعد.


 پدرم می‌گفت:


🔹 قریب به سال ۶۲ بود که اهواز معراج الشهداء بودم، شمار زیادی از شهدا را آورده بودن، رفتم تا اگر شهیدی از منطقه ما هست و می‌شناسیم، شناسایی کنم.


🔹 همینطور که درون شهدا می‌گشتم، جنازه‌ای را دیدم که پشت او نوشته بودند "فلانی ظفرآبادی" اعزامی از منطقه کوار، او را برگرداندم و دیدم بدن او کاملا سالم است و هیچ اثری از گلوله و زخم در بدن او نیست و ظاهرا با موج انفجار شهید شده بود ولی او را نمی‌شناختم و رد شدم و رفتم.


🔹سال‌ها گذشت و در سال ۹۱ یا ۹۲ بود که روزی بین راه "شیراز- کوار" بودم، ناگهان بعد از قریب به ۳۰ سال به یکباره همان صحنه مقابل چشمانم آمد و مثل اینکه کسی فرمان ماشین من را در دست گرفته باشد به دلم افتاد که باید بروم قبر این شهید را پیدا کنم؛


🔹به سمت منطقه‌ای رفتم که روستای ظفرآباد در آنجا بود و با مقداری پرس و جو روستا و قبرستان آن را پیدا کردم. در قبرستان اسم آن شهید را گفتم و قبرش را پیدا کردم.


🔹همانطور که سر قبر شهید بودم کسی آمد و احوال پرسی کرد، از اقوام شهید بود، به دلم افتاد که به منزل شهید بروم و از او خواستم که من را نزد پدر و مادر شهید ببرد.


🔹خلاصه به منزل شهید رفتم و بعد از احوال پرسی ماجرای چند دقیقه‌ای که جنازه شهید را دیده بودم برای پدر و مادر شهید تعریف کردم اما این قضیه ساده برای آنها آنقدر مهم بود که تا دقایقی خِیره شده و چیزی نمی‌گفتند. وقتی خاطره را می‌گفتم هر دو کاملا ساکت، با  تمام توجه، به آنچه می‌گفتم دقت می‌کردند.


🔹مادر شهید پس از لحظاتی آهی کشید و خدا را شکر کرد و گفت خدایا شکرت که دلم را آرام کردی.


🔹از اینجا به بعد من دنبال راز این ماجرا، تعجب پدر و مادر و یادآوری این صحنه بعد از قریب به ۳۰ سال بودم؟!

 🔹 مادر شهید گفت: روزی که پسرم را آوردند نگذاشتند روی او را ببینم، گفتند: صورتش بسیار آسیب دیده و نمی‌شود او را ببینید. زمان گذشت اما هر وقت سر قبر او می‌رفتم دلم آرام نمی‌گرفت؛


🔹 به بنیاد شهید رفتم و اسامی شهدای استان فارس را بررسی کردیم، متوجه شدیم شهیدی دیگر هم‌نام فرزند ما در جنوب فارس در فلان منطقه هست، رفتیم قبر او را پیدا کردیم. وقتی سر قبر آن شهید رفتم دلم آرام گرفت. اما هیچ سندی نداشتم و دلم قرص نمی‌شد و همچنان دنبال چیزی بودم تا دلم را قرص و آرام کند.


🔹 امروز شما این خبر را برایم آوردی و حالا دیگر فرقی نمی‌کند، همه این شهدا مثل بچه‌هایم هستند ولی دلم قرص است که همان شهیدی که در آنجا بود و دلم بالای قبرش آرام گرفت، شهید من است.

..........................................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام


  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

📝 چند وقتی بود یکی از بستگان مُسن ما سکته کرده و او را در بستر نگهداری می‌کردند، روز به روز حالش بدتر و علائم حیاتی او کاهش پیدا می‌کرد. روزهای آخر مثل یک تکه گوشت شده بود و از روی نبض متوجه زنده یا مرده بودن او می‌شدند، با سُرنگ از طریق بینی به او غذا می‌دادند و پوشک او را هم روزانه عوض می‌کردند.

 📝 یکی از نوه‌های جوان خانواده ایشان پرسیده بود آیا واقعا ما وظیفه داریم به هر زجری برای پدر بزرگ و خودمان، ایشان را زنده نگه‌داریم؟ و این صحبت، موجب ناراحتی پدر و دیگران شده بود.

 📝 همین سوال سال‌ها بعد از وفات پدر بزرگم برای من نیز وجود داشت؟ پدر بزرگم بعد از مدت‌ها بستری بودن در خانه و زخم بستر و مشکلات فراوان، وقتی سکته دوم را روی سکته اول زد، چند روز آخر زندگی را در بیمارستان سپری کرد.

 📝 در بیمارستان، با اینکه چند روز بود هیچ تکانی نخورده بود و تقریبا یک روز بود، حتی لب‌هایش را هم تکان نداده بود، وقتی پرستار خواست درون بینی او لوله وارد کند، آنقدر بر او سخت شد که هرچه توان داشت جمع کرد و دست پرستار را گرفت. در بیمارستان لباس‌هایش را در آورده و از این تخت روی آن تخت می‌بردند و با زور دستگاه‌ها و لوله‌های متعددی که به او وصل بود با هزینه بسیار زیاد ۳ یا ۴ روز دیگر زنده ماند.

 📝 وقتی خانواده آن آشنایمان مسأله پیش آمده را با من مطرح کردند، اگرچه برایشان تلخ بود ولی قبح سوال آن جوان را شکستم و بحث را با اشاره به بحث آتانازی را مطرح کردم.

  آتانازی در فارسی «خوش‌میری»، «مرگ آسان»، «به مرگی»، «مرگ با وقار»، یا «مرگ بدون بی‌حرمتی» نیز گفته شده و بر سه قسم است:

۱_ نوع فعّال که با تجویز داروی کشنده از طرف پزشک به زندگی بیمار خاتمه داده می‌‌شود.

۲_ نوع انفعالی، به صورت خودداری از ادامه‌ی مداوا و زنده نگاه داشتن بیمار محتضر.

۳_ نوع غیر مستقیم که با قرار دادن داروهای به مقدار زیاد در دسترس بیمار تا بیمار شخصاً به زندگی پر‌رنج خویش پایان دهد.

  از مراجع سوال شده است که حکم آتانازی در هر یک از حالات مذکور چیست؟

🔹امام خامنه‌ای می‌فرمایند:

👈حفظ محتضر و تأخیر مرگ او واجب نیست، بنابراین قسم دوّم مانع ندارد. ولی هر کاری که موجب مردن او باشد، مثل دو قسم دیگر جایز نیست.

 🔹آیت‌الله مکارم می‌فرمایند:

👈تا آن مقدار که امید به بازگشت حیات دارد، در صورت توان درمان را ادامه دهد و بیش از آن وظیفه ای ندارد، ضمن اینکه اگر یقین به عدم بازگشت دارد، می‌تواند وقتی مواد دستگاه تمام شد از ادامه آن بپرهیزد ولی قطع دستگاه جایز نیست.

 📝 جدا از مسأله هزینه‌ها بسیار زیاد، صرف رنج‌های بسیاری که افراد طی مراحل درمانی خود می‌کشند و شرایط برای آنها از جهات مختلف پوشش، نظافت و... بسیار سخت می‌شود و نیز عمومیت داشتن این مسأله برای بسیاری از خانواده‌ها، موجب ضرورت پرداخت بیشتر به این مسأله است.

 📝 یکی از دوستان طلبه می‌‌گفت:

👈«حفظ حیات مؤمن واجب است و این محل اجماع همه فقها است و این حرف‌ها که جان انسان را با مسائل مادی می‌سنجند از نگاه غرب و تاثیرات آن نتیجه شده است.

بارها شده است که افرادی به کُما رفته‌اند ولی بعدا دوباره به حیات طبیعی برگشته‌اند، افرادی سکته‌ کرده‌اند و به شرایط شبیه احتضار رسیده‌اند ولی برگشته و به حیات خود ادامه داده‌اند و خلاصه بحث آتانازی برگرفته از فرهنگ غربی است و بر اساس مبانی ما حرام است.»

 📝 بنده می‌گفتم: اگرچه عنوان آتانازی از غرب گرفته شده و اگرچه مسائل مادی بسار زیاد و سختی‌های آن موجب توجه بیشتر ما به این مسأله شده است اما زاویه نگاه ما به این مسأله از جهت امور مادی نیست و اتفاقا کسانی در نقد اندیشه غرب وقتی از زاویه ما به بحث ورود می‌کنند، خلاف نتیجه شما را می‌گیرند.

 📝 نگاه غربی همه چیز انسان را این دنیا می‌داند و به هر سختی و حقارتی حاضر است، هر کاری کند تا چند روز زندگی خود در دنیا را طولانی‌تر کند، اما نگاه اسلامی وقتی دنیا را مقدمه‌ای برای آخرت می‌بیند و نگاه استقلالی به دنیا ندارد برای ماندن در دنیا حاضر به تحمل هر حقارتی نیست. بسیاری از ماجراهایی که برای بیماران محتضر در بیمارستان‌ها رخ می‌دهد دون شأن انسان است. به طور مثال استاد طاهر زاده که از اساتید قوی نقد غرب می‌باشند در کتاب "هنر مردن" در مورد برخی بیماران سرطانی مطالبی با همین مضمون را می‌گویند.

  باید دقت داشت بحث ما مربوط به تمام موارد "آتانازی" نیست بلکه در مورد کسانی است که عرفا امیدی به بازگشتشان نباشد و صرفا برای چند روز حیات نباتی بیشتر بخواهیم، به هر شکل آنان را نگه‌داریم و در استفتاء مذکور از  فقها نیز با تفصیل مذکور آن مورد جایز دانسته شده بود.

...........................................................


  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

با دو نفر مرد مُسن صحبت می‌کردم، صحبت‌هایمان در مورد این بود که انسان حرمت دارد و اینکه وقتی کسی به حالت احتضار می‌رود، خوب نیست به قیمت دو سه روز بیشتر زنده بودن، در بیمارستان‌ها وضعیت خیلی بدی برای او پدید می‌آورند و این وضعیت دون شأن مؤمن است؛

  وسط صحبت‌ها یکی از آنها گفت:

«مادر من تومور مغزی داشته وقتی او را عمل کردند، بعد از عمل ۳ بار به کُما رفت و مجبور شده‌بودیم گلوی او را سوراخ کنیم و..

وقتی از کما بیرون آمده بود می‌گفت: چه از جان من می‌خواهید ولم کنید بروم. فلانی و فلانی (از اقوام که به رحمت خدا رفته بودند) آمده‌اند منتظر من هستند.

ما باورمان نمی‌شد و ‌گفتیم لابد توهم زده است، تا اینکه مادرمان همان موقع دوباره حالش بد شد و به کُما رفت، اما مدتی نگذشت که مجددا از کُما بیرون آمد،

وقتی دوباره از کُما بیرون آمده بود می‌گفت: چه از جان من می‌خواهید بگذارید بروم راحتم کنید، فلانی و فلانی و فلانی همه آمده‌اند منتظرم هستند، شما آنها را نمی‌بینید ولی آمده‌اند منتظرم هستند تا بروم.

بازهم ما باورمان نمی‌شد و می‌گفتیم لابد توهم می‌زند تا اینکه مادرمان گفت: فلانی زن داییت هم مرده؛

می‌گفت: من که پیش مادرم بودم خبر نداشتم که این اتفاق افتاده است، به بستگانم تلفن کرده و سوال کردم که مادرمان اینجور چیزی می‌گوید؟ گفتند: بله شب‌قبل فلانی به رحمت خدا رفته است، اینکه مادرمان فهمیده بود خیلی برایمان عجیب بود و متوجه شدیم او واقعا چیزهایی می‌بیند و متوجه می‌شود و این ما هستیم که نمی‌بینیم و متوجه نمی‌شویم؛

خلاصه مادر ما رفتنی بود وقتی داشتیم کارهای  ترخیص او را می‌کردیم و خواهرم مشغول عوض کردن لباس‌های مادرم بود، برای بار سوم به کُما رفت و در همان حالت هم به رحمت خدا رفت.»

  در کتاب شریف کافی از امیرالمؤمنین (علیه السلام) از پیامبر (صلی الله علیه و آله) روایت شده است:

 🔸بنگرید، که با چه کسى همسخن مى‌شوید؛ زیرا هیچ کس نیست که مرگش فرا رسیده باشد، مگر اینکه یارانش که او را به سوى خدا همراهی می‌کنند، در برابرش مجسّم شوند؛

🔹 انْظُرُوا مَنْ تُحَادِثُونَ فَإِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَحَدٍ یَنْزِلُ بِهِ الْمَوْتُ إِلَّا مُثِّلَ لَهُ أَصْحَابُهُ إِلَى اللَّهِ؛

🔸اگر خوب باشند به صورتى نیک و خوشایند مجسّم شوند و اگر بد باشند به گونه‌اى بد و ناخوشایند؛

🔹إنْ کَانُوا خِیَاراً فَخِیَاراً وَ إِنْ کَانُوا شِرَاراً فَشِرَاراً؛

🔸 و هیچ کس نیست که بمیرد، جز اینکه من به هنگام مرگش در برابر او نمایان شوم.

🔹و لَیْسَ أَحَدٌ یَمُوتُ إِلَّا تَمَثَّلْتُ لَهُ عِنْدَ مَوْتِهِ.

[ الکافی (ط - الإسلامیة) ؛ ج2 ؛ ص638 ]

.................................................................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام


  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

یکی از بستگانم که فردی متواضع و مذهبی نیز است، در مجموعه‌ای مدیر بود، رفتار این بنده خدا با سرایه‌دار آن مجموعه برخلاف انتظار من خیلی سنگین و بعضا با کم‌محلی بود. به او گفتم چرا شما مثلا با سرایه‌دار دست نمی‌دهید و خیلی او را تحویل نمی‌گیرید؟ گفت: "اگر من با او خیلی صمیمی بشوم دیگر حرف من را درست گوش نمی‌دهد."

 

فرض کنید این سرایه‌دار چند سال بعد مرتبه‌ای بالاتر پیدا کند؟ به احتمال قوی او نیز رفتاری چنین با زیر دست خود خواهد داشت و یا مثلا فرض کنید این سرایه‌دار از این مجموعه بیرون برود و دوباره آن مدیر را ببیند، بسیار بعید است علاقه و صمیمیتی بین آنها وجود داشته باشد. وقتی نوع تعامل اینگونه باشد، بسیار بعید است آن سرایه‌دار خود را عضوی از آن مجموعه بداند و با دلسوزی در حفظ منافع مختلف مجموعه به اشکال مختلف بکوشد و در انجام کارها، تنها به مواردی که در ساختار مشخصا از او مطالبه می‌شود اکتفا خواهد کرد.

 

در واقع مدل "علو طلبی" بالادست‌ها و "استخفاف" پایین‌دست‌ها برای اثبات استعلای بالادست و فرمان‌برداری پایین دست‌، همان مدل تشکیلاتی و ساختاری فرعون است؛

 

ولو بسیاری از ما، مذهبی و حتی افرادی متواضع باشیم اما ندانسته گاهی در نوع مدیریت خود به روش طاغوتی و فرعونی تمسک می‌نماییم، به تعبیر قرآن در مورد فرعون «فَاسْتَخَفَ قَوْمَهُ فَأَطاعُوه» (۵۴ زخرف) فرعون قوم خود را تحقیر می‌کرد و آنها نیز از او اطاعت می‌کردند.

 

وقتی به ساختارهای نظامی بجامانده یا الگو گرفته از زمان طاغوت توجه می‌کنیم عینا اجرای همین الگو به اشکال مختلف را می‌بینیم و نتیجه آن عقده‌ای شدن بسیاری از جوانان بعد از خدمت سربازی است. حتی گاهی این الگوها در مجموعه‌های مذهبی مثل بسیج و یا نهادهای انقلابی و حتی طلبگی نیز اجرا می‌شود و بهتر بگویم با چشم بستن بر هر اسمی، هرجا الگوی استخفاف زیردست ولو به اشکال ضعیف را دیدیم باید گفت آن مجموعه به همان نسبت دارای الگوی طاغوتی و فرعونی است؛

 

📌 مؤمن اگرچه علو دارد کما اینکه قرآن می‌گوید: «وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنین»( ۱۳۹ آل عمران) شما بلندمرتبه‌ترین هستید اگر با ایمان باشید؛ اما هیچگاه علو طلب نیست کما اینکه قرآن می‌گوید: « تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذینَ لا یُریدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَسادا» ( ۸۳ قصص) این دار آخرت است، آن را اختصاص می‌دهیم به آنها که نه علوی در زمین و نه فسادی را طلب نمی‌کنند.

............................

📝مطلب مرتبط:👇

🔹خود حقیر انگاری...

.................................................................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام


  • حمید رضا باقری