شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال
بایگانی
  • ۰
  • ۰

📝امروز چالش انقلاب اسلامی بیش از آنکه در اثبات مبانی آن باشد در اثبات کارآمدی آن است و یکی از لازمه‌های کارآمد شدن انقلاب اسلامی نیز ایمان مؤمنان به حقیقت داشتن کارآمد بودن عمل به اسلام ناب است.


⁉️اما ایمان به کارآمدی یعنی چه؟ یعنی همه‌اش وعده نسیه برای آخرت ندهیم و ایمان داشته باشیم که عمل مبتنی بر اسلام ناب نه تنها آخرت بلکه دنیای مؤمنین را نیز آباد می‌کند.


✅ با این پرسش که آیا اساسا قرار است مومنین دنیایی آباد داشته باشند یا خیر؟ سراغ آیات قرآن رفتم و تمام آیاتی که در آنها از دنیا سخنی به میان آمده بود را دسته بندی نمودم. مجموعا به ۱۳ دسته از آیات رسیدم و از این دسته بندی‌ها ۵ دسته مستقیما به پرسش ذهنی‌ام مربوط می‌شد. 


✅اولین دسته از این آیات تذکر این نکته به ما است که بدانیم: 

🔹اولا قرار نیست مؤمنین صرفا دنبال آبادانی آخرت خود باشند بلکه آنها ثواب دنیا و آخرت را توأمان از خداوند طلب می‌کنند.

👈«فَمِنَ النَّاسِ مَن یَقُولُ رَبَّنَا ءَاتِنَا فىِ الدُّنْیَا وَ مَا لَهُ فىِ الاَخِرَةِ مِنْ خَلَاقٍ # وَ مِنْهُم مَّن یَقُولُ رَبَّنَا ءَاتِنَا فىِ الدُّنْیَا حَسَنَةً وَ فىِ الاَخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنَا عَذَابَ النَّارِ # أُوْلَئکَ لَهُمْ نَصِیبٌ مِّمَّا کَسَبُواْ وَ اللَّهُ سَرِیعُ الحسَابِ (20۰ – ۲۰۲ البقره)»

از میان مردم برخی می‌گویند خداوندا ما دنیا را می‌خواهیم و کاری به آخرت ندارند اینها بهره‌ای از آخرت ندارند اما برخی نیز می‌گوید خداوندا به ما در هر دوی دنیا و آخرت آنچه از نعمت و نیکو است را عطا نما، اینها همان کسانی هستند که خداوند نتیجه کارهایشان را به‌ آنها می‌دهد، البته نه اینکه با تأخیر بدهد بلکه به سرعت آنها را به آنچه خواستند و برایش عمل‌کردند می‌رساند.


🔹ثانیا این خداوند است که رزق دنیا را بر اساس قواعد الهی به کافر و مؤمن عطا می‌کند. 

👈«مَنْ کانَ یُریدُ ثَوابَ الدُّنْیا فَعِنْدَ اللَّهِ ثَوابُ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ کانَ اللَّهُ سَمیعاً بَصیراً (۱۳۴ نساء)»  

هرکس پاداش دنیا را می‌خواهد بداند که هم پاداش دنیا و هم آخرت هردو نزد خداوند است.


✅ دومین دسته از این آیات مربوط به وعده قطعی امداد مؤمنین توسط خداوند در دنیا است.

👈«مَنْ کانَ یَظُنُّ أَنْ لَنْ یَنْصُرَهُ اللَّهُ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ فَلْیَمْدُدْ بِسَبَبٍ إِلَى السَّماءِ ثُمَّ لْیَقْطَعْ فَلْیَنْظُرْ هَلْ یُذْهِبَنَّ کَیْدُهُ ما یَغیظُ (15 الحج)»

هر کس گمان می‌کند خداوند پیامبرش را در دنیا و آخرت یاری نمی‌دهد و از دیدن نصرت‌های خداوند در خشم و غیظ فرو رفته است، هر کارى از دستش ساخته است انجام دهد، برود ریسمانى به سقف خانه خود بیاویزد و خود را از آن آویزان کند، و نفس خود را قطع نماید و تا سر حد مرگ پیش رود ببیند آیا این کار خشم او را فرو مى‌نشاند.


👈«إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذینَ آمَنُوا فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ یَوْمَ یَقُومُ الْأَشْهادُ (51 غافر)»

ما قطعا رسولان خودمان و کسانی که ایمان آورده‌اند را هم در دنیا و هم در آخرت یاری خواهیم نمود.

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

✅هنوز چند هفته از دو ماجرا نمی‌گذرد: 

👈رحیم‌پور ازغدی چند دقیقه حوزه را نقد کرد و قسمتی را تند رفت، از همه‌جای حوزه صدا بلند شد و همه در مقابل حرف‌های تند او، موضع گرفتند.


 👈ماجرای دیگری هم رخ داد که تقریبا از هیچ‌جای حوزه صدایی شنیده نشد. یک خانواده چند نفره پاکستانی که بیش از ۴۰ سال بود در ایران زندگی می‌کردند و به قول کشاورزان محلی، کارگران محترمی بودند که سخت‌ترین کارها را هم با حقوق اندک انجام می‌دادند، شبانه آواره شدند و الونک محقر و بدون امکانات اولیه آنها با تمام اسباب و اثاث خراب شد. 

نیمی از خانواده آواره شدند و نیمی را سوار ماشین کردند و به مرز پاکستان برده و بدون هیچ پول یا غذا و سرپناهی در آنجا پیاده کردند.


🔹و قَدْ تَرَوْنَ عُهُودَ اللَّهِ مَنْقُوضَةً فَلا تَفْزَعُونَ، وَ أَنْتُمْ لِبَعْضِ ذِمَمِ آبائِکُمْ تَفْزَعُونَ؛ وَ ذِمَّةُ رَسوُلِ اللَّهِ (ص) مَحْقُورَةٌ،

🔹مى‌بینید که عهدهاى خدایى (مقررات دین) شکشته شده‌اند اما هیچ باکتان نیست. درحالی که اگر یکى از پیمان‌هاى پدرانتان شکسته شود، هراسان خواهید شد، و اکنون در این اندیشه نیستید که پیمان (سنت) پیامبر خدا شکسته شده است.


✅این اتفاق در اقدامی مشکوک با حکم شورای تأمین، دقیقا یک روز بعد از صحبت‌های رهبری در مورد برخورد غیر انسانی آمریکایی‌ها با مهاجران رخ داد. 

اگر در آمریکا بچه‌ها را در سلول‌هایی با غذا و امکانات جدا از پدر و مادرشان نگه می‌دارند، در ایران بچه‌ها بعد از چهار هفته هنوز پیدا نشده‌اند!

اگر در آمریکا مهاجران بعد از چندسال حتی می‌توانند کاندید ریاست جمهوری شوند یا مسولیت‌های مهم کشوری را هم داشته باشند، در ایران بعد از چهل سال حتی حق داشتن یک خانه نیز ندارند.

ظاهرا این اسلام نیست که هجرت و جهاد دو رکن آن است، آمریکا و اروپا هستند.


🔹و الْعُمْی وَ الْبُکْمُ وَ الزُّمْنُ فی الْمَدائِنِ مُهْمَلَة، لا ترْحَمُونَ؛ وَ لا فی مَنْزِلَتِکُمْ تَعْمَلُونَ وَ لا مَنْ عَمِلَ فیها تُعینُونَ؛ 

 🔹کوران، گنگان و بیماران زمین‌گیر در شهرها به حال خود رها شده‌اند و به حال آنان رحم نمی‌کنید، و به کارى که شایسته جایگاه شما است برنمى‌خیزید، و کسانی را هم که در حق آنان بخواهند کاری کنند یاری نمی‌کنید.


✅ شاید فکر کنید طلاب و روحانیون پی‌گیر وضعیت کودکان گم‌شده و خانوده آواره هستند! یا شاید فکر کنید طلاب در پیگیری‌های دانشجویان در این مورد با آنها همکاری کردند.


✅البته بهتر است هیچ فکری نکنیم و فقط فکر کنیم آقایان سرشان فقط به درسشان گرم است و خبر ندارند که اگر خبر داشته باشند و هیچ کاری نکنند، واویلاست.


👈امروز در کلاس مکاسب بحثمان رسید به اینکه اگر کافری در سرزمین مسلمانان زمینی را احیاء کرد، مالک آن می‌شود، چه برسد به مسلمان، بنده گفتم استاد کجای کارید؟ کافر کجا بود، شیعه امیرالمومنین افغانی و پاکستانی هرچقدر هم در اینجا کار کند حتی حق ندارد ملک یا زمینی را بخرد، چه برسد به اینکه با احیاء مالک شود، چند هفته قبل، خانه کارگران پاکستانی را روی سرشان خراب کردند...

بعد از کلاس طلبه‌ای به بنده اعتراض کرد چرا حرف‌های حاشیه‌ای می‌زنید که مانع پیش رفتن درس شود؟ گفتم کدام حرفم غیردرسی بود؟ گفت: مثلا خراب شدن خانه پاکستانی‌ها روی سرشان چه ربطی به درس داشت؟ 

تف بر این غیرتتان، بر این درس خواندنتان، از این حجم نافهمی انسان به حیرت می‌آید.


🔹حال شما اى جماعت، جماعتی که به علم شهرت دارید، و به نیکى از شما یاد مى‌کنند، و به خیرخواهى و اندرزگویى شناخته شده‌اید، و به سبب خدا در نزد مردمان صاحب احترامید، و بزرگان از شما بیمناکند، و ناتوانان شما را بزرگ مى‌دارند، و آن کس که فضل و تسلطی بر او ندارید شما را بر خود برمى‌گزیند، آنان که از نیازمندی‌های خود منع شده‌اند شما را به عنوان شفیع می‌گیرند و در راه‌ها با هیئت شاهان و احترام سران و بزرگان گام برمى‌دارید.


🔹آیا همه اینها به این علت نیست که به شما امید است که برای اجرای حق خدا قیام کنید؟ اگر چه از قیام در بیشتر حقوق الهی کوتاهی کردید، چنان که حق امامان را نیز ناچیز شمردید.


🔹اما حق ناتوانان را ضایع کردید درحالی که آنچه را حق خود پنداشتید آن را طلب نمودید و از آن نگذشتید.

.....................................

📝پی‌نوشت: اگرچه طلابی که مصداق بارز این قسمت‌ها از خطبه منا امام حسین هستند، شاید کم نباشند اما طلاب مومن و باسواد و انقلابی هم در حوزه بسیارند و بلکه غالب هستند. مشکل در انقلابی و درد نداشتن آنها یا علما نیست، بلکه مشکلاتی از قبیل نداشتن تشکل‌های روحانی، مرتبط نبودن رسانه با حوزه، کار فردی و یا غیرعینی است.

.................................................................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

دریافت
حجم: 3.29 مگابایت

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

حاکمیت نفاق

✅از جمله مواردی که در قرآن به حاکمیت نفاق اشاره شده است "آیات 204 – 206 سورۀ مبارکۀ بقره" می‌باشد. آیاتی که استناد آن به فلان فرد یا مجموعه نیست، تحلیلی مبتنی بر سنن الهی و قواعد عالم می‌باشد و فهم‌ آن برای تحلیل صحیح شرایط امروز بسیار کار آمد است.


✅در «آیه ۲۰۴ بقره»  به دو رو بودن منافق و تلاش وافر او برای اثبات با ایمان بودن یا قصد خیر داشتنش، در عین دشمنی و نفاق سخت او، اشاره می‌کند:

👈«وَ مِنَ النَّاسِ مَن یُعْجِبُکَ قَوْلُهُ فىِ الْحَیَوةِ الدُّنْیَا وَ یُشْهِدُ اللَّهَ عَلىَ مَا فىِ قَلْبِهِ وَ هُوَ أَلَدُّ الْخِصَامِ»

از میان مردم کسى است که سخنانش شما را به تعجب وا می‌دارد، او برای اینکه حرفش را باور کنید، خدا را شاهد می‌گیرد و قسم می‌خورد که سخنان قلبی اوست درحالی که او به شدت با شما دشمن است.۱


🔹یکی از علامت‌های نفاق که ما از آن غافلیم همین ادعای خیلی زیاد و تلاش دائم برای تعریف از خود و نیت خیر خود است. خداوند در «آیه ۴۹ سورۀ نساء» می‌فرماید: «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذینَ یُزَکُّونَ أَنْفُسَهُمْ بَلِ اللَّهُ یُزَکِّی مَنْ یَشاءُ وَ لا یُظْلَمُونَ فَتیلاً» آیا دیده‌ای کسانی که دائم تلاش می‌کنند خود را خوب نشان دهند و از خود و خوبی‌هایشان یا مثلا قصد خیرشان تعریف می‌کنند.۲ بلکه این خداست که هرکس را بخواهد در چشم مردم ستوده می‌کند و بدانند که ذره‌ای به آنها ظلم نمی‌شود. 

 

✅ آیه بعد« ۲۰۵ بقره» به نتیجۀ حاکم شدن "منافق دو رو" می‌پردازد. این آیه این درس بزرگ را به مردم می‌دهد که اگر منافقین را نشناسند و به آنها فرصت حاکم شدن، دهند نتیجه آن ترویج فساد و نابود شدن منابع طبیعی و انسانی است.

👈«وَ إِذَا تَوَلىَ سَعَى فىِ الْأَرْضِ لِیُفْسِدَ فِیهَا وَ یُهْلِکَ الْحَرْثَ وَ النَّسْلَ  وَ اللَّهُ لَا یُحِبُّ الْفَسَادَ» 

و چون این منافق به قدرت و حاکمیت دست یابد، کوشش مى‌کند که در زمین فساد نماید و کشت و نسل را نابود سازد، و خداوند تبهکارى را دوست ندارد.


🔹 جمله" إِذا تَوَلَّى" یعنى هنگامى که منافقان به حکومت و سلطه برسند.۳

👈از مؤیدات این معنا عبارت "أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالْاثْمِ" در آیه بعد می‌باشد که به معنی این است که "طلب بزرگی" و "روحیۀ استکباری" موجب این گناه شده است و این با معنای "حاکمیت یافتن" سازگارتر است تا معنای "پشت کردن" استفاده شده در برخی ترجمه‌ها. 

👈مؤید دیگر عبارت" یُهْلِکَ الْحَرْثَ وَ النَّسْلَ"، می‌باشد از اینجا که بحث کوشش در فساد زمین و نابود کردن منابع غذایی و کشتن نسل‌ها مطرح شده است، معلوم می‌شود، مُراد وجود یک قدرت و حاکمیت برای نفاق است و نه صرفا قدرت و حاکمیت یک فرد یا افراد محدود.


🔹حاکمیت نفاق با تحریف کلمات از جای خود این إفساد را به شکلى که ظاهرش إصلاح باشد، مطرح می‌کند، فلذا در شناخت منافق نباید فریب صحبت‌های او را خورد بلکه عمیق‌تر باید نگریست.


👈از نشانه‌های آشکار منافقان که در قرآن ذکر می‌شود، این است که "تُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ وَ تَکْفُرُونَ بِبَعْضٍ" هستند و خداوند می‌گوید سرونشت کسانی که اینگونه هستند چیزی جز خاری دنیا نخواهد بود. «أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکِتابِ وَ تَکْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَما جَزاءُ مَنْ یَفْعَلُ ذلِکَ مِنْکُمْ إِلاَّ خِزْیٌ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا (85 البقره)»


✅ اما آیه بعد « ۲۰۶ بقره» به یکی از صفات منافق یعنی حرف‌نشویی و خودرأیی که علت آن روحیه متکبر آن‌هاست اشاره می‌کند.

👈«وَ إِذَا قِیلَ لَهُ اتَّقِ اللَّهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالْاثْمِ  فَحَسْبُهُ جَهَنَّمُ  وَ لَبِئْسَ الْمِهَادُ»

و چون به او گفته شود: «از خدا پروا کن» تکبر و طلب بزرگی کردن، وى را به گناه کشاند. پس جهنم براى او بس است، و چه بد بسترى است.


🔹همانطور که آیه متذکر می‌شود علت این فسادجویی روحیه استکباری است. این آیه بر جریان‌های مختلف استعماری حاکم بر دنیا نیز قابل تطبیق است. حکومت‌های مستکبر با شعارهای منافقانه همچون آبادانی، خود را به کشورهای مستضعف نزدیک می‌نمودند و آنگاه که قدرت و سیطره می‌یافتند به غارت و نابودی منابع و مردم سرزمین‌ها دست می‌زدند.


🔹نکته دیگری که آیه به آن اشاره می‌کند فهم اشتباه منافق از منبع عزت است او باور ندارد که خداوند است که" تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ، وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ" او باور ندارد که" لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ" این آدم‌های منافق عزت را درجایی جستجو می‌کنند که نیست گمان می‌کنند که با نزدیک شدن به کفار و قبول ولایت آنها به عزت می‌رسند اما نمی‌دانند که همه عزت نزد خداوند است. «الَّذینَ یَتَّخِذُونَ الْکافِرینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنینَ أَ یَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمیعاً (139 نساء)»

..........................................................................

ارجاعات:

[۱] مادۀ «لدد» خودش به معنای خصومت شدید است و وقتی به وزن أفعل تفضیل می‌رود می‌شود «ألدّ» یعنی بسیار زیاد و با شدت با شما دشمن است در حالی که در زبان حرف‌های خوب می‌زند.

[۲] « یُزَکُّونَ أَنْفُسَهُمْ» یعنی خودشان را تزکیه می‌کنند، «زکی نفسَه» یعنی خود را ستود و از خود تعریف کرد.

[۳] « تَوَلىَ » به معنای "ولایت و حاکمیت پیدا کردن" و در صورتی که با حرف اضافه «عن» بیاید به معنای روی‌برگرداندن است. این عبارت متأسفانه در برخی از ترجمه‌ها به نحوی اشتباه ترجمه شده است و آن‌ را به علت روایات مربوط به شأن نزول به معنی "پشت‌کردن" یا "روبرگرداندن" ترجمه نموده‌اند در حالی که مورد شأن نزول مخصص آیه نیست و ترجمه‌هایی مثل «انصاریان»؛ «راهنما»؛ «فولادوند»؛ «فیض الاسلام»؛ «نور» و برخی دیگر، همه آن را به درستی به معنای حاکمیت یافتن نفاق ترجمه کرده‌اند. همچنین در برخی تفاسیر همچون «المیزان، ترجمه، ج‏2، ص: 144» و یا « تفسیر نمونه، ج 2، ص: 73» «مجمع البیان» و «ابو الفتوح رازى» و «تفسیر کبیر» نیز ذیل این آیه به این معنى اشاره شده است.

.................................................................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

✅ در دورۀ پهلوی نیروهای مؤمن و مذهبی راهکار مبارزه با فضای فاسد ایجاد شده از سوی حکومت و جریان عظیم ترویج بی‌بندوباری و بی‌دینی را صرفا در "نجات دادن در حد امکان جوانان و مردم" و "تربیت نیروهای مؤمن" می‌دیدند، درحالی که جریان فساد شکل گرفته از رأس کفر همچنان باقی بود و موج عظیم مردم را به سوی بی‌دینی می‌برد.


✅ در این دوره برخلاف سایرین که همۀ همت خود را در تربیت نیرو و تبیین اندشه‌ها قرار داده بودند، حضرت امام در عین "تربیت‌ نیرو در درس اخلاق و سایر دروس" و "تبیین اندیشه‌های عموم با نوشتن کتابی همچون کشف الاسرار"، همت اصلی خود را ایجاد ساختاری برای امکان مبارزه با رأس طاغوت و حکومت پهلوی قرار داده بودند و بارها برای در اختیار گرفتن قدرت حاکمه اقدام و تلاش نمودند.


✅در اندیشه حضرت امام و رهبری گام نخست حرکت به سوی ظهور و تحقق جامعه توحیدی، انقلاب و تشکیل نظامی با ساختار اسلامی یعنی فائق آمدن بر نظام کفر وطاغوت خارجی بود که در سال ۵۷ انقلاب با موفقیت از این مرحله عبور نمود و در حال حاضر بعد از چالش‌ها و آزمون‌های مختلف غرب‌زده‌گان، انقلاب در گام دوم خود یعنی فائق آمدن بر نظام نفاق داخلی و تحقق دولت اسلامی می‌باشد.


⁉️ اما این سوال مطرح می‌شود که چرا این مرحله در حرکت به سوی ظهور، مقدم بر تشکل جامعه اسلامی است؟


اگرچه انبیاء الهی همواره برای قیام و مبارزه، طبقه‌ای از خواص و مؤمنین را به صورت مستقیم تربیت می‌کردند اما مأموریت آنها این نبود که با تک‌تک افراد جامعه صحبت کنند و فاسد بودن اعتقادشان را به آنان گوشزد نمایند، زیرا عموم مردم اسیر نظامات اجتماعی و قدرت و تسلط آنها هستند و توسط روابط اجتماعی کفرآمیز به بند کشیده شده‌اند. 

👈به تعبیر حضرت امام «از حکومت‌ها سرچشمه مى‌گیرد مفاسد و سرچشمه مى‌گیرد مصالح. حکومتِ عدل، تمام مصالح کشور را تأمین مى‌کند به اندازه قدرت و حکومت ظلم، تمام بدبختی‌ها را براى یک ملتى ایجاد مى‌کند.» (صحیفه امام، ج 9، صص: 134- 135)


✅ آنگاه که قدرت حاکمه و مدیریت اجتماعی در دست "نیروهای مؤمن واقعی به اسلام ناب" قرارگیرد و آنها بتوانند بر "شبکه نفاق بی‌ایمان به اسلام ناب" فائق آیند و خود را در عرصه عملی اثبات کنند، فضا برای تحقق جامعه اسلامی و ایمان آوردن "ناس" به اسلام ایجاد خواهد شد.


👈به تعبیر قرآن آنگاه که غلبه و فتح بر نظامات طاغوت و نفاق محقق شود خواهی دید که مردم فوج فوج به اسلام روی خواهند آورد. 

« إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ وَ رَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فىِ دِینِ اللَّهِ أَفْوَاجًا»

.................................................................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

مرکزیت حوزه قم

✅ امام خامنه‌ای می‌فرمایند: « قم مرکز انقلاب است و قمی‌ها سربازان اول این نهضتند.» یا اینکه « اگر حوزه‌های علمیه انقلابی نماند نظام در خطر انحراف از انقلاب قرار خواهد گرفت.»


⁉️در این فکر بودم که چرا توجه‌ها و امیدها به حوزه و خصوصا حوزه قم است؟ 

⁉️چرا قم مرکز انقلاب باشد و قمی‌ها سربازان اول نهضت باشند؟ 

⁉️چرا برای منحرف نشدن انقلاب باید حوزه علمیه انقلابی بماند؟


👈مشغول مطالعه در مورد حرکت امام حسین(علیه السلام) بودم. 

وقتی از حضرت خواسته شد که با یزدید بیعت کنند، ایشان از مدینه به سمت مکه حرکت نمودند اما در آنجا نیز مجددا ایشان را تهدید کردند. 

حضرت قبل از حرکت به سمت کوفه، با برخی بزرگان مکه از جمله برادرشان محمد بن حنفیه دیدار کردند. در این دیدارها همه بزرگان در نصیحت ایشان می‌گفتند: «این سفر را رها کنید و برای در أمان ماندن از خطر به سمت یمن بروید. آنجا شیعیان شما حضور دارند و می‌توانید با امنیت مشغول کار تربیتی و دینی شوید.»

اما حضرت این پیشنهاد را رد و به سمت کوفه حرکت کردند.


⁉️شاید هنوز هم برای خیلی‌هامان، این سوال مطرح باشد که چرا حضرت این پیشنهاد عقلائی را نپذیرفتند؟ 

⁉️چرا مثل بسیاری از سادات به مناطق دوردست هجرت نکردند تا در آنجا پایگاهی مستحکم برای شیعه درست نمایند؟


✅اما ظاهرا به این توجه نداریم که مرکز اسلام در آن روز، مکه، مدینه و عراق بود؛ هر قرائت و تفسیری از اسلام که در مرکز پذیرفته می‌شد آن قرائت به تفسیر رسمی اسلام مبدل می‌گردید، حضرت نه یک نیروی عادی مثل همۀ نیروهای دیگر جبهه حق باشند بلکه محور جبهۀ حق و اسلام ناب بودند، اگر حضرت به یمن یا هرنقطۀ دور دستی می‌رفتند، قرائت اصلی اسلام به دست بنی‌امیه می‌افتاد و همۀ شیعیان حاضر در مرکز، در فضای اسلام اموی ذوب می‌شدند و قرائت یمن هم یک قرائت انحرافی و حاشیه‌ای از اسلام نمود پیدا می‌کرد. 

اما با باقی ماندن حضرت در مرکز ولو با شهادت ایشان قرائت اسلام انقلابی و ناب باقی ماند و مجددا جان دوباره گرفت.


📌قم امروز مرکز تفسیر و ترجمه اسلام ناب است و به همین علت انقلابی بودن قم لازمه انقلابی ماندن اسلام ناب است.

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

✅ به دنبال سخنرانی اخیر "استاد رحیم‌پور ازغدی" موجی نیز در نقد سکولار بودن حوزه راه افتاد.


✅ باوجود کمال ارادتی که نسبت به "استاد رحیم‌پور" دارم لازم می‌دانم با ارائه مستنداتی از حیثیت "حوزۀ علمیه قم" در مقابل نقد ایشان دفاع کنم.

 

👈بنده در ابتدا استدلال‌های ایشان را برای اثبات سکولار بودن حوزه صحیح می‌دانستم و اتفاقا برای ارائه مستندات بیشتر در این راستا تحقیقاتی انجام دادم که در کمال تعجب با بررسی‌ دقیق‌تر متوجه نکاتی شدم که تحلیل استاد رحیم‌پور را نقض می‌کرد و علت اعتراض برخی مراجع به صحبت‌های ایشان را برایم روشن‌ می‌نمود.


✅آنچه ایشان برای اثبات سکولار بودن حوزه مورد استدلال قرار می‌دهند، این است که دروس خارج حوزه مسئله‌های خود را از مسائل نظام و جامعه نمی‌گیرد و از عینیت به ذهن نمی‌رود و یا مثلا می‌فرمایند صدها موضوع است که مسئلۀ نظام و جامعه است اما حوزه پاسخی به آن نداده است و ...


✅ اگرچه صحبت‌های ایشان براساس مستنداتی که ارائه می‌کنند صحیح می‌باشد اما اگر مستندات دیگری ارائه و همچنین اصل استدلال‌های ایشان دقیق‌تر بررسی شود به نتایج متفاوتی خواهیم رسید.


👈 برخی اساتید درس خارج می‌گویند انتظار ایشان از درس‌های خارج اشتباه است، کارکرد دروس خارج برای حل آن مسائل مورد تصور ایشان نیست و بیشتر فرآیند آموزشی دارد و جهت تسهیل در فرآیند آموزش نیز باید تمرکز بر محتواهای خام آموزشی باشد، به طور مثال اگر درس‌های زیادی به عبادات می‌پردازند چون بخش اعظم روایات ما در این فضا صادر شده است و برای آموزش چگونگی کار با روایات طبیعتا این بخش بهترین فضا است.

وقتی فرآیند آموزشی طلاب تا طی نکردن چندسال درس خارج کامل نمی‌شود، چاره‌ای جز پرداخت به این مطالب نیست. 


👈خلاصه اینکه این درس‌های خارج نیستند که باید به مسائل اصلی انقلاب و جامعه بپردازند بلکه افراد شرکت کننده در درس خارج هستند که باید به تعداد کثراتشان موضوعات کثیر و مختلف مورد نیاز انقلاب و جامعه را مورد تحقیق و بررسی قرار دهند، در مورد آنها نظریه ارائه کنند و البته این کار را هم کرده‌اند.


👈فایل word  زیر عنوان ۴۰۶۳ پایان‌نامه حوزوی همراه با اسم نویسنده، استاد راهنما و سال دفاع آنها است که اگر آن را بررسی کنید، خواهید دید هر مسأله خُرد و عینی نظام و جامعه که تصور کنید به صورت مفصل در حوزه به آن پرداخته شده است و حداقل چندین پایان نامه قوی حوزوی در مورد آن وجود دارد. 


📌در این فایل موضوعات پایان‌نامه‌های سطوح مختلف حوزوی از سال 69 تا سال 96 در موضوعات مختلف تربیتی، اخلاق، ادبیات، فقه، اصول، حقوق، تفسیر و علوم قرآنی، حدیث و تاریخ ذکر شده است. 👇

لینک دانلود فایل word

دریافت

لینک دانلود فایل pdf

دریافت


✅ اینکه پیوست صحیح بین مجموعه‌های نظام همچون مرکز پژوهش‌های مجلس، قوه قضائیه، ریاست جمهوری و سایر نهادهای انقلاب با حوزه وجود ندارد و محصولات حوزوی به نحو صحیح ارائه نمی‌شود و در نتیجه "احساس خلاء تولید محتوا" از سوی حوزه می‌شود، یک بحث است و اینکه حوزه تولید محتوا ندارد یک بحث دیگر.


👈پیشنهاد می‌کنم همه دوستان طلبه قبل از هر کار تحقیقی و نوشتن مقاله در قسمت سرچ word کلمات مرتبط با موضوع مدنظر خود را در این فایل فحص کنند تا بتوانند با استفاده از پایان‌نامه‌های کارشده، انرژی خود را عوض تکرار مطالب دیگران، مصروف پیش‌برد اندیشه‌ و علم کنند.

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

✅از جمله ارکان معاملات در فقه عینیت و مالیت شرعی داشتن مورد معامله است. 

عینیت داشتن یعنی آنچه مورد معامله قرار می‌گیرد محسوس باشد، مالیت شرعی داشتن نیز یعنی آنچه شارع مالیت عرفی آن را پذیرفته است، مثلا خوک اگرچه در بازر قیمت داشته باشد ولی خداوند ارزشی در خرید فروش برای آن قائل نیست.

 

✅در توضیح ارکان مالیت عرفی دو مورد ذکر می‌کنند: 

اولا فایده داشتن 

ثانیا نیازمندی مردم به این فایده 

مثلا فلان حشره مطمانا فوایدی دارد اما این فواید مورد نیاز مردم نیست پس معامله بر آن باطل است.

 

✅ زمانی در عصر مشروطه وقتی روحانیون در ری یا قم متحصن می‌شدند، مردم آنقدر به شاه فشار می‌آوردند که شاه مجبور بود از علما خواهش کند تحصن خود را خاتمه دهند، از علل مهم این فشار مردمی داشتن جایگاه و شئون مختلف اجتماعی توسط روحانیت بود چون وقتی روحانیت متحصن می‌شد عملا کارهای مردم معطل می‌ماند.

 

✅در جامعه بسیط آن دوره آموزش و پرورش، قضاوت، ثبت و اسناد و حتی بعضا طبابت مردم در دست روحانیت بود. مثلا اسناد ملکی مردم صرفا کاغذی بود که به امضای مجتهد شهر می‌رسید، رسانه‌ اصلی جامعه نیز عوض تلوزیون، روزنامه، شبکه‌های مجازی و... صرفا منبرها‌ بودند.

 

✅از دوره رضاشاه با مدرن شدن ساختارهای حکومت و اجتماع، شئون اجتماعی روحانیت رفته رفته از او گرفته شد و این روند با گذشت زمان تشدید شد، حتی با وقوع انقلاب اسلامی نیز شرایط فرقی نکرد و نه تنها تغییر چندانی در محدود شدن فعالیت‌های روحانیت صورت نگرفت بلکه انزوای روحانیت شکل رسمی‌تری نیز پیدا کرد.

 

✅ امروز نظام عملا از جامعه روحانیت در عرصه‌های مختلف مستغنی است، سیستم دانشگاه، قاضی یا دبیر دینی، عربی، ادبیات و خلاصه هرچه نیاز دارد را خودش تأمین می‌کند. 

در عرصه‌های علوم انسانی هم باز دانشگاه سیستم خودش را دارد، اقتصاد، علوم اجتماعی، تربیتی، روان‌شناسی و... همه با ترجمه کتب غربی در حال تدریس و توسعه هستند.

 

✅البته اشکالی هم به نظام وارد نیست، وقتی زمان به سرعت پیش می‌رود و نیازهای جدید برای جامعه بوجود می‌آید، این نیازها باید پاسخ داده شود و اگر حوزه پاسخی نداشت و خود را صرفا محدود به منبر و روضه کرده بود، این نیاز بی‌پاسخ نخواهد ماند. 

 

✅اما رواحنیت در مقابل این سرعت تحولات جامعه و ایجاد نیازهای جدید چه کند؟ آنچه از علوم در حوزه به آن پرداخته می‌شود مطمانا مفید و ارزش‌مندترین علوم هستند اما:

 

👈از طرفی غالبا محصولات حوزه برای جامعه عینیت ندارد و محسوس نیست فلذا خریدار چندانی هم ندارد. مثلا وقتی حوزه مشغول بحث‌های نظری صرف و آسمانی است، نهادهای مختلفی همچون مجلس، ریاست جمهوری، سپاه و... همه برای رسیدن به پاسخ عملی مسائل عینی انقلاب اندیشکده‌ها و مجموعه‌های مستقلی تشکیل داده‌اند تا بتوانند به پاسخ‌هایی عینی برای مسائل پیش‌روی نظام برسند.

البته بخش قابل توجهی از محصولات تولیدی حوزه نیز که عینیت دارند متاسفانه به علت عدم سازوکار هماهنگ کننده حوزه و نهادهای انقلاب دیده نمی‌شوند.

 👈از طرفی دیگر هم محصولات مفید حوزه به علت مدرن شدن جامعه و حکومت، امروز چندان به کار مردم نمی‌آید، مثل گیاهی می‌ماند که ولو بیشترین فواید را دارد اما جامعه نه تنها چندان به  فواید این گیاه احساس نیاز نمی‌کنند بلکه برخی از آنها با تبلیغات منفی نوعی اشمئزار نیز نسبت به آن پیدا کرده‌اند.

 

✅ وقتی مطاع روحانیت چندان خریدار نداشت اولین مشکلی که ایجاد می‌شود ادامه حیات اقتصادی روحانیت سخت‌ و سخت‌تر خواهد شد و خود این مشکل آسیب‌های روحانیت را به صورت تصاعدی بیشتر خواهد کرد.

 

⁉️اما راهکار چیست؟ روحانیت شروع به آوازخوانی در مجالس شادی کند؟ مهندس شود؟ خودش کارهای اقتصادی راه‌بیاندازد؟ بنگاه خیریه برای خودش تأسیس کند؟ بودجه خود را از دولت تأمین کند؟ 

اگرچه خداوند بخشی از خمس را برای تأمین امور مبلغان دین اختصاص داده است اما همیشه این مبلغ به اندازه کافی تأمین نمی‌شده است.

 

✅طبیعتا نمی‌توان به جامعه گفت مثلا رسانه را کنار بگذار، علوم روانشناسی، تربیت، اقتصاد و... را کنار بگذار، یا مثلا بچه‌ها نیاز به معلم قرآن و دینی ندارند و بیاییند پای منبر بنشینند.

 

😳در این میان با وجود محدود شدن روز به روز شئون روحانیت آنچه شگفت انگیز است، بی‌رغبتی توده روحانیت به امر تبلیغ دائمی و استقرار در شهرها و روستاها به عنوان شأن اصلی روحانیت می‌باشد. 

یعنی باوجود خالی بودن بسیاری از مساجد، روحانیون در قم و سایر مراکز تحصیلی روحانیت تجمع نموده و صرفا به سفرهای تبلیغی در ایام خاص اکتفا می‌کنند!

 

✅ بعد از انقلاب برخی شئون تبلیغی دولتی همچون نمایندگی رهبری در نهادهای مختلف اعم از نظامی، آموزشی و اداری و... بوجود آمده است، امامت جمعه نیز بخشی از نیروهای روحانیت را به خود اختصاص می‌دهد اما بخش اعظم روحانیت همچنان بلاتکلیف و مشغول تحصیل است. 

البته ماجرای روند آموزشی و سرعت کار علمی رسمی حوزه خود قصه عالم جابلقا و جابلسا است که حرف‌هایش بسیار است اما...!

⁉️شاید بگویید: چرا روحانیون معلم عربی، قرآن، دینی، پرورشی و... نمی‌شوند؟ چرا کارهای تبلیغی و تأمین مالی خود را در مدارس سامان نمی‌دهند؟ 

مگر نه این است که امسال با تصویب مجلس بدون آزمون آموزش پرورش روحانیون را استخدام می‌کرد؟ 

مگر نه این است که طلاب با حقوق رسمی معادل یک معلم می‌توانند سرباز معلم شوند و خدمت سربازی را در آموزش و پرورش بگذرانند؟ 

مگر اولویت کار در قوه قضائیه با روحانیون نیست؟ پس چرا با وجود درخواست‌های رهبری و قوه قضائیه روحانیت برای حضور در این نهاد چندان تمایل نشان نمی‌دهد؟

 

👈شاید هرکس پاسخی دهد اما به نظر بنده مقصر نظام ارزشی پدید آمده در حوزه است.

 

✅چندروز پیش جلسه‌ای در حوزه با حضور قریب به دو هزار روحانی و یک سخنران معروف تشکیل شده بود که صرفا یک عکس آن حاشیه ساز شد، اما جز مسئولین برگزاری جلسه نه کسی صوت این جلسه را ضبط کرده بود و نه عکس یا خبری خاصی! 

دوستان اعتراض داشتند که چرا رسانه‌ها این جلسه را انعکاس نداده‌اند اما بنده اعتراض داشتم چرا این جمعیت کثیر از شما هیچ کدام رسانه ندارید یا با رسانه‌ها مرتبط نیستید؟ چرا هیچ‌کدام مستقلا عکس یا صوتی تهیه نکردید؟ 

اگر شما مبلغ دین هستید امروز ابزار تبلیغ رسانه است؟! 

 

✅امروز با یکی از مسئولین ارشد حوزه در این موضوعات صحبت می‌کردم، می‌گفت ما نزدیک به ۵۰ کار تخصصی برای روحانیت داریم، متأسفانه ما هرچه طلبه می‌پذیریم به او می‌گوئیم قرار است مجتهد شوی و البته مجتهد نمی‌شود ولی تصور اجتهاد را پیدا می‌کند و دیگر حاضر نیست کارهایی مثل تبلیغ و... را انجام دهد.

 

📌روحانیت باید برای بدست گرفتن جایگاه حیاتی خود در جامعه بازنگری جدی کند.

 

صحبت‌های استاد رحیم‌پور ازغدی در مورد نقد روند حوزه
دریافت

فایل صوتی کامل سخنرانی استاد رحیم پور ازغدی در ۲۵ مرداد ۱۳۹۷ در مدرسه فیضیه

متاسفانه این سخنرانی با موج گسترده‌ای از محکومیت‌ها توسط رسانه‌های اصلاح طلب و حتی علمای حوزه مواجه شد.

 


دریافت

موضع روزنامه‌های اصلاح طلب در مورد سخنرانی رحیم‌پور و حواشی آن در ۲۵ مرداد ۹۷

 

موضع آیت‌الله نوری همدانی در مورد این جلسه

 

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰


در مسیر اربعین با چند جوان دانشجوی با صفا همراه شدم، صحبت‌های شیرینی داشتیم. یکی از بچه‌ها گفت: «من قلبا با ولایت فقیه موافقم ولی عقلا نه!» حرفش جالب بود، منظورش را پرسیدم، گفت: «من قلبا آقا رو قبول دارم ولی شُبهه دارم، چون در ولایت فقیه دوره!.»

 

گفتم: ما اینجور شبهاتی در توحید و اصل تشریع احکام الهی هم داریم! چه برسد به ولایت فقیه!

در توحید یک سری شبهاتی داریم که هنوز هم هیچ فیلسوفی نتونسته به آنها جواب دهد.

مثلا به احتمال یک میلیاردم شاید دنیا خودش خود به خود به وجود آمده باشد و خیلی سخت است با کسی که بر اساس این احتمال یک‌میلیاردم با شما صحبت می‌کند بحث کنید. اصلا شما هرچه هم زور بزنی یک احتمالی باقی می‌ماند که ولو یک میلیاردم یا یک تیریلیاردم هم باشد به ‌هرحال احتمال دارد که این عالم خود به خود به وجود آمده باشد. حالا شما بیا ثابت کن که نه این احتمال کوچک‌تر است یا نیست!

 

اگر شما رفتی یک جا دیدی یک غذایی پخته شده، نمکش بجا، چربیش بجا، تزئیناتش بجا و... ولو یک احتمال بی‌نهایت کوچک هم بتوانی بدهی که همینجور خود به خود همه‌چیز آمده باهم قاطی شده و تهش این شده، اگر عاقل باشی چه فکری می‌کنی؟

فکر می‌کنی این غذا خودش همینجوری درست شده یا دنبال آشپز می‌گردی تا از آشپزش تشکر می‌کنی؟

اگر بگویی شاید هم همینجوری خودش درست شده و من این احتمال را ولو بی‌نهایت کوچک باشد می‌گیرم! به شما می‌گویند عاقل نیستی.

منظورم اینه که هرجا یه احتمال بود اگر شما قرار باشه بهش بها بدی به شما می‌گویند دیوانه شده‌ای، مثلا وقتی رفتی بیرون نباید برگردی خانه چون شاید یه شهاب سنگ بزرگ آمده خورده باشه به خونه شما، و دیگه خونه‌ای وجود نداشته باشه، احتمال داره یا خیر؟ ولی شما برمی‌گردی، چرا؟ چون توجه کردن به این مقدار از احتمال اصلا عقلایی نیست، انسان عاقل زندگیش رو بر اساس طرف قوی احتمالات می‌چیند نه برعکس.

 

در موضوع خلقت این عالم به صورت خود به خود این یک فریب نفس یا شیطانه که مادی‌گراها برای اینکه فکر می‌کنند به نفع آنهاست و این‌طور راحت‌تر هستند، این احتمال عقلایی که این عالم با این نظم و زیبایی، اصطلاحا یک آشپز داره رو گذاشتن کنار و این احتمال خیلی خیلی کوچک که هیچ عاقلی هیچ وقت توی زندگی بهش توجه نمی‌کند را مبنای محاسبات خودشان قرار داده‌اند.

 

ما در ولایت فقیه می‌گوییم شبهه دور که بگوییم چه؟ تهش بگوییم احتمال داره این رهبر یه سری آدم فاسد رو بیاره جلو و دیکتاتوری شروع کنه.

یعنی احتمال داره فقهایی که امام خمینی مشخص کرده در نظارت بر کاندیداهای خبرگان کوتاهی کردن و مجتهدینی که در خبرگان ثبت نام کرده‌اند فاسد بوده‌اند و مردم هم اینها رو درست انتخاب نکردن، بعد همشون باهم فاسد شده باشند و اون رای بالا رو به رهبری داده باشند یا اینکه در ادامه در نظارت بر وجود شرایطی مثل عدالت و... برای رهبری کوتاهی کردن، یا در دورهای بعدی خبرگان رهبری یه دفعه فاسد شده و تمام فقهای شورای نگهبانی هم که ایشون از قبل گذشته بودن یه دفعه فاسد شدن! بعد مجتهدین فاسدی رو تایید کردن! مردم هم به این مجتهدین فاسد رای دادن! و اینها همچنان ایشون رو تائیید می‌کنند!

 

شما چقدر این احتمال رو نسبت به تک تک افراد این مجلس خبرگان می‌دی که بیان برای نفسشون حق این‌همه آدم رو ضایع کنند! بیان خودشون رو بدهکار دنیا و آخرت مردم و امامشون کنند. آدم‌هایی که یک عمر برای خدا کار کرده‌اند، یک عمر با تقوی بوده و... واقعا چقدر احتمال می‌دی؟ بعد از اون چقدر احتمال می‌دی که همه با هم فاسد شده و همه با هم این کار رو انجام بدهند؟ چقدر احتمال می‌دی که نتیجه انتخاب مردم از میان فقها، همه فاسدها انتخاب شده باشند و...؟

 

بنده به صورت نسبتا مستقیم با چهار نفر از این اعضای خبرگان سروکار دارم آقای اسلامیان، آقای مجتهدی شبستری نماینده تبریز، آقای تلخابی نماینده قزوین و آقای کعبی نماینده خوزستان، بنده لااقل از نزدیک اینها را می‌شناسم و مطمان هستم که تک تک این افراد تمام تلاششان برای اسلام و رضای خداست، چه برسد که بخواهد مجموعه خبرگان همه باهم گردن خودشان را پل عبور دیگران کنند.

یا مثلا از جمله اعضای شورای نگهبان آیت‌الله شب‌زنده دار جهرمی کسی است که فقط بودن ایشان در جمع اعضای شورای نگهبان برای من حجت است که این مجموعه سالم هستند وگرنه ایشان عکس‌العمل نشان می‌داد.

آیا آدم عاقل این احتمال بسیار قوی رو که این‌ آدم‌ها برای خدا، باتوجه به مسئولیتی که نزد خدا و امام زمان دارند عمل کنند رو کنار می‌گذاره؟

 

اما اگر حرفتون این نیست که اینها بی‌تقوا هستند و حرفتون اینه که احتمال داره از روی تقوا و برای خدا هم تصمیم گرفته باشند ولی اشتباه کرده باشند، بحث چیز دیگه‌ای میشه. من نمی‌خواهم از ساختار مجلس خبرگان و تیم‌های تحقیق و تفحصی که دارند صحبت کنم.

یک مثال می‌زنم تا مسئله روشن بشه، ما در تشریع احکام، تعداد احکامی که قطعاً و یقیناً از طرف خدا و معصوم صادر شده خیلی خیلی کم داریم.

یعنی چه؟ پس این احکامی که الا ماشاء الله مراجع در رساله‌ها نوشته‌اند از کجا آمده؟

اینها غالباً از طریق خبر واحد به ما رسیده.

خبر واحد چیست؟ خبری که مثلا مثل خبر غدیر، متواتر نیست که ما یقین کنیم حتماً از طرف معصوم صادر شده بلکه احتمال ضعیفی برای اینکه واقعا هم از طرف خدا نباشد وجود دارد، مثلا احتمال ضعیفی هست که راوی اشتباه کرده، دروغ گفته و...

در خبر واحد فقها می‌گویند "خبر واحد ثقه" ولو یقین آور نیست اما حجت است. "خبر واحد ثقه" یعنی خبر با شرایط مشخصی که اطمینان به صدور آن از معصوم به حدی است که عقلا به آن مرتبه از احتمال اطمینان می‌کنند.

خدا و معصوم این خبر را برای ما حجت دانسته‌اند و گفته‌اند ولو احتمال اشتباه هم باشه ولی چون این عالَم، عالَم دنیا است و تضادها و تعارض‌ها و نقصان‌ها در آن وجود دارد، ما راه دیگری نداریم. چون به صورت مستقیم دسترسی به امام معصوم نداریم چاره‌ای نیست جز اینکه "خبر واحد ثقه" را هم قبول کنیم وگرنه اگر می‌خواستیم صرفا به خبرهای قطعی الصدور اکتفا کنیم از احکام و دین خدا چیزی نمی‌ماند.

هرکار هم کنید در این عالَم دنیا بخش عظیم احکام از این طریق به شما خواهد رسید، پس به اینها عمل کنید و حتی اگر اشباه هم کردید، نزد خدا حجت دارید.

مثل همین بحث در تشخیص خبرگان و احتمال اشتباه کردن آنها هم است. یعنی ولو احتمال اندکی هم وجود دارد که اینها اشتباه کرده باشند ولی زمان زمان غیبت است و شارع انتخاب اهل خبره و کارشناس را برای ما حجت کرده یعنی ولو اشتباه هم کنیم، اما حجت داشته‌ایم و به وظیفه خودمان مقابل خداوند عمل کرده‌ایم، خدا هم از ما جز عمل به وظیفه را نمی‌خواهد.

 

اما آخرین و شاید مهم‌ترین نکته

مشکل ما این است که کلاً در یک فضایی فکر می‌کنیم که خودمان همه‌کاره‌ایم و خدا هم مثل بنّایی است که بنا را ساخته و خدا حافظی کرده و کار را کلاً به ما تحویل داده و کنار کشیده، امام زمان هم در بیابان‌ها در چادرش نشسته و گریه می‌کند که کی ظهور می‌‌شود و همه‌کاره الان ماییم، درحالی که اینجور نیست.

 

ما اگر به امدادهای الهی هدایت قلوب توسط خدا در برهه‌های مختلف این انقلاب توجه کنیم، خواهیم دید که اینجور نیست، یکی از این هدایت‌های الهی همین اربعین است که واقعاً دست خدا در این سفر اربعین آشکار شده.

و ما اگر امداد الهی را وقتی پای عهدمان با او هستیم باور کنیم، این حضور خدا و معیت خدا را وقتی برای او جهاد می‌کنیم، باور کنیم، احتمال آن احتمال‌ها را هم نمی‌دهیم.


  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

 

بسم الله  الرحمن الرحیم

تا کنون شرح‌های مختلفی بر «خطبه منا» امام حسین(علیه السلام) زده شده است و از جمله آن‌ها شرح حضرت امام خمینگی(ره) بر این خطبه در درس ولایت فقیه می‌باشد.۱

 

شرح حضرت امام(ره) بر «خطبه منا» 

 

از جمله این گونه روایات (روایات مؤید ولایت فقیه)، روایت تحف العقول است، تحت عنوان «مجارى الامور و الاحکام على ایدى العلماء» این روایت از دو قسمت تشکیل یافته: قسمت اول روایتى است از حضرت سید الشهداء (ع) که از امیر المؤمنین على ابن ابى طالب (ع) نقل فرموده در باره "امر بمعروف و نهى از منکر" و قسمت دوم نطق حضرت سید الشهداء است، در باره ولایت فقیه و وظائفى که فقها در مورد مبارزه با ظلمه و دستگاه دولتى جائر به منظور تشکیل حکومت اسلامى و اجراى احکام دارند. این نطق مشهور را حضرت در «منا» ایراد و در آن علت جهاد داخلى خود را بر ضد دولت جائر اموى تشریح فرموده است. از این روایت دو مطلب مهم به دست می‌‏آید: یکى «ولایت فقیه» و دیگرى این که فقها باید با جهاد خود و با امر بمعروف و نهى از منکر، حکام جائر را رسوا و متزلزل و مردم را بیدار گردانند تا نهضت عمومى مسلمانان بیدار، حکومت جائر را سرنگون و حکومت اسلامى را برقرار سازد و اینک روایت:

 

 

(حضرت امام ابتدا متن کامل خطبه را به عربی می‌آورند و سپس به شرح و ترجمه آن می‌پردازند. اما ما به جهت سهولت در مطالعه عزیزان متن عربی خطبه و توضیحات حضرت امام را به صورت قسمت قسمت و همراه می‌آوریم.)

 

 

ترجمه و شرح خطبه

 

اعْتَبِروُا أَیُّها النّاسُ بِما وَعَظَ اللَّهُ بِهِ أوْلِیاءَهُ مِنْ سُوءِ ثَنائِهِ عَلَى الْاحْبارِ إِذْ یَقُولُ «لَوْ لا یَنْهاهُمُ الرّبّانِیُّونَ وَ الْأَحبارُ عَنْ قَوْلِهِمُ الْإِثْمَ و قال: لُعِنَ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ بَنى إسْرائیلَ إِلى قوله: «لَبِئسَ ما کانُوا یَفْعَلُونَ»

اى مردم، از پندى که خدا به دوستدارانش به صورت بدگویى از «احبار» داده عبرت بگیرید؛ آنجا که می‌‏فرماید: «چرا نباید علماى دینى و احبار از گفتار گناهکارانه آنان (یعنى یهود) و حرامخوارى آنان جلوگیرى کنند. راستى آنچه انجام می‌‏داده و به وجود می‌آورده‌‏اند چه بد بوده است» و می‌فرماید: «آن عده از بنى اسرائیل که کفر ورزیدند لعنت شدند». تا آنجا که می‌فرماید: «راستى که آنچه انجام می‌‏داده‏اند چه بد بوده است».

وَ إنَّما عابَ اللَّهُ ذلِکَ عَلَیْهِمْ، لأنَّهُمْ کانُوا یَرَوْنَ مِنَ الظَّلَمَةِ الَّذینَ بَیْنَ أظْهُرِهِمُ الْمُنکَرَ وَ الْفَساد، فَلا یَنْهَوْنَهُم عَنْ ذلِکَ رَغْبَةً فیما کانُوا یَنالُونَ مِنْهُمْ وَ رَهْبَةً مِمّا یَحْذَرُونَ، وَ اللَّهُ یَقُولُ: «فَلا تَخْشوا النّاسَ وَ اخْشَونِ.»

در حقیقت، خدا آن را از این جهت برایشان عیب می‌‏شمارد و مایه ملامت می‌‏سازد که آنان با چشم خود می‌دیدند که ستمکاران به زشتکارى و فساد پرداخته‌‏اند، و باز منعشان نمی‌‏کردند، به خاطر عشقى که به دریافتهاى خود از آنان داشتند؛ و نیز به خاطر ترسى که از آزار و تعقیب آنان به دل راه می‌‏دادند. در حالى که خدا می‌‏فرماید: «از مردم نترسید؛ و از من بترسید».

وَ قالَ «وَ الْمُؤمِنُونَ وَ الْمُؤمِناتُ بَعْضُهُمْ اوْلِیاءُ بَعْضٍ یأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ»

و می‌فرماید: «مردان مؤمن دوستدار و رهبر و عهده‏دار یکدیگرند. همدیگر را امر به معروف و نهى از منکر می‌کنند».

(می‌‏بینیم که در این آیه در شمردن صفات مؤمنان، صفاتى که مظهر دوستدارى و عهده دارى و رهبرى متقابل مؤمنان است)،

فَبَدأَ اللَّهُ بِالْأمرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْىِ عَنِ الْمُنْکَرِ فَریضَةٌ مِنْهُ، لِعِلْمِهِ بِأَنَّها إِذا أُدِّیَتْ وَ أُقیمَتْ، اسْتَقامَتِ الْفَرائِضُ کُلُّها، هَیِّنُها وَ صَعْبُها. وَ ذلِکَ أَنَّ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْی عَنِ الْمُنْکَرِ دُعاءٌ إِلَى الإِسْلامِ مَعَ رَدِّ الْمَظالِمِ وَ مُخالَفَةِ الظالِمِ، وَ قِسْمَةِ الْفَىْ‏ءِ وَ الْغَنائِمِ وَ أَخذِ الصَّدَقاتِ مِنْ مَواضِعِها وَ وَضْعِها فی حَقِّها.

خدا از امر به معروف و نهى از منکر شروع می‌‏کند، و نخست این را واجب می‌‏شمارد زیرا می‌‏داند که اگر امر به معروف و نهى از منکر انجام بگیرد و در جامعه برقرار شود، همه واجبات، از آسان گرفته تا مشکل، همگى برقرار خواهد شد. و آن بدین سبب است که امر به معروف و نهى از منکر عبارت است از دعوت به اسلام؛ (یعنى جهاد اعتقادى خارجى) به اضافه بازگرداندن حقوق ستمدیدگان به ایشان؛ و مخالفت و مبارزه با ستمگران (داخلى)؛ و کوشش براى اینکه ثروت‌هاى عمومى و درآمد جنگى طبق قانون عادلانه اسلام توزیع شود، و صدقات (زکات و همه مالیات‌هاى الزامى یا داوطلبانه) از موارد صحیح و واجب آن جمع‏آورى و گرفته شود، و هم در موارد شرعى و صحیح آن به مصرف برسد.

ثُمَّ أَنْتُمْ أَیَّتُهَا، العِصابَةُ، عِصابَةٌ، بِاْلعِلْمِ مَشْهُورَةٌ وَ بِالْخَیْرِ مَذْکُورَةٌ وَ النَّصیحَةِ مَعْروُفَةٌ، وَ بِاللَّهِ فی أَنْفُسِ النّاسِ مَهابَةٌ، یَهابُکُمُ الشَّریفُ وَ یُکْرِمُکُم الضَّعیفُ، وَ یُؤثِرُکُمْ مَنْ لا فَضْلَ لَکُمْ عَلَیْهِ وَ لا یَدَ لَکُمْ عِنْدَهُ، تَشفَعونَ فِی الْحَوائِجِ إِذَا امْتُنِعَتْ مِنْ طُلّابِها، وَ تَمْشُونَ فی الطَّریقِ بِهَیْبَةِ الْمُلُوکِ وَ کرامَةِ الأکابِرِ.

علاوه بر آنچه گفتم، شما اى گروه، اى گروهى که به علم و عالم بودن شهرت دارید و از شما به نیکى یاد می‌شود و به خیرخواهى و اندرزگویى و راهنمایى در جامعه معروف شده‌‏اید و به خاطر خدا در دل مردم شکوه و مهابت پیدا کرده‏اید به طورى که مرد مقتدر از شما بیم دارد و ناتوان به تکریم شما بر می‌خیزد و آن کس که هیچ برترى بر او ندارید و نه قدرتى بر او دارید شما را بر خود برترى داده است و نعمتهاى خویش را از خود دریغ داشته به شما ارزانى می‌دارد، در موارد حوایج (یا سهمیه مردم از خزانه عمومى) وقتى به مردم پرداخت نمى‏شود وساطت می‌‏کنید، و در راه با شکوه و مهابت پادشاهان و بزرگوارى بزرگان قدم بر می‌دارید،

أَ لَیْسَ کُلُّ ذلِکَ إِنَّما نلتُمُوهُ بما یُرْجَى عِنْدَکُمْ مِنْ الْقِیامْ بِحَقِّ اللَّهِ، وَ إِنْ کُنْتُمْ عَنْ أَکْثَرِ حَقِّهِ تَقْصُرُونَ، فَاسْتَخْفَفْتُمْ بِحَقِّ الْأمَّةِ، فَامّا حَقَّ الضُّعَفاءِ فَضَیَّعْتُم.

آیا همه این احترامات و قدرتهاى‏ معنوى را از این جهت به دست نیاورده‏‌اید که به شما امید می‌‏رود که به اجراى قانون خدا کمر ببندید؟ گرچه در مورد بیشتر قوانین خدا کوتاه آمده‏‌اید؛ بیشتر حقوق الهى را که به عهده دارید فرو گذاشته‏‌اید. مثلًا حق ملت را خوار و فرو گذاشته‏‌اید؛ حق افراد ناتوان و بی‌‏قدرت را ضایع کرده‌‏اید؛

وَ اَّما حَقَّکُمْ بِزَعْمِکُمْ فَطَلَبْتُم. فلا مالًا بَذَلْتُموهُ؛ وَ لا نَفْسَاً خاطرَتُمْ بِها لِلَّذی خَلَقَها؛ وَ لا عَشیرَةً عادَیْتُمُوها فی ذاتِ اللَّهِ.

اما در همان حال به دنبال آنچه حق خویش می‌‏پندارید برخاسته‌‏اید. نه پولى خرج کرده‏‌اید؛ و نه جان را در راه آنکه آن را آفریده به خطر انداخته‏‌اید؛ و نه با قبیله و گروهى به خاطر خدا در افتاده‏‌اید. شما آرزو دارید و حق خود مى‏دانید که بهشتش و همنشینى پیامبرانش و ایمنى از عذابش را به شما ارزانى دارد؛

أنْتُمْ تَتَمنَّونَ عَلَى اللَّهِ جَنَّتَهُ وَ مُجاوَرَةَ رُسُلِهِ وَ اماناً مِنْ عَذابِهِ. لَقَدْ خَشِیتُ عَلَیْکُمْ، ایُّهَا الْمَتَمَنُّونَ عَلَى اللَّهِ، أنْ تَحِلَّ بِکُمْ نِقْمَةٌ مِنْ نَقَماتِهِ لأنَّکُمْ بَلَغْتُمْ مِنْ کَرامَةِ اللَّهِ مَنْزِلةً فُضِلْتُم بِها؛ وَ مَنْ یُعرفُ بِاللَّهِ لا تُکْرِمُونَ وَ انْتُمْ بِاللَّهِ فِی عِبادِهِ تُکْرَمُونَ.

 من، اى کسانى که چنین انتظاراتى از خدا دارید، از این بیمناکم که نکبت خشمش بر شما فرو افتد؛ زیرا در سایه عظمت و عزت خدا به منزلتى بلند رسیده‌‏اید، ولى خداشناسانى را که ناشر خداشناسى هستند احترام نمی‌کنید؛ حال آنکه شما به خاطر خدا در میان بندگانش مورد احترامید.

وَ قَدْ تَرَوْنَ عُهُودَ اللَّهِ مَنْقُوضَةً فَلا تَفْزَعُونَ، وَ أنْتُمْ لِبَعضِ ذِمَمِ آبائِکُمْ تَفْزَعُونَ؛ وَ ذِمةُ رَسُولِ اللَّهِ (ص) مَحْقُورَة،

و نیز از آن جهت بر شما بیمناکم که به چشم خود می‌‏بینید تعهداتى که در برابر خدا شده گسسته و زیر پا نهاده شده است، اما نگران نمی‌‏شوید؛ در حالى که به خاطر پاره‌‏اى از تعهدات پدرانتان نگران و پریشان می‌‏شوید؛ اینک تعهداتى که در برابر پیامبر انجام گرفته مورد بی‌‏اعتنایى است؛

وَ الْعُمیُ وَ الْبُکْمُ وَ الزَّمنُ فی الْمَدائِنِ مُهْمَلةٌ، لا تَرْحَمُونَ؛ وَ لا فی مَنْزِلَتِکُم تَعْمَلُونَ وَ

لا مَنْ فیها تُعینُونَ؛ وَ بالادهانِ وَ الْمُصانَعةِ عِنْدَ الظَّلَمَةِ تَأمَنُونَ.

نابینایان، لال‌ها، و زمینگیران ناتوان، در همه شهرها بی‌‏سرپرست مانده‏‌اند، و بر آنها ترحم نمی‌شود. و نه مطابق شأن و منزلتتان کار می‌‏کنید؛ و نه به کسى که چنین کارى بکند و در ارتقاى شأن شما بکوشد اعتنا یا کمک می‌کنید. با چرب زبانى و چاپلوسى و سازش با ستمکاران، خود را در برابر قدرت ستمکاران حاکم ایمن می‌‏گردانید.

کُلُّ ذلِکَ مِمّا أَمَرکُمُ اللَّهُ بِهِ مِنَ النَّهْیِ وَ التَّناهِی، وَ أَنْتُمْ عَنْهُ غافِلوُنَ.

تمام اینها دستورهایى است که خدا به صورت نهى، یا همدیگر را نهى کردن و بازداشتن، داده و شما از آنها غفلت می‌ورزید.

وَ أَنْتُمْ أَعْظَمُ النّاسِ مُصیبَةً لِما غُلِبْتُمْ عَلَیْهِ مِنْ مَنازِلِ الْعُلَماءِ. لَوْ کُنْتُمْ تَسْعَونَ. ذلِکَ بِأَنَّ مَجارِی الْاموُرِ وَ الأَحْکامِ عَلى أیْدِی الْعُلماءِ بِاللَّهِ الْأُمَناءِ عَلى حَلالِهِ وَ حَرامِهِ.

مصیبت شما از مصایب همه مردم سهمگین‌تر است؛ زیرا منزلت و مقام علمایى را از شما بازگرفته‌‏اند اگر می‌‏دانستید. چون در حقیقت، جریان ادارى کشور و صدور احکام قضایى و تصویب برنامه‌‏هاى کشور باید به دست دانشمندان روحانى، که امین حقوق الهى و داناى حلال و حرامند، سپرده شده باشد.

فَأَنْتُمُ الْمَسْلُوبُونَ تِلْکَ الْمَنْزِلَةَ، وَ ما سُلِبْتُمْ ذلِکَ، إلّا بِتَفَرُّقِکُمْ عَنِ الْحَقِّ وَ اخْتِلافِکُمْ فی السُّنَةِ بَعْدَ الْبَیِّنَةِ الْواضِحَة.

اما اینک مقامتان را از شما بازگرفته و ربوده‏‌اند. و اینکه چنین مقامى را از دست داده‌‏اید، هیچ علتى ندارد جز اینکه از دور محور حق (قانون اسلام و حکم خدا) پراکنده‌‏اید؛ و درباره سنت، پس از اینکه دلایل روشن بر حقیقت و کیفیت آن وجود دارد، اختلاف پیدا کرده‌‏اید.

وَ لَوْ صَبَرْتُمْ عَلَى الْأَذَى وَ تَحَمَّلْتُمُ الْمَؤونَةَ فی ذاتِ اللَّهِ، کانَتْ أُمُورُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ تَرِدُ وَ عَنْکُم تَصْدُرُ وَ إلَیْکُمْ تُرْجَعُ.

شما اگر مردانى بودید که بر شکنجه و ناراحتى شکیبا بودید و در راه خدا حاضر به تحمل ناگوارى می‌‏شدید، مقررات براى تصویب پیش ما آورده می‌شد؛ و به دست شما صادر می‌‏شد؛ و مرجع کارها بودید.

وَ لکِنَّکُمْ مَکَّنْتُمُ الظَّلمَةَ مِنْ مَنْزِلَتِکُمْ وَ اسْتَسلَمْتُمْ أُمورَ اللَّهِ فی أیْدیهِمْ یَعْمَلُونَ بِالشُّبُهاتِ وَ یَسیرُونَ فی الشَّهَواتِ، سَلَّطَهُمْ عَلى ذلِکَ فِرارُکُم مِنَ الْمَوْتِ وَ إعجابُکُمْ بِالْحَیاةِ الَّتی هِیَ مُفارِقَتُکُم.

اما شما به ستمکاران مجال دادید تا این مقام را از شما بستانند؛ و گذاشتید حکومتى که قانوناً مقید به شرع است به دست ایشان بیفتد، تا بر اساس پوسیده حدس و گمان به حکومت پردازند؛ و طریقه خودکامگى و اقناع شهوت را پیشه سازند. مایه تسلط آنان بر حکومت، فرار شما از کشته شدن بود، و دلبستگی‌‏تان به زندگى گریزان دنیا.

فَأَسْلَمْتُمُ الضُعَفاءَ فی أَیْدِیهِمْ، فَمِنْ بَیْنِ مُستَعْبِدٍ مَقْهُورٍ، وَ بَیْنِ مُسْتَضْعَفٍ عَلى مَعیشَتِه مَغْلُوبٍ. یَنقَلبُونَ فی الْمُلْکِ بِآرائِهِمْ وَ یَسْتَشْعِروُنَ الخِزْیَ بِأَهْوائِهِمْ، اقْتِداءً بِالأَشْرارِ وَ جُرْاةً عَلَى الجَبّارِ.

شما با این روحیه و رویه، توده ناتوان را به چنگال این ستمگران گرفتار آوردید تا یکى برده وار سرکوفته باشد؛ و دیگرى بیچاره وار سرگرم تأمین آب و نانش؛ و حکام خودسرانه به امیال خود عمل کنند؛ و با هوسبازى خویش ننگ و رسوایى به بار آورند؛ پیرو بدخویان گردند و در برابر خدا گستاخى ورزند.

فی کُلِّ بَلَدٍ مِنْهُمْ عَلَى مِنْبَرهِ خَطیبٌ یَصْقَعُ، فَالَارضُ شاغِرةٌ؛ وَ أَیْدیهِمْ فیها مَبْسُوطَةٌ، وَ النّاسُ لَهُمْ خَوَلٌ لا یَدْفَعُونَ یَدَ لامِسٍ، فَمِنْ بَیْنِ جَبّارٍ عَنیدٍ، وَ ذی سَطْوَةٍ عَلَى الضَّعَفةِ شَدیدٍ، مُطاعٍ لا یَعْرِفُ الْمُبْدِئَ الْمُعیدَ.

در هر شهر سخنورى از ایشان بر منبر آمده و گماشته شده است. زمین برایشان فراخ و دستشان در آن گشاده است. مردم بنده ایشانند و قدرت دفاع از خود را ندارند. یک حاکم دیکتاتور و کینه ورز و بدخواه است؛ و حاکم دیگر بیچارگان را می‌کوبد و به آنها قلدرى و سختگیرى می‌‏کند؛ و آن دیگر فرمانروایى مسلط است که نه خدا را می‌‏شناسد و نه روز جزا را.

فَیا عَجَباً، وَ ما لی لا أَعْجَبُ، وَ الأرْضُ مِنْ غاشٍ غَشُومٍ وَ مُتَصدِّقٍ ظَلُوْمٍ وَ عاملٍ عَلَى الْمُؤمِنینَ بِهِمْ غَیْرِ رَحیمٍ.

شگفتا! و چرا نه شگفتى، که جامعه در تصرف مرد دغلباز ستمکارى است که مأمور مالیاتش ستم ورز است؛ و استاندارش نسبت به اهالى دیندار نامهربان و بی‌رحم است. خداست که در مورد آنچه در باره‏اش به کشمکش برخاسته‏‌ایم حکومت و داورى خواهد کرد؛

فَاللَّهُ الْحاکِمُ فیما فِیهِ تَنازَعْنا وَ الْقاضِی بِحُکْمِهِ فیما شَجَرَ بَیْنَنا.

و درباره آنچه بین ما رخ داده با رأى خویش حکم قاطع خواهد کرد.

اللَّهُمَّ، إِنَّکَ تَعْلَمْ أَنَّهُ لَمْ یَکُنْ ما کانَ مِنَّا تَنافُساً فِی سُلطانٍ وَ لَا الْتِماساً مِنْ فُضُولِ الحُطام.

خدایا، بی‌‏شک تو می‌دانى آنچه از ما سر زده رقابت در به دست آوردن قدرت سیاسى نبوده؛ و نه جستجوى ثروت و نعمتهاى ناچیز دنیا.

وَ لکِنْ لِنُرِىَ الْمَعالِمَ مِنْ دینِکَ؛ وَ نُظْهِرَ الْاصْلاحَ فی بِلادِکَ؛ وَ یَأمَنَ المَظْلُومُونَ مِنْ عِبادِکَ، وَ یَعْمَلُ بفَرائضِکَ و سُنَنِکَ وَ أَحکامِکَ.

بلکه براى این بوده که اصول و ارزشهاى درخشان دینت را بنماییم و ارائه دهیم؛ و در کشورت اصلاح پدید آوریم؛ و بندگان ستمزده‌‏ات را ایمن و برخوردار از حقوق مسلمشان گردانیم؛ و نیز تا به وظایفى که مقرر داشته‌‏اى و به سنن و قوانین و احکامت عمل شود.

فَإِنْ لَمْ تَنْصُرُونا وَ تَنْصِفوُنا قَوِىَ الظَّلَمَةُ عَلَیْکُمْ وَ عَمِلوا فی إطْفاءِ نُورِ نَبِیِّکُمْ. وَ حَسْبُنَا اللَّهُ، وَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْنا، وَ إلَیْهِ أَنَبْنا، وَ إلَیْهِ الْمَصیرُ.

بنا بر این، شما (گروه علماى دین) اگر ما را در انجام این مقصود یارى نکنید و حق ما را از غاصبان نستانید؛ ستمگران بر شما چیره شوند و در خاموش کردن نور پیامبرتان بکوشند. خداى‏ یگانه ما را کفایت است؛ و بر او تکیه می‌‏کنیم؛ و به سوى او رو می‌‏آوریم. و سرنوشت به دست او و بازگشت به اوست.

وظیفه ما

می‌‏فرماید: «اعتبروا أیّها الناس بِما وعظ اللَّهُ به أولیاءه من سوء ثنائه على الأحبار» خطاب به دسته مخصوص، حاضرین مجلس، اهل شهر و بلد، اهل مملکت، و یا مردم دنیاى آن روز نیست؛ بلکه هر کس را در هر زمان که این ندا را بشنود شامل می‌‏شود. مثل: «یا أیها النّاس» که در قرآن آمده است. خداوند با اعتراض به «احبار» یعنى علماى یهود و استنکار رویه آنها، اولیاى خویش را موعظه فرموده، و به آنان پند داده است. منظور از «اولیا» کسانى هستند که توجه به خدا دارند، و در جامعه داراى مسئولیت می‌‏باشند؛ نه اینکه منظور ائمه، علیهم السلام، باشد. 

اذ یقول: «لَوْ لا یَنهاهُمُ الرَبّانِیّونَ وَ الْاحْبارُ عَنْ قَوْلِهِمُ الاثْمَ وَ أَکْلِهِمُ السّحْتَ لَبِئْسَ ما کانُوا یَصْنَعُونَ» خداوند در این آیه، «ربانیون» و «احبار» را مورد نکوهش قرار می‌‏دهد که چرا آنها، که علماى دینى یهود بوده‌‏اند، ستمکاران را از «قول اثم»، یعنى گفتار گناهکارانه که اعم از دروغپردازى و تهمت و تحریف حقایق و امثال آن باشد، و از «اکل سُحت»، یعنى حرامخوارى، نهى نکرده و بازنداشته‌‏اند. بدیهى است این نکوهش و تقبیح اختصاص به علماى یهود ندارد؛ و نه اختصاص به علماى نصارى دارد؛ بلکه علماى جامعه اسلامى، و به طور کلى علماى دینى را شامل مى‏شود. بنا بر این، علماى دینى جامعه اسلامى هم اگر در برابر رویه و سیاست ستمکاران ساکت بنشینند، مورد نکوهش و تقبیح خدا قرار مى‌‏گیرند. این امر فقط مربوط به سلف و نسل گذشته نیست؛ نسل‌هاى گذشته و آینده در این حکم یکسانند.

خطرناک ترین منکرات

حضرت امیر (ع)۲ این موضوع را با استناد به قرآن ذکر فرموده، که علماى جامعه اسلامى هم عبرت بگیرند و بیدار شوند؛ و از اداى وظیفه امر به معروف و نهى از منکر بازنایستد؛ و در برابر هیأت‌هاى حاکمه ستمگر و منحرف سکوت ننمایند. حضرت با استشهاد به آیه «لو لا ینهاهم الربانیون ...» دو نکته را گوشزد فرموده است:

1.        اینکه سهل انگارى علما در وظایف ضررش بیش از کوتاهى دیگران در انجام همان وظایف مشترک است. چنانکه هرگاه یک بازارى کار خلافى بکند، ضررش به خود او می‌‏رسد؛ لیکن اگر علما در وظیفه کوتاهى کردند، مثلًا در برابر ستمگران سکوت نمودند، ضررش متوجه اسلام مى‏شود. و اگر به وظیفه عمل کردند و آنجا که باید صحبت کنند سکوت نکردند، نفع آن براى اسلام است.

2.       با اینکه باید از همه امورى که مخالف شرع است نهى کرد، روى «قول اثم»، یعنى دروغپردازى و «اکل سحت»، یعنى حرامخورى تکیه کرده است تا بفهماند که این دو «منکر» از همه منکرات خطرناکتر است؛ و بایستى بیشتر مورد مخالفت و مبارزه قرار گیرد. چون گاهى گفتار و تبلیغات دستگاههاى ستمگر بیش از کردار و سیاستشان براى اسلام و مسلمین ضرر دارد؛ و غالباً حیثیت اسلام و مسلمین را به مخاطره مى‌‏اندازد.

خداوند نکوهش مى‏‌کند که چرا از گفتار نادرست و تبلیغات گناهکارانه ستمکاران جلوگیرى نکردند؟ چرا آن مردى را که ادعا کرد من «خلیفة اللَّه» هستم و آلت مشیت الهى هستم، و احکام خدا همین گونه است که من اجرا مى‌‏کنم، عدالت اسلامى همین است که من مى‌‏گویم و اجرا مى‌‏کنم (در صورتى که اصولًا عدالت سرش نمى‌‏شد) تکذیب نکردند؟ این گونه سخنان «قول اثم» است. این حرفهاى گناهکارانه را که ضرر زیادى براى جامعه دارد، چرا جلوگیرى نکردند؟ ظلمه را که حرفهاى نامربوط زدند، خیانتها مرتکب شدند، بدعتها در اسلام گذاشتند، ضربه به اسلام زدند، چرا نهى نکردند و از این گناهان بازنداشتند؟

وظیفه علما

اگر کسى احکام را آن طور که خدا راضى نیست تفسیر کرد، بدعتى در اسلام گذاشت به اسم اینکه عدل اسلامى چنین اقتضا مى‌‏کند، احکام خلاف اسلام اجرا کرد، بر علما واجب است که اظهار مخالفت کنند. هرگاه اظهار مخالفت نکنند، مورد لعن خدا قرار مى‌‏گیرند. و این از آیه شریفه پیداست، و نیز در حدیث است که «إذا ظَهَرَتِ الْبِدَعُ، فَلِلعالِمِ أنْ یُظْهِرَ عِلْمَهُ؛ و إلّا فَعَلَیْهِ لَعْنَةُ اللَّهِ» چون بدعتها پدید آید، بر عالم واجب است که علم (دین) خویش را اظهار کند؛ و گر نه لعنت خدا بر او خواهد بود. خود اظهار مخالفت و بیان تعالیم و احکام خدا، که مخالف بدعت و ظلم و گناه مى‏باشد، مفید است؛ چون سبب مى‏‌شود عامه مردم به فساد اجتماعى و مظالم حکام خائن و فاسق یا بى‌‏دین پى‏‌برده، به مبارزه برخیزند؛ و از همکارى با ستمکاران خوددارى نمایند؛ و به عدم اطاعت در برابر قدرتهاى حاکمه فاسد و خائن دست بزنند. اظهار مخالفت علماى دینى در چنین مواردى‏ یک «نهى از منکر» از طرف رهبرى دینى جامعه است، که موجى از «نهى از منکر» و یک نهضت مخالفت و «نهى از منکر» را به دنبال مى‌‏آورد. نهضتى را به دنبال مى‏‌آورد که همه مردم دیندار و غیرتمند در آن شرکت دارند. نهضتى که اگر حکام ستمکار و منحرف به آن تسلیم نشوند و به صراط مستقیم رویه اسلامى تبعیت از احکام الهى باز نیایند و بخواهند با قدرت اسلحه آن را ساکت کنند، در حقیقت به تجاوز مسلحانه دست زده و «فئه باغیه» خواهند بود؛ و بر مسلمانان است که به جهاد مسلحانه با «فئه باغیه»، یعنى حکام تجاوزکار، بپردازند تا سیاست جامعه و رویه حکومت کنندگان مطابق با اصول و احکام اسلام باشد.

انظلام

شما که فعلًا قدرت ندارید جلو بدعتهاى حکام را بگیرید و این مفاسد را دفع کنید، اقلًا ساکت ننشینید. تو سر شما می‌‏زنند، داد و فریاد کنید؛ اعتراض کنید. انظلام نکنید. انظلام (تن به ظلم دادن) بدتر از ظلم است. اعتراض کنید؛ انکار کنید؛ تکذیب کنید؛ فریاد بزنید. باید در برابر دستگاه تبلیغات و انتشارات آنها دستگاهى هم این طرف به وجود بیاید تا هر چه به دروغ می‌‏گویند تکذیب کند. بگوید دروغ است؛ بگوید عدالت اسلامى این نیست که آنها ادعا می‌کنند. عدل اسلامى که براى خانواده‏ها و جامعه مسلمین قرار داده شده، همه برنامه‏‌اش مضبوط و مدون است که آنها دارند. این مطالب باید گفته شود تا مردم متوجه باشند؛ و نسل آینده سکوت این جماعت را حجت قرار ندهد، و نگوید لا بد اعمال و رویه ستمکاران مطابق شرع بوده است و دین مبین اسلام اقتضا مى‏کرده که ستمگران «اکل سحت»، یعنى حرامخوارى کنند و مال مردم را غارت کنند.

جریانات سیل آسای حرام خواری

از آنجا که دایره فکر عده‏ا‌ى از دایره همین مسجد تجاوز نمی‌‏کند و جولان و گسترش ندارد، وقتى گفته می‌‏شود «اکل سحت»، یعنى حرامخوارى فقط بقال سر کوچه به نظرشان می‌آید که، العیاذ باللَّه، کم فروشى مى‏‌کند! دیگر آن دایره بزرگ حرامخوارى و غارتگرى به‏ نظر نمى‌‏آید که یک سرمایه بزرگ را مى‏‌بلعند؛ بیت المال را اختلاس مى‏کنند؛ نفت ما را مى‌‏خورند؛ به نام نمایندگى کمپانیهاى خارجى کشور ما را بازار فروش کالاهاى گران و غیر ضرورى بیگانه مى‏‌کنند، و از این راه پول مردم را به جیب خود و سرمایه داران بیگانه مى‌‏ریزند. نفت ما را چند دولت بیگانه پس از استخراج براى خود مى‌‏برند؛ و مقدار ناچیزى هم که به هیأت حاکمه همدست خودشان مى‏‌دهند، از طرق دیگر به جیب خودشان بر مى‏گردد. و اندکى که به صندوق دولت مى‏ریزد، خدا مى‏داند صرف کجا مى‏شود. این یک «اکل سحت» و حرامخوارى در مقیاس وسیع و در مقیاس بین المللى است. «منکر» وحشتناک و خطرناکترین منکرات همین است. شما اوضاع جامعه و کارهاى دولت و دستگاهها را دقیقاً مطالعه کنید تا معلوم شود، چه «اکل سحت» هاى وحشتناکى صورت مى‏‌گیرد. اگر زلزله‏اى در گوشه کشور رخ دهد، یک راه درآمد و حرامخوارى به روى سودجویان حاکم بازمى‏گردد تا به نام زلزله‏‌زدگان جیب خودشان را پر کنند. در قراردادهایى که حکام ستمکار و ضد ملى با دولتها یا شرکتهاى خارجى مى‏بندند، میلیونها از پول ملت را به جیب مى‌‏زنند؛ و میلیون‌ها از پول ملت را عاید خارجیان و اربابان خود مى‌‏کنند. اینها جریانات سیل‏‌آسایى از حرامخورى است که پیش چشم ما صورت مى‌‏گیرد؛ و هنوز ادامه دارد؛ چه در تجارت خارجى، و چه در به اصطلاح قراردادهایى که براى استخراج معادن یا بهره‏‌بردارى از جنگل‌ها و سایر منابع طبیعى بسته مى‌‏شود؛ یا براى کارهاى‏ ساختمانى و راهسازى؛ یا خرید اسلحه از استعمارگران غربى و استعمارگران کمونیست.

ما باید جلو این غارتگری‌ها و حرامخوری‌ها را بگیریم. همه مردم موظف به این کار هستند؛ ولى علماى دینى وظیفه‌‏شان سنگینتر و مهمتر است. ما باید پیش از سایر افراد مسلمان به این جهاد مقدس و این وظیفه خطیر اقدام کنیم. ما به خاطر مقام و موقعیتى که داریم بایستى پیشقدم باشیم.

قدرت برای اجرای عدالت

 اگر امروز قدرت نداریم که جلو این کارها را بگیریم و حرامخواران و خائنین به ملت و دزدان مقتدر و حاکم را به کیفر برسانیم، باید کوشش کنیم این قدرت را به دست بیاوریم. و در عین حال، به عنوان حد اقل انجام وظیفه، از اظهار حقایق و افشاى حرامخوری‌ها و دروغپردازی‌ها کوتاهى نکنیم. وقتى قدرت به دست آوردیم، نه تنها سیاست و اقتصاد و اداره کشور را درست مى‏‌کنیم؛ بلکه حرامخورها و دروغپردازها را شلاق مى‏زنیم و به کیفر مى‌‏رسانیم.

سکوت منفعت طلبانه و ذلیلانه

مسجد اقصى را آتش زدند. ما فریاد مى‏کنیم که بگذارید مسجد اقصى به همین حال نیمسوخته باقى باشد؛ این جرم را از بین نبرید ؛ ولى رژیم شاه حساب باز مى‏کند و صندوق مى‏گذارد، و به اسم بناى مسجد اقصى از مردم پول مى‏گیرند تا بتوانند از این راه استفاده نمایند و جیب خود را پر کنند؛ و ضمناً آثار جرم اسرائیل را از بین ببرند! اینها مصیبتهایى است که گریبانگیر امت اسلام شده، و کار را به اینجا رسانده است.

آیا علماى اسلام نباید این مطالب را بگویند؟ «لَو لا یَنْهَاهم الرّبانیونَ والأحبارُ عن أَکْلِهِمُ السُحْتَ.» چرا فریاد نمى‌‏زنند؟ چرا از این غارتگری‌ها هیچ سخنى نمى‌‏گویند؟

بعد به آیه «لُعِنَ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ بَنِی إسْرائیلَ» استناد شده که ذکر آن از فرصت بحث ما خارج است.

سپس مى‌‏فرماید: «وَ إنما عاب اللَّه ذلک علیهم لأنهم کانوا یرون من الظلمة الذین بین أظهرهم المنکر و الفساد فلا ینهونهم عن ذلک رغبة فیما کانوا ینالون منهم و رهبة مما یحذرون» اینکه خدا از «ربانیون» استنکار کرده، روى این اصل است که آنان با اینکه مى‌‏دیدند ظلمه چه کارها مى‌‏کنند و چه جنایت‌ها مرتکب مى‏‌گردند، ساکت بودند و آن‌ها را نهى نمی‌‏کردند.

و سکوتشان به حسب این روایت روى دو علت بوده است: 1. سودجویى‏ 2. زبونى. یا افراد طمعکارى بودند، و از ظلمه استفاده مادى می‌‏کردند و به اصطلاح حق السکوت مى‏‌گرفتند. و یا بزدل و ترسو بودند و از آن‌ها مى‏‌ترسیدند.

به روایات امر به معروف و نهى از منکر مراجعه فرمایید؛ در آن روایات عمل بعضى را که براى فرار از امر به معروف و نهى از منکر مرتباً عذرتراشى مى‌‏کنند، تقبیح مى‌‏کند و آن سکوت را عیب مى‌‏شمرد. وَ اللَّه یَقُولُ: «فلا تَخْشَوُا الناسَ وَ اخْشَوْنِ» و خدا مى‌‏فرماید که از آن‌ها نترسید. چه ترسى دارید؟ جز این نیست که شما را زندانى مى‌‏کنند؛ بیرون مى‏‌کنند؛ مى‌‏کشند. اولیاى ما براى اسلام جان دادند؛ شما هم باید براى این امور آماده باشید و قال: «و الْمُؤمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ اوْلِیاءُ بَعْضٍ یَأْمُروُنَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَونَ عَنِ الْمُنْکَرِ» و در ذیل آیه مى‌‏فرماید: «وَ یُقیمُونَ الصَّلوةَ و یؤْتُونَ الزَّکاة وَ یُطیعُونَ اللَّهَ وَ رَسوُلَهُ و...»

«فَبَدأ اللَّهُ بِالأمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْىِ عَنِ الْمُنْکَرِ فَریضَةً مِنْهُ لِعِلْمِهِ بِأَنَّها إِذا ادّیَتْ وَ اقیمَت اسْتَقامَتِ الْفَرائِضُ کُلّها هَیّنها وَ صَعْبُها وَ ذلِکَ أنّ الْأمرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النّهْیَ عَنِ الْمُنْکَرِ دُعاءٌ الى الْاسْلامِ مَعَ رَدّ الْمَظالِمِ وَ مُخالَفَةِ الظّالِمِ وَ قسمَةِ الْفَیْ‏ء وَ الْغَنائِمِ وَ أَخْذِ الصَّدَقاتِ مِنْ مَواضِعِها وَ وَضْعِها فی حَقِّها»

اگر امر به معروف و نهى از منکر به خوبى اجرا شود، دیگر فرایض قهراً برپا خواهد شد. اگر امر به معروف و نهى از منکر اجرا شود، ظلمه و عمالشان نمى‏توانند اموال مردم را بگیرند، و به میل خود صرف کنند؛ و مالیاتهاى مردم را تلف نمایند. آمر به معروف و ناهى از منکر دعوت به اسلام و رد مظالم و مخالفت با ظالم مى‏کند.

عدالت خواهی واقعی

عمده وجوب امر به معروف و نهى از منکر براى این امور است. ما امر به معروف و نهى از منکر را در دایره کوچکى قرار داده، و به مواردى که ضررش براى خود افرادى است که مرتکب مى‌‏شوند، یا ترک مى‌‏کنند، محصور ساخته‌‏ایم در اذهان ما فرو رفته که «منکرات» فقط همینهایى هستند که هر روز مى‌‏بینیم یا مى‌‏شنویم. مثلًا اگر در اتوبوس نشسته‌‏ایم، موسیقى گرفتند، یا فلان قهوهخانه کار خلافى را مرتکب شد، یا در وسط بازار کسى روزه خورد، منکرات مى‌‏باشند، و باید از آن نهى کرد ولى به آن منکرات بزرگ توجه نداریم. آن مردمى را که دارند حیثیت اسلام را از بین مى‌‏برند، حقوق ضعفا را پایمال مى‏‌کنند و ... باید نهى از منکر کرد. اگر یک اعتراض دسته جمعى به ظلمه که خلافى مرتکب مى‏شوند، یا جنایتى مى‏کنند، بشود، اگر چند هزار تلگراف از همه بلاد اسلامى به آن‌ها بشود که این کار خلاف را انجام ندهید، یقیناً دست بر مى‌‏دارند. وقتى که بر خلاف حیثیت اسلام و مصالح مردم کارى انجام دادند، نطقى ایراد کردند، اگر از سراسر کشور، از تمام قرا و قصبات، از آنان استنکار شود، زود عقب‏نشینى مى‏‌کنند.

خیال می‌‏کنید می‌‏توانند عقب‏نشینى نکنند؟ هرگز نمى‌‏توانند. من آن‌ها را مى‌‏شناسم. من مى‌‏دانم که چکاره‏اند! خیلى هم ترسو هستند! خیلى زود عقب‏نشینى می‌‏کنند. لیکن وقتى که دیدند ما از آن‌ها بی‌عرضهتریم، جولان می‌‏دهند.

در قضیه‏‌اى که علما با هم اتحاد داشتند، و اجتماع کردند و از شهرستان‌ها هم‏ از آنان پشتیبانى شد و هیأت‌ها آمدند، خطابه‌‏ها ایراد کردند، دستگاه عقب‏نشینى کرد، و آن لایحه را نسخ نمود. بعد که بتدریج ما را سرد و سست کردند و از هم جدا ساختند و براى هر یک «تکلیف شرعى» معین کردند، در نتیجه این اختلاف کلمه و تشتت اقوالْ، جرى شدند؛ و اکنون هر کارى که مى‏خواهند با مسلمین و مملکت اسلامى مى‌‏کنند.

«دعاء الى الاسلام مع رد المظالم و مخالفة الظالم» امر به معروف و نهى از منکر براى این امور مهم است. آن عطار بیچاره اگر کار خلافى کرد، ضررى به اسلام نمى‌‏زند؛ به خودش ضرر مى‌‏زند. آنهایى را که به اسلام ضرر مى‌‏زنند باید بیشتر امر به معروف و نهى از منکر کرد. آنهایى را که به عناوین مختلف هستى مردم را غارت مى‏کنند باید نهى کرد.

این مطالب بعضى مواقع در خود روزنامه‏ها دیده مى‏‌شود- منتها گاهى به صورت شوخى است، و گاهى به صورت جدى- که بسیارى از چیزهایى که به اسم سیل‏زدگان یا زلزله‏زدگان جمع‌‏آورى کردند، خودشان خوردند! یکى از علماى ملایر مى‌‏گفت که ما براى مردگان حادثه‌‏اى یک کامیون کفن بردیم، مأمورین نمى‌‏گذاشتند به آن‌ها برسانیم و مى‌‏خواستند بخورند!! امر به معروف و نهى از منکر براى اینان لازمتر است.

آیا ما مخاطب حضرت نیستیم؟

اکنون من از شما استفسار مى‏کنم: آیا مطالبى که حضرت امیر (ع) در این حدیث فرمودند، براى اصحابى است که در اطراف خودشان بودند و بیانات حضرت را مى‌‏شنیدند؟ آیا «اعتبروا ایها الناس» خطاب به ما نیست؟ ما از «ناس» و جزء مردم نیستیم؟ آیا نباید از این خطاب عبرت بگیریم؟

همان طور که در اول بحث عرض کردم، این مطالب براى دسته و جمعیت خاصى نیست؛ بلکه از طرف آن حضرت براى هر امیر، هر وزیر، هر حاکم، و هر فقیه، براى همه دنیا، همه بشر و همه افرادى که زنده هستند، بخشنامه شده است. بخشنامه‌‏هاى آن حضرت همدوش قرآن است، و همانند قرآن تا روز قیامت واجب الاتباع مى‏‌باشد.

آیه‌‏اى هم که به آن استدلال شده «لو لا یَنْهاهُمُ الْرَبّانیّونَ» هر چند به «ربانیون و احبار» خطاب کرده، لیکن روى خطاب به عموم است. از آنجا که ربانیون و احبار از جهت طمع یا ترس در برابر ظلم ظلمه سکوت کردند، در صورتى که با دادها، فریادها و با گفتارهایشان مى‌‏توانستند کارى انجام دهند و جلو ظلم را بگیرند، مورد استنکار خداوند واقع شدند؛ علماى اسلام هم اگر در برابر ستمگران قیام نکنند و سکوت نمایند، مورد استنکار قرار خواهند گرفت.

ای علمای اسلام

«ثم أیتها العصابة» بعد از خطاب به مردم، گروه علماى اسلام را مورد خطاب قرار داده است: «عصابة بالعلم مشهورة و بالخیر مذکورة و بالنصیحة معروفة و باللَّه فی أنفس الناس مهابة یهابکم الشریف و یکرمکم الضعیف و یؤثرکم من لا فضل لکم علیه و لا ید لکم عنده، تشفعون فى الحوائج إذا امتنعت من طلابها و تمشون فی الطریق بهیبة الملوک و کرامة الأکابر، أ لیس کل ذلک إنما نلتموه بما یرجى عندکم من القیام بحق اللَّه»

شما در جامعه هیبت و شوکت دارید؛ ملت اسلام به شما احترام مى‏‌گذارند و براى شما کرامت قائلند؛ این مهابت و عزتى که در جامعه دارید براى این است که از شما انتظار مى‌‏رود که در برابر ظلمه به حق قیام کنید؛ حق ستمدیدگان را از ظالم بگیرید. به شما امیدوارند که قیام نمایید و از تعدى ظلمه جلوگیرى کنید.

«و إن کنتم عن أکثر حقه تقصرون، فاستخففتم بحق الأمة، فأما حق الضعفاء فضیعتم و أما حقکم بزعمکم فطلبتم فلا مالًا بذلتموه و لا نفساً خاطرتم بها للذی خلقها و لا عشیرة عادیتموها فی ذات اللَّه. أنتم تتمنون على اللَّه جنته و مجاورة رسله و أماناً من عذابه. لقد خشیت علیکم أیها المتمنون على اللَّه أن تحل بکم نقمة من نقماته لأنکم بلغتم من کرامة اللَّه منزلة فضلتم بها و من یعرف باللَّه لا تکرمون، و أنتم باللَّه فی عباده تکرمون.»

شما مقام و منزلت پیدا کردید؛ لیکن وقتى که به مقام رسیدید، حق آن را ادا نکردید.

«و قد ترون عهود اللَّه منقوصة فلا تفزعون و أنتم لبعض ذمم آبائکم تفزعون و ذمة رسول اللَّه محقورة (محفورة)»

اگر براى پدران شما پیشامدى کند، یا خداى نخواسته کسى نسبت به پدر شما بى‌‏احترامى کند، ناراحت مى‌‏شوید؛ داد مى‌‏زنید؛ در حالى که جلو چشمان شما عهدهاى الهى را مى‌‏شکنند، اسلام را هتک مى‌‏کنند، صدایتان در نمى‌‏آید؛ حتى قلباً ناراحت نمى‌‏شوید. اصولًا اگر ناراحتى در کار بود، صدایى بلند مى‏شد.

«و العمی و البکم و الزمن فی المدائن مهملة لا ترحمون» کوران، لالها، و زمینگیران ناتوان از بین مى‌‏روند، و کسى به فکر آن‌ها نیست. کسى در فکر ملت بیچاره پابرهنه نیست.

اسلام حل مشکل فقر را در رأس برنامه خود قرار داده

خیال مى‌‏کنید این هیاهویى را که در رادیو راه مى‌‏اندازند راست است؟ شما خودتان بروید از نزدیک ببینید که مردم با چه وضعى زندگى مى‌‏کنند! در هر صدتا، دویست تا ده یک درمانگاه وجود ندارد! براى بیچاره‌‏ها و گرسنه‌‏ها فکرى نشده است. مهلت هم نمى‏دهند که اسلام آن فکرى را که براى فقرا کرده عملى کند. اسلام مشکله فقر را حل کرده، و در رأس برنامه خود قرار داده است: «إِنَّما الْصَدَقاتُ لِلْفُقَراء» اسلام توجه داشته که باید اول کار فقرا را اصلاح کرد؛ کار بیچاره‌‏ها را اصلاح نمود. لیکن نمى‏‌گذارند که عملى شود.

ملت بیچاره در حال فقر و گرسنگى به سر مى‏برند، و هیأت حاکمه ایران هر روز آن همه مالیات را از مردم گرفته صرف ولخرجیهاى خود مى‌‏کند طیاره فانتوم مى‌‏خرد تا نظامیان اسرائیل و عمال آن در کشور ما تعلیمات نظامى ببینند! اسرائیل که اکنون با مسلمان‌ها در حال جنگ است- و کسانى که او را تأیید کنند، آنان نیز با مسلمانها در حال جنگ مى‌‏باشند- به طورى پر و بالش در مملکت ما باز شده و به طورى مورد تأیید دستگاه حاکمه قرار گرفته که نظامیان او براى دیدن تعلیمات به کشور ما مى‌‏آیند! مملکت ما پایگاه آنها شده! بازار ما هم دست آنهاست. و اگر به همین وضع باشد و مسلمانها به همین سستى بمانند، بازار مسلمین را ساقط خواهند کرد.

علماء باللَّه

«وَ لا فى منزلتکم تعلمون و لا من عمل فیها (تُعینُونَ)» شما از مقام خود استفاده نکرده و کارى انجام نمى‌‏دهید. و آن کسى را هم که به وظیفه عمل مى‌‏کند کمک نمى‌‏نمایید.

«وَ بالادهان و الْمُصانعة عنْدَ الظلمه تَأمَنون. کل ذلک مما أمرکم اللَّه به من النهی و التناهی و أنتم عنه غافلون»

همت و دلخوشى شما به این است که ظالم پشتیبان شما باشد؛ براى شما احترام قائل شود؛ مثلًا «أیها الشیخ الکبیر» بگوید! دیگر کارى ندارید که به سر ملت چه مى‏‌آید و دولت چه مى‌‏کند.

«و انتم اعظم الناس مصیبة لما غلبتم علیه من منازل العلماء لو کنتم تسعون. ذلک بأن مجارى الامور و الاحکام على أیدى العلماء باللَّه الامناء على حرامه و حلاله. فأنتم المسلوبون تلک المنزلة»

امام (ع) مى‌‏توانست بگوید حق مرا ربودند، شما قیام نکردید؛ یا حق ائمه را مى‌‏بردند، شما ساکت نشستید؛ ولى «علماء باللَّه» فرمود که عبارت از «ربانیون» و پیشوایان است؛ نه اینکه مراد اهل فلسفه و عرفان باشد. «عالم باللَّه» عبارت از کسى است که عالم به احکام خداست و احکام الهى را مى‏داند. و به او «روحانى» و ربانى گفته مى‏شود. البته در صورتى که روحانیت و توجه به خداى تعالى در او غالب باشد.

«فأنتم المسلوبون تلک المنزلة. و ما سلبتم ذلک إلا بتفرقکم عن الحق و اختلافکم فی السنة بعد البینة الواضحة. و لو صبرتم على الأذى و تحملتم المئونة فی ذات اللَّه کانت أمور اللَّه علیکم ترد و عنکم تصدر و إلیکم ترجع»

اگر شما مردم درستکارى بودید و قیام به امر می‌کردید، می‌‏دیدید که ورود و صدور امور به شما ارتباط پیدا می‌‏کند؛ از شما صادر می‌‏شود، و به سوى شما بازمی‌‏گردد. اگر آن حکومتى که اسلام مى‏خواست پدید می‌‏آمد، حکومتهاى فعلى دنیا نمی‌‏توانستند در برابر آن بایستند؛ تسلیم مى‌‏شدند. لیکن متأسفانه کوتاهى شده است که چنین حکومتى برپا شود. و نه مخالفین صدر اسلام گذاشتند که تشکیل شود، و حکومت به دست آن کس که خدا و رسول از او راضى بودند قرار گیرد تا کار به اینجا نکشد.

«و لکنّکم مکّنتم الظلمة من منزلتکم» وقتى شما به وظیفه قیام نکردید و امر حکومت را واگذاشتید، براى ظلمه امکانات فراهم آمد که این مقام را اشغال نمایند.

«و استسلمتم أمور اللَّه فی أیدیهم، یعلمون بالشبهات و یسیرون فی الشهوات، سلطهم على ذلک فرارکم من الموت و إعجابکم بالحیاة التی هی مفارقتکم، فأسلمتم الضعفاء فی أیدیهم فمن بین مستبد مقهور و بین مستضعف على معیشة مغلوب»

تمامى این مطالب بر زمان ما منطبق است. تطبیق آن بر عصر ما بیش از آن موقعى است که حضرت فرموده‏‌اند:

«یتقلبون فی الملک بآرائهم و یستشعرون الخزی بأهوائهم اقتداء بالأشرار و جرأة على الجبار. فی کل بلد منهم على منبره خطیب یصقع.»

آن موقع خطیب روى منبر از ظلمه تعریف مى‏کرد، و اکنون رادیوها هر روز داد مى‏زنند و بر خلاف اسلام به نفع آنها تبلیغ می‌‏نمایند؛ و احکام اسلام را بر خلاف آنچه هست وانمود می‌‏کنند. «فلأرض لهم شاغرَة» اکنون سرزمینها براى ظلمه آماده و بلامانع می‌‏باشد، و کسى نیست در برابرشان قیام کند.

«و أیدیهم فیها مبسوطة و الناس لهم خول لا یدفعون ید لامس، فمن بین جبار عنید و ذی سطوة على الضعفة شدید مطاع لا یعرف المبدئ المعید. فیا عجباً و ما لی لا أعجب و الأرض من غاش غشوم و متصدق ظلوم و عامل على المؤمنین بهم غیر رحیم. فاللَّه الحاکم فیما فیه تنازعاً و القاضى بحکمه فیما شجر بیننا. اللهم إنک تعلم أنه لم یکن ما کان منا تنافساً فی سلطان و لا التماساً من فضول الحطام و لکن لنری المعالم من دینک و نظهر الإصلاح فی بلادک و یأمن المظلومون من عبادک و یعمل بفرائضک و سننک و أحکامک. فإن لم تنصرونا و تنصفونا قوی الظلمة علیکم و عملوا فى إطفاء نور نبیکم و حسبنا اللَّه و علیه توکلنا و إلیه أنبنا و إلیه المصیر.»

به طورى که ملاحظه می‌‏فرمایید، اول تا آخر روایت مربوط به علماست. هیچ خصوصیتى هم نیست که مراد از «علماء باللَّه» ائمه، علیهم السلام، باشد. علماى اسلام «علماء باللَّه» هستند، و ربانى هستند. «ربانى» به کسى گفته می‌‏شود که به خدا اعتقاد دارد، احکام خدا را حفظ می‌‏کند، و عالم به احکام خداست، و نیز بر حلال و حرام خدا امین می‌‏باشد.

نظر به یک امت بزرگ است

اینکه مى‌‏فرماید مجارى امور در دست علماست، براى دو سال و ده سال نیست؛ فقط نظر به اهالى مدینه نیست؛ از خود روایت و خطبه معلوم می‌‏شود که حضرت امیر (ع) نظر وسیعى دارد: نظر به یک امت بزرگ است که باید به حق قیام کنند.

اگر علما که در حلال و حرام الهى امین مى‌‏باشند و آن دو خاصیت «علم» و «عدالت» را که قبلًا عرض کردم دارا بودند، حکم الهى را اجرا مى‏کردند، حدود را جارى مى‏ساختند، و احکام و امور اسلام به دست آنان جریان مى‌‏یافت، دیگر ملت بیچاره و گرسنه نمى‏ماند؛ احکام اسلام تعطیل نمى‏‌گردید.


ارجاعات:

[1] ولایت فقیه(حکومت اسلامى)، ص: 106

[2] قسمت ابتدای این خطبه روایتی است که از حضرت امیر(علیه السلام) نیز نقل شده است.

...................................................................................

مطالب مرتبط:

جزوه به استقبال مسئولیت، شرح «خطبه منا» استاد "حسن رحیم‌پور ازغدی" همراه با گفتاری از "حجت‌السلام و المسلمین روح" در باب "مسئولیت پذیری"

 

خطبه منی امام حسین(علیه السلام) و ترجمه

  • حمید رضا باقری