✅ مرحوم شیخ مفید در کتاب «الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد،» قضایای منتهی به شهادت امام حسین (علیه السالم) را به نقل از بزرگان روایی شیعه مثل مرحوم کلینی و آنها نیز از اهل فن سیره اهل بیت نقل میکنند، که خلاصهای از آن را تا قسمتهای خاص و نکته دار آن، در پستهای مختلف در ادامه خواهم آورد (ان شاء الله):
🔻 در زمان معاویه، شیعیان به خصوص شیعیان کوفه از امام حسین(ع) میخواستند که علیه معاویه قیام کنند، اما حضرت «فَامْتَنَعَ عَلَیْهِمْ وَ ذَکَرَ أَنَّ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ مُعَاوِیَةَ عَهْداً وَ عَقْداً لاَ یَجُوزُ لَهُ نَقْضُهُ حَتَّى تَمْضِیَ الْمُدَّةُ».
حضرت به صلح نامه بین خود و معاویه اشاره میکردند و میفرمودند تا وقتی زمان آن پایان نیابد، دست به چنین کاری نمیزنند.
🔻زمان میگذرد تا معاویه به درک واصل میشود، یزید ادعای خلافت میکند و از ولید حاکم مدینه میخواهد برای او از امام حسین(ع) بیعت بگیرد.
حضرت از بیعت امتناع میکنند و به مکه میروند و در جوار خانه خدا میمانند « قَدْ لَزِمَ جَانِبَ اَلْکَعْبَةِ فَهُوَ قَائِمٌ یُصَلِّی عِنْدَهَا وَ یَطُوف»؛
🔻در این میان عبدالله بن زبیر که علیه یزید قیام کرده و کنترل مکه در دست او بوده است، هر روز و دائما نزد حضرت می آمده و میگفته است: تا وقتی شما اینجا هستید مردم با من بیعت نمیکنند و عملا حضرت را تهدید میکرده است که شما مانع بیعت مردم با من هستی و باید از مکه بروید.
🔻تا اینجا حضرت نه در مدینه مکان امنی داشتهاند و نه در مکه؛ تا اینکه نامههای اهل کوفه به حضرت میرسد.
🔻 در کوفه مردم بعد از شنیدن خبر هلاکت معاویه و عدم بیعت امام حسین با یزید در منزل «سلیمان بن صرد» که بزرگشان بوده است، جمع میشوند:
👈«فَذَکَرُوا هَلاَکَ مُعَاوِیَةَ فَحَمِدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَقَالَ سُلَیْمَانُ إِنَّ مُعَاوِیَةَ قَدْ هَلَکَ وَ إِنَّ حُسَیْناً قَدْ تَقَبَّضَ عَلَى الْقَوْمِ بِبَیْعَتِهِ وَ قَدْ خَرَجَ إِلَى مَکَّةَ وَ أَنْتُمْ شِیعَتُهُ وَ شِیعَةُ أَبِیهِ فَإِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ أَنَّکُمْ نَاصِرُوهُ وَ مُجَاهِدُو عَدُوِّهِ فَأَعْلِمُوهُ وَ إِنْ خِفْتُمُ الْفَشَلَ وَ الْوَهْنَ فَلاَ تَغُرُّوا الرَّجُلَ فِی نَفْسِهِ قَالُوا لاَ بَلْ نُقَاتِلُ عَدُوَّهُ وَ نَقْتُلُ أَنْفُسَنَا دُونَهُ قَالَ فَکَتَبُوا > بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِیم.»
سلیمان ماجرای مرگ معاویه و ... را میگوید و ادامه میدهد: شما پیروان امام حسین(ع) و پدرش هستید. اگر میدانید که اهل یاری او و جنگ با دشمنانش هستید به او خبر دهید و اگر اهل ترس و ناتوانی و سستی هستید، این مرد را به حال خود رها کنید.
حاضرین جواب میدهند: نه ما با دشمنان او میجنگیم و خودمان را فدای او میکنیم. وقتی اینچنین میگویند، سلیمان میگوید: پس بنویسید، بسم الله الرحمن الرحیم... و اولین نامه دعوت از حضرت را مینویسند و بعد از آن هر روز نامههای فراوانی شاید از سر اخلاص چون نامه سلیمان بن صرد و شاید برای عقب نماندن از قافله حکومت جدید برای حضرت فرستاده میشود.
...........
📌 پی نوشت: وقتی انسان سرونشت این جماعت را می خواند باور میکند، اگر به خود ما باشد همه ما امکان دارد، روزی خلاف همه آرمانهایمان بایستیم و فقط و فقط باید از خود خدا خواست و این شبها التماس کرد که ما را لحظهای به خودمان وا نگذارد و تا آخرین لحظه عمر ما را در مسیر نصرت دین ولی خودش حفظ کند.
.......