شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال
بایگانی

۱۹۱ مطلب با موضوع «نقد و بررسی اندیشه‌ها و عملکردها» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

در اعتکاف دانشجویی دانشگاه شهید بهشتی بودم، در شب شهادت این مداح، وسط سینه زنی، این اشعار را می‌خواند: حی لایموت؛ تو نجف خدا نشسته روبروم و...

من هم ملبس در جلسه بودم،

هرچه با خودم فکر کردم؛ توجیه این اشعار به ذهنم نرسید!

یک روحانی دیگر نزدیکم بود، گفتم: حاجی به نظرت توجیهی دارد این اشعار؟! گفت: نمی‌دانم چیزی به ذهنم نمی‌رسد.

صبر کردم هیات تمام شد و چراغ‌ها روشن، رفتم تذکر مختصری بدهم که در اشعار، جوری شعر نگوییم که توجیه آن و تفکیکش از خداوند روشن نباشد و آن جوان سنی با این چنین اشعار حکم به کفر شیعه کند.

اما یکی از مسئول‌های هیات نمی‌دانم از کجا فهمید! آمد گفت: حاج‌آقا شما داری می‌ری صحبتی کنی؟! گفتم: آره نکته مختصری می‌خواهم تذکر دهم، گفت: اول باید با من صحبت کنید، گفتم: اینجور است، گفت: باشد حالا صحبت می‌کنیم، ایشان مهمان ما است، نباید فعلا چیزی بگید، هرکار کردم نشد و توجه اطرافیان از بحث ما جلب شد. خلاصه آخرش بعد از نیم ساعتی با رایزنی یکی از رفقای طلبه قرار شد همه مجددا جمع شوند و اعلام کنند تذکر مهمی باید در مورد جلسه داده شود.

همه جمع شدند و این بار دیگر مختصر نگفتم. صحبتم را با آیات ۵۸ و ۵۹ فرقان آغاز کردم:

«وَتَوَکَّلْ عَلَى الْحَیِّ الَّذِی لَا یَمُوتُ وَسَبِّحْ بِحَمْدِهِ ۚ وَکَفَىٰ بِهِ بِذُنُوبِ عِبَادِهِ خَبِیرًا الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَىٰ عَلَى الْعَرْشِ ۚ الرَّحْمَٰنُ فَاسْأَلْ بِهِ خَبِیرًا»

گفتم: مقابل من در نجف، خداست یا عبد من عبید محمد، همان‌که هر روز چند بار شهادت می‌دهیم عبد خداوند است؟!

بعد یکی از روایاتی را که در کتاب کافی و من لایحضر و رجال کشی آمده است را خواندم که زمانی که امیر مؤمنان از اهل بصره در جنگ جمل فراغت یافت، هفتاد نفر از مردمان هندی تازه مسلمان (یا کولی‌ها) نزد وی آمده، بر او با عباراتی که مخصوص خداوند است، سلام کرده با زبان خود با آن حضرت سخن گفتند. حضرت پاسخ سلام آنان را داد. سپس فرمود: من چنان نیستم که شما اظهار کردید، من بنده مخلوق خداوند هستم. آنان نپذیرفتند و گفتند: تو همانا همو هستی. حضرت گفت: اگر نهی نشوید و از سخن خود باز نگردید و توبه نکنید، شما را خواهم کشت. آنان حاضر به توبه نشدند. حضرت دستور داد چاه‌هایی حفر کردند. سپس پایین چاه‌ها را به هم متصل کرد. آنگاه آنان را در آن چاه‌ها ریخت و سر چاه‌ها را بست. سپس در یکی از آنها که کسی داخلش نبود آتش روشن کرد. در این وقت دود  داخل چاه‌های دیگر شده و همگی آنان مردند.

 

ادامه دادم که اگر یک سنی که می‌گوید: شیعه کافر است، این مداحی را گذاشت و به من گفت: جواب بده؛ من چطور توجیه کنم؟!

بعد این روایت را خواندم:

یُحْشَرُ الْعَبْدُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ مَا نَدِیَ دَماً فَیُدْفَعُ إِلَیْهِ شِبْهُ الْمِحْجَمَةِ أَوْ فَوْقَ ذَلِکَ فَیُقَالُ لَهُ- هَذَا سَهْمُکَ مِنْ دَمِ فُلَانٍ فَیَقُولُ یَا رَبِّ إِنَّکَ لَتَعْلَمُ أَنَّکَ قَبَضْتَنِی وَ مَا سَفَکْتُ دَماً فَیَقُولُ بَلَى سَمِعْتَ مِنْ فُلَانٍ رِوَایَةَ کَذَا وَ کَذَا فَرَوَیْتَهَا عَلَیْهِ فَنُقِلَتْ حَتَّى صَارَتْ إِلَى فُلَانٍ الْجَبَّارِ فَقَتَلَهُ عَلَیْهَا وَ هَذَا سَهْمُکَ مِنْ دَمِهِ.

 

محمد بن مسلم گوید: شنیدم امام باقر علیه السلام می فرمود: بنده خدا روز قیامت محشور می شود (با این که در دنیا) دستش به خونى آلوده نشده (و خونى نریخته) به اندازه یک حجامت یا بیشتر خون به او می دهند و می گویند: این سهم تو از خون فلان کس است؟ عرض می‌کند: پروردگارا! تو خود می‌دانى وقتی جان مرا گرفتى خون کسى را نریخته بودم.

خداوند فرماید: آرى! تو از فلانى، روایتى چنین و چنان شنیدى و به ضرر او بازگو کردى، پس آن خبر زبان به زبان به فلان جبّار (ستمکار) رسید و بدان روایت او را کشت و این بهرۀ تو از خون اوست.

 

گفتم: نکند فردا روز بگویند شما اینجا این حرف‌ها را زدید، آنجا در پاراچنار و سیستان خون شیعه را ریختند و دست ما ناخواسته به خون آنها رنگین شده! احتیاط لازم نیست؟! اگر کسی اینجور اشعاری خواند نهی از منکرش واجب نیست؟!

 

خلاصه صحبت‌ها تمام شد، کمی بعد اعلام شد گعده است، شب قبلش گعده خوبی داشتیم در مورد مقاومت و دشمن شناسی و سنن الهی و بازخوردهای خوبی از جلسه داشتم، امشب می‌خواستم بحث‌های انقلاب و شبهات انجمن حجتیه را مطرح کنم و اسم جلسه ارتباط انقلاب و ظهور بود. اما دیدم دوستان جدیدی نشستند و خلاصه عجیب طعم تحجر و تعصب کورکورانه را تجربه کردم، حرف‌های مشابه همان مداحی را آقایان هیاتی تکرار می‌کردند و آن حرف‌های قبلی‌ام برایشان سخت آمده بود. خلاصه هرچه گفتم با هوچی گری و حرف‌های بی‌حساب نگذاشتند ما وارد بحث خودمان شویم و تا گعده را تعطیل نکردند، دست برنداشتند! مجبور شدیم کمی بعد دوباره بعد از رفتن دوستان گعده دیگری در جای دیگری برگزار کنیم.

...........

از دیشب چند پیام از رفقای طلبه در مورد این قضیه داشتم، روایتی فرستادند که این را دیده‌ای، عرض کردم بله با اینکه این روایت سند ندارد اما با مضامین این روایت هم مشکل ندارم، مشکلم اینجاست آیا این عزیزی که از این حرف‌ها می‌زند و می‌شنود، بلد است توجیهات معرفتی دقیقی داشته باشد که به ورطه پدر پسر روح القدس و شرک‌های از آن دست نیافتد؟! آیا او صادر اول و دوم می‌داند؟! آیا این کلیپ‌ها محدود به جهان تشیع است یا بازخوردهای در جهان اسلام هم دارد؟!

بیت اول حی لایموت یک قسمت از پازل است که ما این را درستش کنیم، بیت دوم که تصویر این مداحی را کامل می‌کند و می‌گوید خدا در نجف روبرویم است را چه کنیم؟! آن را با چه توجیه می‌کنیم؟! می‌گویند شعر است؟! گفتم: شعر وجیه در این طراز کم نداریم ولی در همان شعر حواسمان به توحیدش هم باید باشد.

نه خدا توانمش گفت، نه بشر توانمش خواند، متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را؟!

البته یک نکته خوب روشی رفقا داشتند که درست بود، می‌گفتند: در اینجور موارد باید ده دقیقه ذکر فضائل سنگین حضرت را بگویی که مخاطب‌ها بپذیرند تو خودت اهل ولایت و ادبیات آنها هستی، بعد شروع کنی بگی یک اصلاح جزئی می‌خواهم اشاره کنم وجهش هم این است که شرک خیلی پنهان است و مطلب دقیقی است و بعد آرام نکته را متذکر شوی.

لحن دیشب من آرام بود آخرش هم نکاتی در مورد صادر اول و دوم و توجیهات از این دست گفتم ولی نوع ورودم اگر اینطور که دوستان می‌گویند بود، آن بازخورد بعدی را احتمال قوی نمی‌داشتم.

👈به شرح حال در ایتا بپیوندید.

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

🔻 نوع تعامل ما با دیگران چگونه باید باشد؟! یک جاهایی قرآن می‌گوید با برخی از کافران خوبی کنید با قسط با آن‌ها رفتار کنید، یک جاهایی می‌گوید با برخی از کافران با غلظت و شدید برخورد کنید، اصلاً چرا با آنان نمی‌جنگید؟! یک جاهایی می‌گوید از اطاعت آنها دوری کنید و... حالا تکلیف چیست؟! نسخه ما چیست؟! خوبی کنیم؟ بجنگیم؟ اطاعت نکنیم؟! ملاک چیست؟! گارد اولیه ما چه باشد؟! گارد جنگ یا صلح و دوستی؟ یا انقطاع؟! و...

🔻 نکته مهم که متأسفانه حتی در سطوح بالا مثل ریاست‌جمهوری نیز به آن دقت نمی‌شود، اینکه فکر می‌کنند باید همه را یک‌کاسه کرد و یا با همه از سر صلح و دوستی درآمد، یا از سر جنگ! اما در واقع موضوع هر کدام از احکامی که دین و قرآن برای ما مشخص می‌کند، متفاوت است؟

🔻 گارد اولیه و حاکم ما نسبت به همه طاغوت‌ها و هرآنچه غیر خداوند است، عدم اطاعت باید باشد، فرقی ندارد که روبروی ما مسلمان است یا کافر، هرکس جز از طریق ولایت الهی و جاری‌کننده قوانین الهی، بخواهد اعمال ولایت کند، ما موظفیم که از رفتن ذیل ولایت و قوانین او اجتناب کنیم. قرآن می‌گوید: این شعار همه انبیاء در همه سرزمین‌ها و زمان‌ها بود که: «أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوت‏» (نحل:۳۶) خداوند را اطاعت کنید و از طاغوت اجتناب کنید. اجتناب به معنای بروید بجنگید نیست، یعنی از او دوری کنید، منقطع باشید از او، مقابلش استقلال داشته باشید، از او اطاعت نکنید، به او تکیه نکنید، او را دوست خودتان نگیرید. وقتی بحث ولایت و سرسپردگی و اطاعت شود، غیر از خداوند همه طاغوت هستند و باید از آنها اجتناب کرد. حالا در این مسیر عدم اطاعت ممکن است گاهی لازم شود قدرت داشته باشیم و با اعمال قدرت و جنگ اجازه ندهیم، طاغوت‌ها اراده خود را بر ما تحمیل کنند و گاهی هم ممکن است قدرت نداشته باشیم و تقیه کنیم و به‌ظاهر و به‌ضرورت، به‌صورت محدود جاهایی از آنها اطاعت کنیم؛ اما این اطاعت‌کردن محدود، خلاف اصل است و موقت و به‌قدر ضرورت. قرآن به این عدم اطاعت و حفظ استقلال مقابل دیگران «جهاد کبیر» می‌گوید: «فَلا تُطِعِ الْکافِرینَ وَ جاهِدْهُمْ بِهِ جِهاداً کَبیراً» (فرقان:۵۲).

🔻 حال که گارد و اصل اولیه روشن شد، ممکن است برخی از کفار باشند که بنایی ندارند که اراده خود را بر شما تحمیل کنند و بر سر دین شما نیز با شما جنگی ندارند و با استقلال و حاکمیت ارضی شما نیز کاری ندارند، نسبت به این دسته از کفار، قرآن می‌گوید: با آنان با خوبی وارد شوید، محبت کنید با قسط و برابری رفتار کنید: «لا یَنْهاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذینَ لَمْ یُقاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَ لَمْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطینَ» (ممتحنه:۸) خدا شما را از کسانى که در [کار] دین با شما نجنگیده و شما را از دیارتان بیرون نکرده‏اند، باز نمى‏دارد که با آنان نیکى کنید و با ایشان عدالت ورزید، زیرا خدا دادگران را دوست مى‏دارد.

🔻 با این جنس کفار روابط سیاسی و تجاری و علمی و... داشته باشید؛ اما برخی از کفار و طاغوت‌ها هستند که دست‌بردار نیستند، با دین شما کار دارند، به حاکمیت ارضی و استقلال شما تجاوز می‌کند، می‌خواهند اراده خود را بر شما تحمیل کند، با آنها چه باید کرد؟ با آنها هم صلح و دوستی؟ با آنها هم در عین زورگویی و تحریم‌کردنشان، در عین کارداشتنشان با دین ما، در عین تجاوزگریشان، دست دوستی و برادری بدهیم؟! اینجا را قرآن می‌گوید:

«إِنَّما یَنْهاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذینَ قاتَلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَ أَخْرَجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ وَ ظاهَرُوا عَلى‏ إِخْراجِکُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ» (ممتحنه:۹) فقط خدا شما را از دوستى با کسانى باز مى‏دارد که در [کار] دین با شما جنگ کرده و شما را از خانه‏هایتان بیرون رانده و در بیرون‏راندنتان با یکدیگر هم‌پشتی کرده‏اند و هر کس آنان را به دوستى گیرد، آنان همان ستمگران‌اند.

📌 اینجاست که ما به آقای ظریف، پزشکیان، روحانی، خاتمی و امثالهم اشکال داریم، قرآن می‌گوید: مقابل رئوس و بزرگ این جنس کافران محکم بایستید و بجنگید، تا دست از این رفتار زورگویانه و تجاوزگری‌شان بردارند: و اگر سوگندهاى خود را پس از پیمان خویش شکستند و شما را در دینتان طعن زدند، پس با پیشوایان کفر بجنگید، چرا که آنان را هیچ پیمانى نیست، باشد که [از پیمان‏شکنى‏] باز ایستند. (التوبه:۱۲) چرا با گروهى که سوگندهاى خود را شکستند و بر آن شدند که فرستاده [خدا] را بیرون کنند، و آنان بودند که نخستین‏بار [جنگ را] با شما آغاز کردند، نمى‏جنگید؟ آیا از آنان مى‏ترسید؟ با اینکه اگر مؤمنید خدا سزاوارتر است که از او بترسید. (التوبه:۱۳)

👈به شرح حال در ایتا بپیوندید.

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

برخی را دیده‌ام که این روزها با مشاهده جنایات رژیم صهیونیستی، می‌گویند: پس خدا کجاست؟! خدا چرا اجازه می‌دهد که جنایت‌کاران جنایت کنند؟!

 

نقل است وقتی اباعبدالله به سمت کوفه حرکت کردند برخی از اجنه آمدند و به حضرت گفتند اجازه دهید ما برویم و همه دشمنان شما را نابود کنیم. شما همین جا بمانید. حضرت پاسخ دادند: «فَإِذَا أَقَمْتُ فِی مَکَانِی فَبِمَا یُمْتَحَنُ هَذَا الْخَلْقُ الْمَتْعُوسُ وَ بِمَا ذَا یُخْتَبَرُون َ وَ مَنْ ذَا یَکُونُ سَاکِنَ حُفْرَتِی‏‏»

 اگر من در وطن خود بمانم پس این مردم نگونسار بچه وسیله آزمایش شوند؟ و چه‏ کسى در قبر من جاى گزین خواهد شد؟

یعنی حکمت الهی اقتضاء می‌کند گاهی دست ظالمان باز بماند تا جنایت کنند، ظلم کنند و خباثت خود را نشان دهند و آن وقت حق از باطل روشن شود و مردم در معرض انتخاب و تصمیم قرار گیرند.

سنت خدا است که با یک تیر اهداف مختلفی را می‌زند، حضرت پس از آن فرمودند مقرر است مکان دفن من به مکانی برای پناه‏گاه شیعیان و دوستان ما قرار داده شود تا عملها و نمازهاشان آنجا پذیرفته شود و دعایشان مستجاب گردد.

اینطور نیست که ما با قدرت فرا مادی نتوانیم دشمنان خود را نابود کنیم «نَحْنُ وَ اللَّهِ أَقْدَرُ عَلَیْهِمْ مِنْکُمْ» به خدا ما از شما اجنه بر آنها توانمندتریم.

سپس حضرت این آیه را خواندند: «وَ لَکِنْ لِیَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَنْ بَیِّنَةٍ وَ یَحْیى‏ مَنْ حَیَّ عَنْ بَیِّنَة» (انفال:۴۲)

تا کسى که [باید] هلاک شود، با دلیلى روشن هلاک گردد، و کسى که [باید] زنده شود، با دلیلى واضح زنده بماند، و خداست که در حقیقت شنواى داناست.

👈به شرح حال در ایتا بپیوندید.

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

اگر مقابل هوش مصنوعی، هوش انسان را هوش طبیعی بنامیم، در نگاه انسان غربی دیگر دوره هوش طبیعی سر آمده.

همانطور که وقتی ماشین‌حساب آمد، دوره چرتکه و حساب و کتاب روی کاغذ، سر آمد، امروز هوش مصنوعی فقط داده‌های موجود را پردازش نمی‌کند بلکه می‌تواند بیاموزد، تحلیل کند، حدس بزند و بهترین گزینه را خودکار انتخاب و بر اساس آن عمل کند.

همانطور که وقتی کامپیوترها برخی محاسبات بسیار سنگین را انجام دادند، تکنولوژی گام‌های بسیار بلندتری در صنایع مختلف برق و مکانیک و... برداشت و تا پیش از آن بشر عادی توان انجام آن محاسبات و پیمودن آن گام‌ها را نداشت، امروز هم وقت آن رسیده که بشر در امور مختلف تحلیلی کار را به این مغز توانمند و دقیق و نامحدود بسپارد تا گام‌های بلندی در ارتقاء کیفیت رهبری بشر، برداشته شود.

 

می‌گویند دوره رهبری انسان‌ها سر آمده است و رهبری را باید به هوش مصنوعی سپرد.‌ در امور مختلف هم این حرف را عملی کرده‌اند و ظاهرا جواب‌های خوبی هم گرفته‌اند.

طراحی یک عملیات نظامی را وقتی می‌توان با سنجش دقیق شرایط جغرافیایی و امکانات خودت و رقیب و دیگر پارامترهای مختلف به یک هوش مصنوعی سپرد، چرا آن را به یک انسان ناقص و محدود بسپریم؟!

 

رهبری یک صحنه اجتماعی یا نبرد نظامی وقتی در ذهن شما مثل یک بازی صفحه شطرنج شد، پس با اطمینان مدیریت بازی را به قوی‌ترین هوش‌های مصنوعی می‌سپری و خیالت راحت است که کامپیوتر شما صدها حرکت بعد را هم حساب و سپس اقدام می‌کند و هیچ انسانی توان پیروزی بر آن را ندارد.

 

برخی فکر می‌کنند چون مؤمنین یک رفتارهای غیرقابل پیش بینی‌ و بی‌حساب از نظر عقل مادی دارند، دیگر ذهن دنیا گرای غربی‌ها، نمی‌تواند آن را تحلیل کند، پس در تقابل‌های ما با آنها، نمی‌توانند صحنه را درست تحلیل کنند!

اما خیر، غربی‌ها به خوبی تک تک نیروهای اصلی ما و مدل فکر کردن آنها را شناخته و تحلیل می‌کنند و برای اقدام مقابل هم، بر اساس نوع تفکر نیروی ما برنامه می‌ریزند، الان هم دیگر کامپیوتر است که میلیاردها داده از رفتارهای ما و امثال ما در موقعیت‌های مختلف را دارد و بر اساس آن، الگوی رفتاری ما را می‌تواند بسیار دقیق پیشبینی کند و با اطمینان بگوید، واکنش ما براساس الگوی فکریمان چیست.

 

اما سوال: چرا باز هم شکست می‌خورند؟! ظاهرا این‌طرف میز شطرنج‌باز نخبه‌ای است که همه کامپیوترها را شکست می‌دهد.

 

در نگاه ما فکر انسان محدود به یک پردازش داده‌های محسوس مادی و یافتن پاسخ مجهولات با چینش منطقی معلومات سابق در کنار هم نیست. قوانین عالم هم فقط همین قوانین ظاهری نیست.

انسان متعالی در نگاه ما صرفا حدس نمی‌زند بلکه به او الهام می‌شود، شهود دارد، محدَث و مؤید است.

نیاز هم نیست معصوم باشد؛ بلکه وقتی بااخلاص و لِله وارد صحنه می‌شود، آنچه به آن نیاز دارد به او می‌رسد و عالم ماده در اطاعت و تصرف او قرار می‌گیرد.

در روایتی از امام باقر (علیه‌السلام) آمده است:

👈 «أَ تَرَوْنَ أَنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى افْتَرَضَ طَاعَةَ أَوْلِیَائِهِ عَلَى عِبَادِهِ»

آیا گمان می‌کنید که خداوند تبارک‌وتعالی اطاعت اولیای خودش را بر بندگانش واجب می‌گرداند.

«ثُمَّ یُخْفِی عَنْهُمْ أَخْبَارَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ یَقْطَعُ عَنْهُمْ مَوَادَّ الْعِلْمِ فِیمَا یَرِدُ عَلَیْهِمْ مِمَّا فِیهِ قِوَامُ دِینِهِم‏.»

سپس اخبار آسمان‌ها و زمین را از آنها پنهان‌ می‌دارد؟ و از آنها چشمه‌های علم را نسبت به آنچه بر آنها وارد می‌شود و موجب قوام دینشان است قطع می‌نماید؟

 

در روایت دیگری از امام رضا (علیه‌السلام) آمده است:

👈 «وَ إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا اخْتَارَهُ‏ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِأُمُورِ عِبَادِهِ شَرَحَ صَدْرَهُ‏ لِذَلِکَ وَ أَوْدَعَ قَلْبَهُ یَنَابِیعَ الْحِکْمَةِ وَ أَلْهَمَهُ الْعِلْمَ إِلْهَاماً فَلَمْ یَعْیَ‏ بَعْدَهُ‏ بِجَوَابٍ وَ لَا یُحَیَّرُ فِیهِ‏ عَنِ الصَّوَابِ»

 

نیاز نیست حتماً معصوم باشیم تا آنچه در مسیر طاعت نیاز داریم به ما برسد. کافی است لِله عمل کنیم تا همه عالم به اطاعت ما درآید. مکرر در خاطرات علما و تجربه‌های مختلف است که به مطلبی نیاز داشته‌اند و به طریق خارق‌العاده‌ای آن مطلب به دست آنها می‌رسیده است.

 

انسان در نگاه غربی چون شهوت و نفس و... دارد از هوش مصنوعی ناقص‌تر است؛ ولی در نگاه آسمانی چون شهوت و نفس را در کنار عقل و اراده دارد، در تقابل جنود جهل و عقل هرچه بر عقل و اراده خود اتکا بیشتری کند، سعه وجودی او گسترش می‌یابد و می‌تواند مرتبه به مرتبه، احاطه بیشتری بر دنیا پیدا کند چه از جهت علم چه از جهت تصرف.

 

📌در عصر غلبه هوش مصنوعی بر هوش طبیعی است که فضا برای فهم نیاز به هوش آسمانی غالب بر هوش‌های طبیعی و مصنوعی فراهم‌تر است.

عصر، عصر جلوه‌گری هوش آسمانی است.

👈به شرح حال در ایتا بپیوندید.

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

کف جامعه این فیلم و امثال این فیلم در تخریب مجلس یازدهم منتشر می‌شود و مردم با این دست فیلم‌ها مجلس انقلابی فعلی را قضاوت می‌کنند.
اما این فیلم مربوط به دور دهم مجلس با گرایش نزدیک به اصلاحات به ریاست دکتر لاریجانی است.
شماره صندلی آقای حاجی‌بابایی در این دوره ۶۶ است نه ۱۱۱.
این دوره مجلس بیشترین مصوبات را در حمایت از محرومان داشت ولی با این چنین دروغ‌هایی واقعیت را کاملا عکس نشان می‌دهند.

 


دریافت
مدت زمان: 1 دقیقه 29 ثانیه

👈به شرح حال در ایتا بپیوندید.

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

 

 

🔰 بنا به قانون انتخابات برای اینکه مردم سراسر کشور بتوانند در تصمیم‌گیری‌های کلان کشور دخیل باشند و همچنین با استفاده از ابزارهای لازم برای نمایندگان مجلس، از حقوق خود دفاع کنند، بایست از شهرستان‌های مختلف مردم بتوانند نماینده‌ای برای خود داشته باشند.

 

🔰 اما از سویی تعداد نمایندگان مجلس نیز باید محدود باشد تا بتوان امور رأی‌گیری و شورا را عملی کرد. به همین جهت در مجموع ۲۹۰ نماینده از سراسر کشور انتخاب می‌شود و عدد معیار برای جمعیت معادل هر نماینده ۲۸۰.۵ هزار نفر برای هر نماینده است.

 

🔰در تقسیم بندی‌های حوزه‌های انتخابیه، عملا عدد معیار همیشه نمی‌تواند رعایت شود؛ چون برخی استان‌ها تراکم کم‌تری دارند و برخی بیشتر و سهم برخی مثلاً ۳.۵ نماینده می‌شود سهم برخی ۰.۸ و خلاصه برخی کمی کم‌تر از عدد معیار نماینده دارند و برخی کمی بیشتر و نسبت نماینده به جمعیت در استان‌های مختلف متفاوت اما نزدیک به عدد معیار است.

 

🔰 در برخی شهرستان‌ها در مجموع جمعیت دو شهرستان در کنار هم به نزدیک ۲۸۰ هزار نفر می‌رسد و چاره‌ای نیست جز اینکه از این دو شهرستان یک نماینده انتخاب شود، همیشه نیز دو شهرستان مجاور برای این مشارکت، انتخاب می‌شوند و متأسفانه معمولاً این ماجرا موجب درگیری‌ها و اختلافات داخلی بین شهرستان‌ها شده است.

 

🔰 گاهی نماینده دوره‌های پیاپی از شهرستان پرجمعیت‌تر انتخاب می‌شود و شهرستان کم‌جمعیت‌تر عملاً نمی‌تواند نماینده‌ای برای خود داشته باشد و باتوجه‌به اختلافات به وجود آمده در جریان رقابت‌ها، نماینده شهرستان پرجمعیت‌تر چندان پاسخ‌گوی مردم شهرستان کم‌جمعیت‌تر نیست.

 

🔰 در این میان در جریان رقابت‌های درون شهرستانی، بین شهرستان‌هایی که در مجموع یک نماینده دارند، در برخی شهرستان‌ها برای اینکه با اطمینان بتوانند در رقابت با شهرستان رقیب پیروز شوند، سنتی درست شده است به نام «شورای حکمیت»، یک شورای جدا از رأی مستقیم مردم شکل می‌گیرد و آن شورا بر روی یک نماینده توافق می‌کند و مردم شهرستان برای اینکه نماینده از طرف آنها بالا بیاید نه شهرستان رقیب همه به این نماینده رأی می‌دهند.

به این واسطه عملاً دیگر معرفی نماینده‌ها و ارائه طرح و برنامه برای مردم و انتخاب اصلح از سوی مردم همه کنار می‌رود و همه چیز در انتخاب شورای حکمیت و رقابت بین دو شهرستان و وزن‌کشی آنها تعریف می‌شود.

 

🔰 در «شورای حکمیت»، یک نماینده از طرف شورا مشخص می‌شود و مردم برای پیروزشدن بر شهرستان رقیب،‌ به‌صورت متفق به این نماینده رأی می‌دهند. اگر کسی هم تابع شورا نشد با هجمه‌های مختلف مواجه می‌شود و این رسم از جهات مختلف اشکالات جدی دارد.

 

🔰 کسی که به‌عنوان نماینده دو یا چند شهرستان انتخاب می‌شود نماینده طرف‌داران و مردم شهرستان خود نیست، او امین همه مردم چند شهرستان است، چه به او رأی داده باشند چه نداده باشند، اصل شکل‌گیری شورای حکمیت یعنی باید هرکس از ما بود رأی بیاورد حتی اگر بهترین و شایسته‌ترین فرد عالم در شهرستان رقیب باشد. اصل بر حفظ منافع ما است نه منافع همه مردم یا کشور! پیروی از این الگو از اساس برخلاف شایسته گزینی و امین بودن برای همه مردم است.

 

🔰 در احادیث مختلف چنین انتخابی نکوهش شده است.

👈 از نبی مکرم اسلام روایت است: هر کس مردى را بر ده تن ریاست دهد و بداند که میان آنها کسى هست که از او برتر است باخدا و پیغمبر و گروه مسلمانان تقلب کرده است.[۱]

👈در روایت دیگری از رسول‌الله آمده است: مردمی که سرپرستی و ولایت امر خود را به کسی واگذار کند درحالی‌که در بین آنان عالم‌تر از او وجود دارد همواره امور آن‌ها رو به سقوط و انحطاط است مگر آن که به چیزی که رهایش کرده‌اند بازگشت نمایند.[۲]

👈 در روایتی از امام صادق(ع) آمده است: هر کسی که خارج شود و مردم را به‌سوی خود دعوت کند و کسی برتر از او در میان آنها باشد او گمراه‌ بدعت‌گذار است.[۳]

 

🔰 جدا از این روایات و دیگر روایت‌هایی که در قبح گزینش رهبر و رئیس مردم بر اساس منافع من و قبیله‌ام و نه شایسته گزینی برای همه مردم وجود دارد، خود الگوی شورای حکمیت فضایی بسیار مستعد برای ایجاد فساد است، چون صاحبان قدرت و ثروت اگر نتوانند بدون شایستگی به‌صورت مستقیم از جمعیت‌های ده‌ها هزارنفری رأی بگیرند؛ اما به‌راحتی با لابی‌گری‌های پشت‌صحنه می‌توانند از جمعیتی محدود در یک شورا رأی بگیرند.

 

🔰 با این الگو اساساً شور و نشاط انتخابات از بین مردم می‌رود، عوض اینکه نمایندگان، روستا به روستا، شهر به شهر مستقیماً با مردم صحبت کنند و خود را به مردم عرضه کنند، در عوض به یک جمعیت محدود چندنفره خود را عرضه می‌کنند و آنها معلوم نیست بر اساس چه ضابطه‌ای یک نفر را انتخاب می‌کنند!

در شورای حکمیت یک عده قیم‌مآبانه به‌جای مردم تصمیم می‌گیرند که به این گزینه رأی دهید و این رأی نیز نه بر اساس نیت انتخاب بهترین گزینه برای مردم است؛ بلکه بر اساس پیروزی ما بر فلان شهرستان و تأمین منافع خودمان است.

 

📌 شایسته است همه علمای شهرستان‌ها به‌صورت متحد مقابل الگوهایی که مردم را از صحنه مشارکت فعال و متعهدانه در انتخابات، خارج می‌کند بایستند و اجازه ندهند عوض انتخاب آگاهانه و مستقیم مردم، لابی‌ها و قدرت‌های پشت‌صحنه بر اساس غلبه بر بخشی از برادرانمان صحنه انتخابات را ترسیم کنند.

......

پی‌نوشت: فرق الگوی حکمیت با معرفی افراد توسط نخبگان در این است که الگوی اول سازوکار غلبه ما بر دیگری و خارج کردن رقبا از میدان به هر کیفیتی که باشند است ولی دومی معرفی افراد شایسته برای کمک به انتخاب شایستگان و شایسته‌گزینی است.

.......

📖 منابع:

[۱] «أیّما رجل‏ استعمل‏ رجلا على‏ عشرة أنفس علم أنّ فی العشرة أفضل ممّن استعمل فقد غشّ اللَّه و غشّ رسوله و غشّ جماعة المسلمین.» پاینده، ابو القاسم، نهج الفصاحة (مجموعه کلمات قصار حضرت رسول صلى الله علیه و آله)، دنیاى دانش - تهران، چ ۴، ۱۳۸۲ش. ص. ۳۶۱.

[۲] «مَا وَلَّتْ أُمَّةٌ قَطُّ أَمْرَهَا رَجُلًا وَ فِیهِمْ أَعْلَمُ مِنْهُ إِلَّا لَمْ یَزَلْ أَمْرُهُمْ یَذْهَبُ سَفَالًا حَتَّى یَرْجِعُوا إِلَى مَا تَرَکُوا» ابن أبی زینب، محمد بن ابراهیم، الغیبة( للنعمانی)، نشر صدوق - تهران، چ ۱، ۱۳۹۷ق؛ ص ۱۱۵.

[۳] «مَنْ خَرَجَ یَدْعُو النَّاسَ وَ فِیهِمْ مَنْ هُوَ أَفْضَلُ‏ مِنْهُ‏ فَهُوَ ضَالٌّ مُبْتَدِعٌ» هلالى، سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، الهادى - ایران ؛ قم، چ ۱، ۱۴۰۵ق؛ ج‏ ۲؛ ص ۶۵۱.

👈به شرح حال در ایتا بپیوندید.

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

🔰 خوب است خدمت کسانی که از سختی مجازات اسرائیلی‌ها در عذابند ماجرای مجازات الهی برای این قوم پلید را متذکر شویم.

یکی از عذاب‌های سخت خداوند که بنی‌اسرائیل به آن مبتلا شد، کشتار دسته‌جمعی بود.

وقتی موسی (علیه السلام) از کوه طور بازگشت و بنی‌اسرائیل را در حال عبادت گوساله دید به عنوان مجازات به آنان گفت:

«یَا قَوْمِ إِنَّکُمْ ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَکُمْ بِاتِّخَاذِکُمُ الْعِجْلَ فَتُوبُوا إِلَى بَارِئِکُمْ فَاقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ ذَلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ عِنْدَ بَارِئِکُمْ فَتَابَ عَلَیْکُمْ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ» (بقره:۵۴)

ای قوم من! قطعاً شما به سبب معبود گرفتن گوساله به خودتان ستم ورزیدید، پس به سوی آفریننده خود بازگردید، و خودتان را بکشید که این [عمل‌] برای شما در پیشگاه آفریدگارتان بهتر است.

 

🔻در تفسیر قمی از علی‌بن ابراهیم نقل شده است بعد از این دستور، آنها گفتند:

👈چگونه خود را به قتل رسانیم؟ موسی (علیه السلام) گفت: صبحگاه همگی به بیت المقدس بیایید و با خود چاقو یا تکه‌ای آهن یا شمشیری بیاورید. چون من بر منبر بنی اسرائیل نشستم، چهره‌های خود را بپوشانید، به گونه‌ای که هیچ کس، همراه خود را نشناسد؛ آن گاه یکدیگر را به قتل رسانید. پس هفتاد هزار تن از کسانی که گوساله را پرستیده بودند در بیت المقدس جمع آمدند و پس از این که موسی پیشاپیش آنها نماز گزارد و از منبر بالا رفت، شروع به کشتن یکدیگر کردند، تا این که جبرئیل نازل شد و گفت: ‌ای موسی! به آنها بگو دست از کشتار بردارند؛ چرا که خداوند از آنها درگذشت؛ حال آن که ده هزار تن از ایشان به قتل رسیده بودند.

👈به شرح حال بپیوندید.

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

امروز صبح ساعت ۶ می‌خواستم بروم خرید، یادم به یک سوپری افتاد که گفته بود ما ۲۴ ساعته بازیم.

رفتم، دیدم تازه داره باز می‌کنه، گفتم: شما که داری باز می‌کنی؟ من فکر می‌کردم ۲۴ ساعته هستین. گفت: من شاگردام جفتشون رفتن مشهد و منم دست تنهام، دیشب ساعت ۳.۵ مغازه رو بستم رفتم خونه، حالا آمدم، خب چه میشه کرد زندگی خرج داره باید تلاش کرد.

اون ساعت بازکردنش، مثل وقت بستنش، هیچ مغازه دیگه‌ای، حتی نانوایی هم باز نبود.

توی خریدهام برای بچه‌ها هم بستنی خریدم. صحبت‌هامون کشید به اینکه بچه‌ها واسطه رزق هستند، هر کدوم که میاد وضع مالی آدم یه سر و سامون می‌گیره، شروع کرد به تایید کردن، می‌گفت: من مغازه‌ام ۴۰ متر بود، بچه اولم که آمد شد ۵۵ متر، بچه دوم که آمد شد ۱۱۰ متر، الحمد لله با آمدن بچه‌ها با اینکه خرجمون خیلی بیشتر شد ولی کیفیت زندگیمون هم بهتر شد. بعد این جمله طلایی رو گفت: پس آدم نباید کمشون بگذاره!

من گفتم: آره بابا، بچه که زیاد میشه، برای چی دغدغه خرجشون رو داشته باشیم؟ خرجشون رو خدا میده اصلا ما روزی خور اونها هستیم. آدم اگه بتونه چرا نگذاره بچه گیرش بیاد؟!

صحبت که به اینجا رسید، ورق کاملا برگشت! بنده خدا گفت: حاج آقا من دوتا بچه‌ دارم دیگه هم نمی‌خواهم، مگه با این گرونی میشه خرج بچه داد؟! کودکستانش بردم گفته ماهی اینقدر، ما هفت‌تا داداش بودیم اگه من تنها بودم الان سه تا خونه داشتم و می‌دادم اجاره می‌نشستم تو خونه مگه خل بودم دیگه کار کنم!

من مونده بودم چی شد؟! حالا فهمیدم منظورش از: «آدم نباید کمشون بگذاره» یعنی نباید توی خرج کردن برای بچه‌ها کم بگذاره، نه اینکه آدم نباید کم بچه بیاره.

پرسیدم: مطمئنی اگه هفت‌تا نبودین، باز هم باباتون صاحب سه تا خونه می‌شد؟!

تا موقعی که حرف از خرج کردن برای بچه‌ها بود، بنده خدا موافق بود و شاهد می‌آورد که خرج بچه‌ها میرسه ولی وقتی صحبت از بچه‌دار شدن شد، استدلال و شاهد می‌آورد که زندگی خرج داره!

خیلی از مردم همینطور هستند و نتایج مختلفی در ذهنشون هست با استدلال‌های مستقل که اگه بشینن خوب فکر کنند می‌بینند چه مطالب متناقضی رو هم‌زمان باهم قبول دارند!

اینکه ما بخواهیم همه چیز رو با استدلال حل کنیم راه اشتباه است، خیلی از استدلال‌هایی که ما می‌خواهیم بیاوریم فطری هستند و خود افراد در موضوعات دیگر همین استدلال‌ها را قبول دارند، مشکل اصل در حجاب، فرزند آوری و... استدلال نیست بلکه گرایش‌ها،‌ الگوها، ایمان‌ها است. وقتی با صدها جذابیت یک سبک زندگی خاص را الگو کردی می‌بینی افراد آن را دوست‌ خواهند داشت و برای آنگونه شدن سختی‌هایش برایشان آسان می‌شود‌.

اینطور نیست که برخی از خانم‌ها یا آقایون بد پوشش، با لباس یا عینک یا کفششون خیلی راحت باشند ولی تحملش می‌کنند چون دوست دارند این سبکی خودشان را نشان دهند.

یادم هست بچه که بودیم یک مدتی آپارتمان نشینی، با کلاسی و مد شده بود و چه بسیار آدم‌هایی که خانه حیاط و حیات‌دار خود را می‌فروختند و می‌رفتند آپارتمان نشین می‌شدند! کاری که الان که آپارتمان نشینی عادی شده، برای خیلی‌ها باورش سخت است!

👈به شرح حال بپیوندید.

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

در انسان عقل و طبیعت در کنار هم آمده‌اند. ابزار عقل اراده است و ابزار طبیعت میل است.

میل از جنس کشش و جاذبه است و هرچه بیشتر باشد بر دست و پای انسان بیشتر بند می‌زند و انسان را مسلوب الاراده می‌کند اما اراده هرچه بیشتر شود انسان را از قیدها و بندهای مختلف آزاد می‌کند.

خیلی وقت‌ها میل‌ها انسان را به خطا و گناه می‌کشانند، امیرالمؤمنین(ع) می‌فرمایند: لغزش‌ها و گناهان مثل اسب چموشی هستند که راکب خود را به سوی آتش می‌برند و تقوا مانند شتر رامی است که افسارش در دست انسان است و به سوی بهشت می‌رود.

رهبری طاغوت بر انسان‌ها، بر مدار میل‌های آنهاست و رهبری الهی بر انسان‌ها بر مدار عقل و اراده انسان‌ها.

رهبر الهی انسان‌ها را از بند میل‌ها آزاد می‌کند، ترس را از آنها می‌گیرد ولی رهبری طاغوت بند میل‌ها را می‌افزاید و ترس می‌دهد.

..........

 


دریافت

‏این جلسه حزب بعث در ۲۲ ژوئیه ۱۹۷۹ یکی از مخوف‌ترین صحنه‌های تاریخ معاصر خاورمیانه بود.

۶ روز بعد از قدرت‌گیری صدام، او در جلسه حزبی، با خونسردی پشت تریبون اسامی رفقای سابق حزبی که حالا داغ خیانت بر پیشانیشان خورده  است را می‌خواند، تک تک از صندلی بلند می‌شوند ‏و به بیرون هدایت شده و کمی بعد مجازات و برخی تیرباران می‌شوند.

صدام هم با خون‌سردی آخر کار به طور نمادین اشکی به یاد رفقای سابق می‌ریزد. بازماندگان هم از خوشحالی نجات خود، درحال رقص و شادی‌اند.

.....

طاغوت با ایجاد ترس یا طمع انسان را در میدان نگه می‌دارد، صدام هر از گاهی یکی از اطرافیان و نیروهایش را می‌کشت تا بقیه حساب کار خود را بکنند اما اولیاء خدا با برداشتن ترس و طمع و آزاد کردن انسان‌ها، آنها را در میدان نگه می‌دارند.

دیوارهای اصلی زندان‌های طاغوت دیوار گوانتانامو و ابوغریب نیست بلکه دیوار ترسی است که انسان‌ها با مشاهده گوانتانامو و ابوغریب به دور خود می‌کشند اما اولیاء الهی با خراب کردن این دیوارها انسان‌‌ها را آزاد می‌کنند.

👈 «وَیَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ» (اعراف:۱۵۷)

از آنها بر می‌دارد بارهای سنگینی که بر خود گذاشته‌اند و زنجیرهایی که بر خود زده‌اند.

نتیجه هم این است که یک مؤمن قدرت رویارویی با ده و صدها سرباز طاغوت را دارد.

👈 «إِنْ یَکُنْ مِنْکُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ یَغْلِبُوا مِائَتَیْنِ» (انفال:۶۵)

 


دریافت

فیلمی کامل‌تر از ماجرایی که اشاره کردم و توضیحی که دادم.
با این توضیح که صدام یک سوم آن افراد که از جلسه خارج شدند را اعدام می‌کند.

👈به شرح حال بپیوندید.

👈 با آیات و روایات کاربردی همراه شوید.

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

حافظ ما...

✍️

🔻 پزشکی ماجرایی را برایم گفت که ذهنم را خیلی درگیر کرد.

یک خانم بعد از ده روز از زایمان، به یکباره بدون هیچ علایم قبلی می‌میرد و علت مرگ او معلوم نمی‌شود!

بعد از ۱۰ روز از زایمان میهمانی مختصری با حضور نزدیکان خانواده در خانه می‌دهند و یک دفعه مادر بعد از غذا خوردن می‌افتد و می‌میرد.

🔻هرچه کالبد شکافی می‌کنند علت مرگ معلوم نمی‌شود! قاضی دستور دفن می‌دهد اما پزشک گواهی فوت را نمی‌دهد و مقاومت می‌کند، شماره قاضی را گیر می‌آورد و می‌گوید لطفا صبر کنید تا ما بیشتر تحقیق کنیم این مرگ خیلی مشکوک است!

خلاصه قاضی راضی می‌شود و حکم دفن را لغو می‌کند.

پزشک‌ها هیچ گزینه‌ای برای چک کردن به ذهنشان نمی‌رسد تا اینکه بالاخره یکی پیشنهاد می‌دهد ما که همه چیز را امتحان کردیم، بیا و تست سیانور رو هم امتحان کنیم! متاسفانه بله تست در کمال ناباوری مثبت می‌شود!

🔻معلوم می‌شود یکی از افراد از نزدیکان خانواده در غذای مادر سیانور ریخته بوده است، کسی که حتما اینقدر نزدیک بوده است که توانسته به پخت و پز و ظرف غذایی که برای مادر می‌رود دسترسی داشته باشد!

🔻ممکن است برخی این ماجرا را که می‌خوانند از اطرافیانشان بترسند و بیشتر احتیاط کنند اما واقعا چنین احتیاط‌هایی عملی است؟! راهکار جلوگیری از آسیب‌ها خیلی به این جنس احتیاط‌ها نیست و زندگی را سخت می‌کند و آخرش هم از جایی که فکرش را نمی‌کنیم، خطر متوجه ما می‌شود.

🔻 راهکار درست، پناه بردن به خدا و عمل به توصیه‌های دین است.

چیزهای مختلفی دشمنی شخصی انسان‌ها را علیه ما رفع می‌کند مثلا محبت کردن ما به افراد، تواضع کردن ما مقابل افراد، تفاخر نکردن ما به نعمت‌ها و...

(البته همه اینها را باید لله انجام دهیم تا حقیقت آنها مؤثر شود.)

ما هیچ لحظه‌ای در هیچ شرایطی از مکر شیاطین جن و انس در امان نیستیم الا اینکه دائما به خداوند و اهل بیت علیهم السلام پناه ببریم و به توصیه‌های دین عمل کنیم.

🔻چه خطراتی که دائما خداوند ما و اهل ما را از آنها حفظ می‌کند و بی‌خبریم! می‌شد همان روز آن مادر به دلایل مختلف نتواند از آن غذا بخورد اما به هر حال تقدیر او چنین می‌شود که دشمن نزدیک او بتواند به او آسیبی بزند.

می‌شود تقدیر ما طوری رقم بخورد که از شر دشمنی‌های مختلف حفظ شویم. صدقه و دعای دائمی و هر روزه از مهم‌ترین چیزهایی است که تقدیرها را لحظه به لحظه تغییر می‌دهد.

👈«وَمَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُٓ ۚ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ ۚ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْرًا»

کسی که بر خدا توکل کند، خدا برایش بس است، یقیناً خدا فرمان و خواسته‌اش را [به هر کس که بخواهد] می‌رساند؛ قطعاً برای هر چیزی اندازه‌ای قرار داده است. (۳ - طلاق)

👈به شرح حال بپیوندید.

  • حمید رضا باقری