شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال
بایگانی

۱۹۶ مطلب با موضوع «نقد و بررسی اندیشه‌ها و عملکردها» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

در آیه ۶۷ سوره مبارکه مائده:

👈«یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرین‏»

خداوند به نبی مکرم اسلام (ص) دستور می‌دهد که آنچه بر تو نازل شده است را ابلاغ کن و اگر چنین نکنی رسالت خود را تمام نکرده‌ای.

 

در مورد ارتباط این آیه با ابلاغ ولایت امیرالمومنین (ع) در غدیر، زیاد گفته‌اند اما آخر آیه نکته مهمی است که چندان مورد توجه قرار نگرفته است.

👈«وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ» خداوند تو را از آسیب مردم حفظ خواهد کرد!

از این عبارت معلوم می‌شود آنچه پیامبر اکرم(ص) مأمور به ابلاغ آن بوده‌اند، امری معمولی مثل احکام عبادی و اجتماعی مرسوم نبوده است چرا که تا پیش از آن این احکام بارها گفته شده بود و مشکل و بیمی وجود نداشت، بنابراین آنچه مأمور به ابلاغ بوده‌اند هم از سویی آنقدر مهم بوده‌است که ابلاغ یا عدم ابلاغ رسالت با آن محک می‌خورد و هم برخی آنقدر روی آن حساس بوده‌اند که ممکن بوده است کودتا کرده و مردم را علیه پیامبر بشورانند و حتی پیامبر را به علت آن ترور کنند.

 

قطعا پیامبر اکرم(ص) چنین نبوده‌اند که به علت بیم بر جان خود در اجرای فرمان الهی نگرانی و درنگی داشته باشند، چراکه ایشان بارها پیش از آن در مسیر اجرای فرامین الهی تا یک قدمی مرگ رفته بودند و بیمی نداشتند بنابر این نگرانی واقعی پیامبر از فتنه‌هایی بوده است که بعد از ابلاغ این پیام و ترور ایشان بوجود می‌آمده است.

 

نکته دیگری که با این عبارت معلوم می‌شود، اینکه برخی اصحاب پیامبر(ص) نه تنها عصمت یا عدالت نداشته‌اند بلکه قابلیت ترور و آسیب رساندن به شخص نبی مکرم را نیز داشته‌اند و همچنین این اصحاب جزو منافقان شناخته شده نیز نبوده‌اند بلکه دارای نفاق پنهانی بوده‌اند که پس از ابلاغ دستور الهی می‌توانسته‌اند فتنه انگیزی کنند و حتی مردم را علیه پیامبر بشورانند.

 

بعد از ابلاغ این مأموریت، پیامبر اکرم اعلام کردند که امسال آخرین سالی است که به حج مشرف می‌شوند و این خبر به گوش همگان رسید و از سراسر سرزمین‌های اسلام مردم برای درک آخرین سفر حج با پیامبر و آموختن احکام و معارف دین از ایشان، به سوی حج شتافتند اما پیامبر تا پایان مراسم حج پیام الهی را ابلاغ نکردند. کاروانیان بارها را بسته و راه افتادند و باز پیامبر صبر نمودند تا خیلی‌ها رفتند و حتی خود ایشان نیز عازم مدینه شدند اما به یکباره در برکه غدیر یعنی شاه‌راهی که بعد از آن هر کاروانی به سویی و مقصدی می‌رفت، فرمان دادند همه از مسیری که رفته‌اند بازگردند و صبر کردند آنها که نرسیده‌اند بیایند، آنگاه پیام خود که عهد ولایت و جانشینی امیرالمومنین(ع) بود را ابلاغ نمودند. با این ترفند پیامبر(ص) دیگر مجالی برای تحریف خبر باقی نبود، کاروانیان بلافاصله پس از پایان خطبه پیامبر(ص) به سوی مناطق خود راهی می‌شدند و پیام بدون تحریف به همه نقاط سرزمین‌های اسلام می‌رسید.

 

بدین واسطه دست جریان منافق پنهان که بر امر ولایت و جانشینی پیامبر اکرم(ص) آنقدر حساس بودند که قابلیت فتنه انگیزی بزرگ و حتی آسیب رساندن به پیامبر را داشتند موقتا بسته ماند و سند متواتر خطبه غدیر برای تاریخ اسلام و مسلمانان ماندگار شد اما همان جریان نفاق پنهان بی‌کار ننشست و مدتی بعد فتنه سقیفه را راه انداخت.

👈به شرح حال در ایتا بپیوندید.

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

🔻 خداوند در سوره مبارکه مائده به ما در ضمن داستان بنی‌اسرائیل سنت محرومیت از ولیّ خدا را به ما متذکر می‌شود:

در ماجرای سرپیچی بنی‌اسرائیل از ورود برای فتح سرزمین موعود آمده است، موسی (علیه‌السلام) خطاب به بنی‌اسرائیل گفت: «یَا قَوْمِ ادْخُلُوا الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتِی کَتَبَ اللَّهُ لَکُمْ وَلَا تَرْتَدُّوا عَلَىٰٓ أَدْبَارِکُمْ فَتَنْقَلِبُوا خَاسِرِینَ» ای قوم من! به سرزمین مقدسی که خدا برایتان مقرّر فرموده در آیید و با سرپیچی از فرمان‌های حق‌، بازنگردید که زیانکار می‌شوید.

اما آنها شروع به بهانه‌تراشی کردند و گفتند: «یَا مُوسَىٰٓ إِنَّ فِیهَا قَوْمًا جَبَّارِینَ وَإِنَّا لَنْ نَدْخُلَهَا حَتَّىٰ یَخْرُجُوا مِنْهَا فَإِنْ یَخْرُجُوا مِنْهَا فَإِنَّا دَاخِلُونَ» ای موسی! مسلماً در آنجا مردمی زورگو و ستمگر قرار دارند، و ما هرگز وارد آنجا نمی‌شویم تا آنان از آنجا بیرون روند، چنانچه از آنجا بیرون روند البته ما وارد خواهیم شد.

هرچقدر هم مؤمنینی از بنی‌اسرائیل به آنها گفتند نترسید، به خداوند توکل کنید، همین‌که وارد شهر شوید آنجا سقوط می‌کند؛ فایده نداشت و پاسخ دادند: «یَا مُوسَىٰٓ إِنَّا لَنْ نَدْخُلَهَآ أَبَدًا مَا دَامُوا فِیهَا ۖ فَاذْهَبْ أَنْتَ وَرَبُّکَ فَقَاتِلَآ إِنَّا هَاهُنَا قَاعِدُونَ» ای موسی! تا آنان در آنجایند، ما هرگز وارد آنجا نخواهیم شد، پس تو و پروردگارت بروید [با آنان‌] بجنگید که ما [تا پایان کار] در همین‌جا نشسته‌ایم.

وقتی کار به اینجا رسید که نشستند و گفتند آقا خودش بیاید کار را درست کند؛ وقتی عوض اینکه یاری‌دهنده ولی باشند؛ باری بر دوش ولیّ شدند و عوض اینکه خود را مقابل مطالبه ولیّ جامعه مسئول ببینند، در مقام طلبکار نشستند؛ دیگر استحقاق داشتن نعمت ولی خدا را نداشتند و موسی (علیه‌السلام) به خداوند خطاب کرد: «رَبِّ إِنِّی لَآ أَمْلِکُ إِلَّا نَفْسِی وَأَخِی ۖ فَافْرُقْ بَیْنَنَا وَبَیْنَ الْقَوْمِ الْفَاسِقِینَ» پروردگارم من جز بر خود و برادرم تسلطی ندارم، پس میان ما و این گروه بدکار و نافرمان جدایی‌انداز.

 

📌 اما خداوند آن‌چنان که استحقاق آنان بود، آنان را عقوبت نکرد؛ بلکه از این باب که «وَمَآ أَصَابَکُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَ یَعْفُو عَنْ کَثِیرٍ» (شورا:۳۰) خداوند فرمود: «فَإِنَّهَا مُحَرَّمَةٌ عَلَیْهِمْ أَرْبَعِینَ سَنَةً یَتِیهُونَ فِی الْأَرْضِ ۚ فَلَا تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْفَاسِقِینَ» این سرزمین مقدس تا چهل سال بر آنان حرام شد، همواره در طول این مدت در زمینِ [سینا] سرگردان خواهند بود، پس بر این گروه بدکار و نافرمان غمگین مباش.

 

🔻 همین داستان یاری‌نکردن ولیّ و تنها گذاردن او و دعای ولیّ خدا، در دوران امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) نیز تکرار شد. حضرت امیر در خطبه ۷۰ نهج‌البلاغه ماجرای دیدن رسول‌الله صلی‌الله علیه و آله در خواب را نقل می‌کنند و می‌گویند: «فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اَللَّهِ مَا ذَا لَقِیتُ مِنْ أُمَّتِکَ مِنَ اَلْأَوَدِ وَ اَللَّدَدِ» پس گفتم اى رسول خدا، از امّت تو چه تلخى‌ها دیدم و از لجبازى و دشمنى آنها چه کشیدم؛

رسول خدا گفت: «اُدْعُ عَلَیْهِمْ» نفرینشان کن.

سپس حضرت می‌گویند چنین نفرینشان کردم: «أَبْدَلَنِی اَللَّهُ بِهِمْ خَیْراً مِنْهُمْ وَ أَبْدَلَهُمْ بِی شَرّاً لَهُمْ مِنِّی»

خدا بهتر از آنان را به من بده و من را از آنها بگیر و عوض من شخص بدى را بر آنها مسلّط‍‌ گردان.

 

📌و باز از باب «یَعْفُو عَنْ کَثِیرٍ» خداوند به امت فرصت داد تا با یاری امام حسن (علیه‌السلام) خطای خود را جبران کنند؛ اما نکردند و کار به صلح تحمیلی با معاویه کشید؛ در نتیجه امام حسن (ع) نیز کوفه و شیعیان را ترک کردند و به مدینه رفتند و محرومیت شیعه از امام آغاز شد.

👈به شرح حال در ایتا بپیوندید.

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

یکی از فتاوایی که از سوی بسیاری از مراجع صادر شده است؛ حرمت توهین به مقدسات اهل‌سنت است. این فتوا مستندات قرآنی و روایی مختلفی دارد و اگر به مستندات آن توجه شود، معلوم می‌شود که اولاً حکم حرمت توهین به مقدسات؛ شامل مقدسات هر آیین و مذهبی؛ حتی مقدسات کفار است و ثانیا محدود به دشنام هم نیست؛ بلکه هر امری که عرفاً سبب شود آنها به مقدسات ما توهین کنند؛ مورد نهی واقع شده‌ است.

 

از مهم‌ترین ادله این فتوا تمسک به آیه شریفه: «وَ لَا تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَیَسُبُّوا اللَّهَ عَدْوًا بِغَیْرِ عِلْمٍ کَذَٰلِکَ زَییَنَّا لِکُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ...» (الأنعام: ۱۰۸) است. در این آیه به مؤمنان گفته شده است که «الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ» را سب نکنید.

 

اینکه منظور از «الَّذِینَ» در این فراز چیست؛ دو وجه محتمل است: ۱.کسانی که ولایت غیر خداوند را دارند. ۲. خود معبودهای غیر خداوند.

 وجه دوم دو خلاف ظاهر دارد؛ یکی اینکه «الَّذِینَ» برای ذوی‌العقول است و دیگر اینکه برای آن لازم است ضمیر در تقدیر گرفته شود و بگوییم: الَّذِینَ یَدْعُونَهم مِنْ دُونِ اللَّهِ.

 

اما این وجه دوم اولاً با جزا که «فَیَسُبُّوا اللَّهَ عَدْوًا» باشد؛ تناسب دارد و ثانیاً موید به روایت زیر از تفسیر قمی است:

«مسعدة بن صدقه از امام (علیه‌السلام) نقل می‌کند کان المؤمنون یسبون ما یعبد المشرکون من دون الله فنهی الله سبّ آلهتهم لکیلا یسبَّ الکفار اله المؤمنین»

 

اما با این‌‌وجود، باید گفت: آیه نسبت به هر دو وجه اطلاق دارد؛ چون حکم گفته شده در آیه معلل است و العلة تعمم و تخصص؛ حکم دائر مدار علت است؛ گفته می‌شود فلان کار را نکنید تا چنین نشود؛ در این صورت فلان کار دیگر موضوعیت ندارد؛ بلکه هر چیزی که موجب این نتیجه شود مورد نهی است؛ آیه شریفه نیز می‌گوید: سب نکنید «الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ» را که «فَیَسُبُّوا اللَّهَ عَدْوًا بِغَیْرِ عِلْمٍ»؛ نتیجه این سب کردن می‌شود که آنها هم خداوند را سب می‌کنند؛ پس این سب کردن و هرکار مشابه آن که این نتیجه را دارد ترک کنید.

 

این تعلیل که در قالب نتیجه گفته شده است؛ دلالت می‌کند هر کاری که عرفاً سبب شود نتیجه اشاره شده در آیه محقق شود؛ مورد نهی باشد.

 

نکته بعد اینکه آیه نسبت به همه مقدسات دین اطلاق دارد و «الله» تبارک و تعالی خصوصیتی ندارد؛ چنین نیست که اگر کسی کاری کند که سبب شود مثلا به امام معصوم یا قرآن یا حرم‌های اهل‌بیت و مساجد و... توهین شود؛ این کارها مصداق نهی در آیه نباشد.

 

موید این مطلب نیز علاوه بر اینکه سبب شدن برای ظلم یعنی توهین به مقدسات؛ خودش از باب مقدمه ظلم حرام است؛ روایات مختلفی نیز در ذیل این آیه یا با همین مضمون آورده شده است.

 

به طور مثال  در روایتی از امام صادق (علیه‌السلام) حضرت می‌فرمایند:

«إِیَاکمْ وَ سَبَ أَعْدَاءِ اللَّهِ حَیْثُ یَسْمَعُونَکُمْ فَیَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ قَدْ یَنْبَغِی لَکُمْ أَنْ تَعْلَمُوا حَدَّ سَبِّهِمْ لِلَّهِ کَیْفَ هُوَ إِنَّهُ مَنْ سَبَّ أَوْلِیَاءَ اللَّهِ فَقَدِ انْتَهَکَ سَبَ اللَّهِ وَ مَنْ أَظْلَمُ عِنْدَ اللَّهِ مِمَّنِ اسْتَسَبَّ لِلَّهِ وَ لِأَوْلِیَاءِ اللَّهِ فَمَهْلًا مَهْلًا فَاتَّبِعُوا أَمْرَ اللَّهِ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّه»

در این روایت حضرت شیعیان را از سب کردن خود دشمنان آنگاه که می‌شنوند نهی می‌کنند و به آیه شریفه تمسک می‌کنند و دشنام به اولیای خدا را مساوی با دشنام به خداوند می‌دانند و به ظالم بودن کسی که سبب شود کسی به خداوند و اولیایش دشنام دهد اشاره می‌کنند.

 

در روایت دیگری از امام رضا (علیه‌السلام) آمده است:

«وَ إِذَا سَمِعُوا مَثَالِبَ أَعْدَائِنَا بِأَسْمَائِهِمْ ثَلَبُونَا بِأَسْمَائِنَا وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ وَ لا تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَیَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَیْرِ عِلْمٍ.» در این روایت امام رضا (علیه‌السلام) می‌فرمایند بدانید وقتی مردم دشنام به مخالفان ما را می‌شنوند ما را دشنام می‌دهند و سپس به آیه شریفه استناد می‌کنند.

 

در روایتی دیگر از امام صادق (علیه‌السلام) ایشان آیه را نسبت به اولیای خدا توسعه می‌دهند: 

«عن ابی عبدالله علیه‌السلام قال سألته عن قول الله عزوجل و لاتسبّوا الذین یدعون من دون الله فیسبو الله عدوا بغیر علم، قال، فقال: یا عمر هل رأیت احدا یسب الله؟ قال: جعلنی الله فداک فکیف؟ قال من سبّ ولیّ الله فقد سبّ الله»

 

این مضمون که جهت حفظ احترام مقدسات؛ بایست از برخی کارها که سبب شکسته‌شدن حرمت آن مقدسات می‌شود؛ پرهیز کرد؛ در روایات مختلف دیگری نیز آمده است؛ به طور مثال از رسول‌الله صلی‌الله علیه و آله به حاملان قرآن توصیه شده است:

«وَ مَنْ جَمَعَ الْقُرْآنَ فَنَوْلُهُ لَا یَجْهَلُ مَعَ مَنْ یَجْهَلُ عَلَیْهِ وَ لَا یَغْضَبُ فِیمَنْ یَغْضَبُ عَلَیْهِ وَ لَا یَحِدُّ فِیمَنْ یَحِدُّ وَ لَکِنَّهُ یَعْفُو وَ یَصْفَحُ وَ یَغْفِرُ وَ یَحْلُمُ لِتَعْظِیمِ الْقُرْآن»

👈به شرح حال در ایتا بپیوندید.

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

🔻 قرآن به ما می‌آموزد اگر در میدان جنگ لطافت به خرج دادی، نتیجه عکس می‌گیری و دشمن را جسورتر و مصر بر اجرای تهدیدهایش می‌کنی.

 

👈 در داستان هابیل و قابیل، وقتی قابیل برادرش را با چند تأکید، تهدید به کشتن کرد: «قَالَ لَأَقْتُلَنَّکَ» (المائدة:۲۷) هابیل جواب داد: «لَئِنْ بَسَطتَ إِلَیَّ یَدَکَ لِتَقْتُلَنِی مَا أَنَا بِبَاسِطٍ یَدِیَ إِلَیْکَ لِأَقْتُلَکَ، إِنِّی أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِینَ» (المائدة:۲۸) من آدم خدا ترسی هستم، اگر تو اقدام به قتل من کنی من کاری به کار تو ندارم! «إِنِّی أُرِیدُ أَنْ تَبُوءَ بِإِثْمِی وَ إِثْمِکَ فَتَکُونَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ» (المائدة:۲۹) من می‌خواهم تو گناه من و گناه خودت را بر عهده بگیری و از جهنمیان شوی.

نتیجه این نوع مواجه هابیل با تهدید برادرش چه شد؟! «فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِیهِ فَقَتَلَهُ» (المائدة: ۳۰) پس دل قابیل برای کشتن برادرش نرم شد و او را کشت!

 

🔻 نتیجه تسلیم شدن مقابل تهدید دشمن و برخورد لطیف در میدان جنگ، جری شدن دشمن و عملی کردن تهدید شد! قرآن به ما می‌آموزد: تقوا و خداترس بودن معنایش دعوت و تشویق‌کردن دشمن به عملی‌کردن تهدیدش، با سستی به خرج دادن نیست؛ بلکه تقوی شدت نشان‌دادن و مانع‌شدن از طغیان دشمن است و اساساً تقوا حکم می‌کند که مقابل دشمن شدت نشان دهیم. تا جلو شقاوت بیشتر او را بگیریم. «وَ لْیَجِدُوا فِیکُمْ غِلْظَةً وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ» (التوبة: ۱۲۳)

انبیاء آمدند که بشر هرچه می‌شود، کم‌تر اهل شقاوت شود، نه اینکه با سستی کردن، کمک کنیم بیشتر جنایت کنند و بر بارگناهشان افزوده شود.

 

🔻 قرآن به ما می‌آموزد: در مقابل دشمن باید سخت و محکم رفتار کرد. «وَ اغْلُظْ عَلَیْهِمْ» (التحریم: ۹) می‌آموزد: عوض لبخندزدن به دشمن وقتی ما را تهدید می‌کند؛ باید بسیار شدید پاسخ داد. «أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ» (الفتح: ۲۹)

 

🔻 آیا معنای شدت نشان‌دادن در مقابل تهدیدهای جنگی این است که زمانی که دشمن پیام می‌دهد تنها راه ایران تسلیم بی‌قیدوشرط است، ما پیام دهیم آماده مذاکره هستیم؟! [۱] معنای محکم و سخت مقابل دشمن عمل‌کردن این است که بلافاصله بعد از حمله مستقیم آمریکا به تأسیسات هسته‌ای ما؛ پیام دهیم راه مذاکره باز است؟!

 

🔻 برخی می‌گویند: ما آمده‌ایم تا سایه جنگ را برداریم و با سادگی باورشان این است که با ساز زدن، عوض تفنگ به دست گرفتن،[۲] می‌شود سایه جنگ را برداشت! با سادگی باورشان این است که با لبخندزدن مقابل دشمن، می‌شود جلو زیاده‌خواهی او را گرفت؛ اما اتفاقاً به شهادت عقل و تجربه و قرآن همین رفتارها موجب جری‌تر شدن و جسورتر شدن دشمنان و عملی‌شدن تهدیدات دشمن می‌شود.

.....

📌 پی‌نوشت:

[۱] ترامپ از روز اول جنگ تهدیدها و تحقیرهای مختلفی نسبت به ایران داشت به طور مثال، ۴ روز پس از آغاز جنگ ۱۲ روزه؛ در ۲۷ خرداد ۱۴۰۴ توییت زد که «تنها راه ایران تسلیم بی‌قید و شرط است» و مقامات دولتی نیز پاسخ‌های درخوری داشتند تا آنکه از فردای آتش بس، در ۳ تیر دکتر پزشکیان پیام مذاکره مجدد با آمریکا را از طریق بن سلمان ارسال کردند و بعد از مصاحبه ایشان با تاکر کارلسون مجدد پیام‌های لبخند و دیپلماسی بیشتر و بیشتر شد؛ درحالی که از تهدیدها و تحقیرهای آمریکا هیچ کاسته نشد.

[۲] در ۹ تیر خانم آذر منصوری رئیس جبهه اصلاحات در توییتی نوشت: کاش به جای اسلحه، ساز می‌ساختیم!

👈به شرح حال در ایتا بپیوندید.

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

🔻 «یَمْحُ اللَّهُ الْبَاطِلَ وَ یُحِقُّ الْحَقَّ» خداوند باطل را نابود می‌کند و حق را برقرار می‌سازد. کلام همینجا تمام نمی‌شود! چگونه باطل را نابود و حق را برقرار می‌سازد؟ با کلماتش «بِکَلِمَاتِهِ» (الشوری: ۲۴)

 

 🔻 در جای دیگری می‌گوید: خداوند اراده کرده است که حق را با کلماتش برقرار سازد و ریشه کافران را قطع کند: «وَ یُرِیدُ اللَّهُ أَنْ یُحِقَّ الْحَقَّ بِکَلِمَاتِهِ وَ یَقْطَعَ دَابِرَ الْکَافِرِینَ» (الأنفال: ۷)

 

 🔻 در جای دیگری می‌گوید: خداوند حق را با کلماتش محقق می‌کند، اگرچه مجرمان نخواهند: «وَ یُحِقُّ اللَّهُ الْحَقَّ بِکَلِمَاتِهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُجْرِمُونَ» (یونس: ۸۲)

 

 📌 بحث از کلمة و کلمات از کلید رمزهای پیروزی و نجات است که بالاترین معارف الهی را با خود همراه دارد:

 

 🔻 خداوند تبارک‌وتعالی آنگاه که می‌خواهد ابراهیم علیه‌السلام را امتحان کند، با کلمات امتحان می‌کند و وقتی ابراهیم از این امتحان پیروز بیرون می‌آید، به او مقام امامت می‌دهد: «وَ إِذِ ابْتَلَیٰ إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا» (البقرة: ۱۲۴) اما این کلمات چیست؟!

 

 🔻 آدم علیه‌السلام وقتی فریب شیطان را خورد و از بهشت رانده شد؛ به‌وسیله درک کلمات و با کمک آنها توبه کرد و توبه‌اش پذیرفته شد: «فَتَلَقَّیٰ آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَیْهِ» (البقرة: ۳۷) ولی باز در ضمن این آیات مشخص نمی‌شود که این کلمات، چه بوده است؟!

 

 🔻 وقتی خداوند بشارت تولد حضرت یحیی را به حضرت زکریا (علیهما و علی نبینا السلام) داد، یکی از ویژگی‌های یحیی را تصدیق کلمة الله از سوی او می‌داند: «فَنَادَتْهُ الْمَلَائِکَةُ وَ هُوَ قَائِمٌ یُصَلِّی فِی الْمِحْرَابِ أَنَّ اللَّهَ یُبَشِّرُکَ بِیَحْیَیٰ مُصَدِّقًا بِکَلِمَةٍ مِنَ اللَّهِ...» (آل‌عمران: ۳۹)

 

📌 اگرچه تقریباً ذیل اکثر آیات اشاره شده، روایات این رمزگشایی از معنای کلمة و کلمات را انجام داده‌اند؛ اما آیا خود قرآن هم اشاراتی دارد که به رمزگشایی از این رمز پیروزی و نجات، کمک کند؟!

 

🔻 در دو آیه، خداوند حضرت عیسی مسیح (علیه‌السلام) را به کلمة الله معرفی می‌کند: «إِنَّمَا الْمَسِیحُ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَ کَلِمَتُهُ أَلْقَاهَا إِلَیٰ مَرْیَمَ» (النساء: ۱۷۱) و «إِذْ قَالَتِ الْمَلَائِکَةُ یَا مَرْیَمُ إِنَّ اللَّهَ یُبَشِّرُکِ بِکَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسِیحُ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ» (آل‌عمران: ۴۵)

 

 🔻 آیا شخص عیسی علیه‌السلام «کلمة الله» است یا ایشان جایگاهی دارد که او را «کلمة الله» کرده است؟! در آیه دیگری خداوند می‌گوید چیزی را به عنوان کلمه همیشه ماندنی، در صلب ابراهیم قرار دادیم: «وَ جعلها کَلِمَةً بَاقِیَةً فِی عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ» (الزخرف: ۲۸)

 

🔻 عیسی علیه‌السلام نیز از طریق مادر به‌عنوان یکی از ذریه ابراهیم علیه‌السلام محسوب می‌شود و ظاهر جمع این دو آیه، چنین است که یک مقامی «کَلِمَةً بَاقِیَةً» در ذریه ابراهیم قرار داده شده است که به واسطه آن، به عیسی علیه السلام نیز کلمة الله گفته شده است؛ در روایات می‌گوید این مقام امامت است که نسل در نسل به فرزندان ابراهیم علیه‌السلام رسید و در نسل امام حسین نیز قرار داده شد تا روز قیامت: «هِیَ اَلْإِمَامَةُ جعلها اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِی عَقِبِ اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ بَاقِیَةً إِلَی یَوْمِ اَلْقِیَامَة» و به این نکته که مقام امامت در ذریه ابراهیم علیه السلام قرار گرفته است، در آیه ۱۲۴ بقره اشاره شده است؛ آنجا که خداوند می‌گوید: ابراهیم را با کلماتی امتحان کردیم و سپس او را در مقام امامت قرار دادیم، ایشان از خداوند خواست که این مقام در ذریه ایشان قرار دهد و خداوند در ضمن اینکه خواسته او را رد نکرد، پاسخ داد: این مقام که همان عهد الهی است، اختصاص به معصومان (غیر ظالمان) از نسل تو دارد: «إِذِ ابْتَلی إِبْراهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّییَتِی قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ» (البقرة: ۱۲۴)

 

🔻 در مورد آیه «فَتَلَقَّىٰ آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَیْهِ» (بقرة:۳۷) در روایات می‌گوید: آن کلماتی که به آدم علیه‌السلام آموخته شد تا با آن توبه کند، چنین بود: «بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ وَ فَاطِمَةَ، صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِم‏»

 

🔻 در مورد آیه «إِذِ ابْتَلى‏ إِبْراهِیمَ‏ رَبُّهُ‏ بِکَلِماتٍ‏ فَأَتَمَّهُنَ‏ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً» (بقره:۱۲۴) از امام صادق (علیه‌السلام) می‌پرسند: «مَا هَذِهِ اَلْکَلِمَاتُ؟» ایشان پاسخ می‌دهند: آن کلمات همان کلماتی بود که «تَلَقَّاهَا آدَمُ‌ مِنْ رَبِّهِ فَتَابَ عَلَیْهِ‌» و آنها این کلمات بود:‌ «یَا رَبِّ‌، أَسْأَلُکَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ وَ فَاطِمَةَ‌ وَ اَلْحَسَنِ‌ وَ اَلْحُسَیْنِ‌» راوی می‌پرسد: پس منظور از «أَتَمَّهُنَّ‌» چیست؟! ایشان پاسخ می‌دهند: «یَعْنِی فَأَتَمَّهُنَّ إِلَى اَلْقَائِمِ ع اِثْنَیْ عَشَرَ إِمَاماً، تِسْعَةٌ مِنْ وُلْدِ اَلْحُسَیْنِ (عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ‌)» یعنی آن کلمات را کامل کرد تا نام حضرت حجت ۱۲ امام را که ۹ نفر آنها از فرزندان امام حسین ع هستند.

 

🔻 درباره آیه: «یَمْحُ اللَّهُ الْبَاطِلَ وَ یُحِقُّ الْحَقَّ بِکَلِمَاتِهِ» (شورى:۲۴) در روایت از امام باقر ع می‌گوید: «یَمْحُ اَللّٰهُ اَلْبٰاطِلَ»‌ یَعْنِی یُبْطِلُهُ «وَ یُحِقُّ اَلْحَقَّ بِکَلِمٰاتِهِ»‌ یَعْنِی بِالْأَئِمَّةِ‌ وَ اَلْقَائِمِ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ.

 

🔻 درباره آیه: «یُرِیدُ اللَّهُ أَنْ یُحِقَّ الْحَقَّ بِکَلِمَاتِهِ و یَقْطَعَ دَابِرَ الْکَافِرِینَ» (أنفال:۷) تحقق حق، به تحقق حق محمد و آله (یعنی ولایت و حاکمیت حضرات معصومین) تفسیر و کلمات به امیرالمؤمنین ع تفسیر شده است.

 

🔻 درباره آیه: «وَ یُحِقُّ اللَّهُ الْحَقَّ بِکَلِمَاتِهِ و لَوْ کَرِهَ الْمُجْرِمُونَ» (یونس:۸۲) از امیرالمؤمنین ع روایت شده است، شیعیان منتظر به‌نتیجه‌رسیدن دولت حق هستند و خداوند آن را در زمان ظهور دولت اهل‌بیت محقق می‌کند: «مُنْتَظِرُونَ لِدَوْلَةِ الْحَقِّ و سَ«یُحِقُّ اللَّهُ الْحَقَ‏ بِکَلِماتِهِ‏»...»

 

🔻 ما همه به دنبال به‌ثمررسیدن حق و حکومت عدالت و رسیدن مردم به حقوقشان و رشد و تعالی آنها هستیم، همه به دنبال نابودی باطل و پلیدی‌ها و ظلم‌ها هستیم، اما از کدام مسیر این اتفاق می‌افتد؟! آنچه نص آیات و روایات اشاره شده بود، این مهم جز با ولایت اهل‌بیت و حرکت به‌سوی آنها اتفاق نمی‌افتد.

 

🔻 مسیر نجات مسیر اهل‌بیت است. اگر می‌گوید: خداوند آرامش را بر مؤمنین نازل کرد و آنها را ملزم به «کلمة‌التقوی» نمود و مؤمنین شایسته این نزول آرامش و الزام به کلمة تقوی و اهل آن هستند: «فَأَنزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ عَلَىٰ رَسُولِهِ و عَلَى الْمُؤْمِنِینَ وَ أَلْزَمَهُمْ کَلِمَةَ التَّقْوَىٰ و کَانُوا أَحَقَّ بِهَا وَ أَهْلَهَا» (الفتح:۲۶) در روایت این «کلمة التقوی» را می گوید: «هِیَ وَلاَیَةُ أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ (عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ‌) و حضرت امیر، در خطبه خود می‌فرمایند: «انا عروة اللّه الوثقى و الکلمة التقوى» من ریسمان محکم الهی و کلمة التقوی هستم.

 

🔻 کلید رمز نجات، کلمةالله است و کلمةالله یعنی کلمة طیبه یعنی اهل‌بیت، «أَ لَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ و فَرْعُهَا فِی السَّمَاءِ» (ابراهیم:۲۴) آیا ندیدی که خداوند کلمه طیبه را به درختی پاکیزه تشبیه کرد که ریشه‌های آن در زمین ثابت است و شاخه‌هایش در آسمان است؟!

در روایت از امام صادق ع است که «رَسُولُ اللَّهِ ص أَصْلُهَا وَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع فَرْعُهَا و الْأَئِمَّةُ مِنْ ذُرِّیَّتِهِمَا أَغْصَانُهَا» رسول خدا ریشه این درخت است و امیرالمؤمنین شاخه اصلی آن و اهل‌بیت ع شاخه‌های جانبی‌ آن هستند.

این درخت است که مایه برکت و رشد در دنیا و آخرت است: «تُؤْتِی أُکُلَهَا کُلَّ حِینٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا و یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ» (إبراهیم:۲۵) دائماً و همیشه پربار و ثمرده است و این مثال‌ها را خداوند بی‌جهت نمی‌زند، برای این است که ما عبرت بگیریم.

این کلمه و شجرة طیبة است که مقابل آن کلمه خبیثه، یعنی شجره خبیثه، آمده است: «مَثَلُ کَلِمَةٍ خَبِیثَةٍ کَشَجَرَةٍ خَبِیثَةٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الْأَرْضِ مَا لَهَا مِنْ قَرَارٍ» (ابراهیم:۲۶)

 

🔻 اگر دور کلمه خبیثه جمع شدیم نتیجه‌اش بدبختی و خواری است و اگر دور کلمه طیبه جمع شدیم، نتیجه‌اش علو و برتری است: «جَعَلَ کَلِمَةَ الَّذِینَ کَفَرُوا السُّفْلَىٰ و کَلِمَةُ اللَّهِ هِیَ الْعُلْیَا و اللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ» (توبة:۴۰)

 

🔻 هم کلمه خبیثه و هم کلمةالله (کلمه طیبه و کلمة التقوی)، همگی مخلوق خداوند هستند، سراسر نظام هستی کلمات خداوند است و ازاین‌جهت است که «لو کانَ الْبَحْرُ مِداداً لِکلِماتِ رَبِّی لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ کلِماتُ رَبِّی» (کهف:۱۰۹) اگر دریاها برای نوشتن کلمات پروردگار مرکب شوند، پیش از آنکه کلمات پروردگار پایان پذیرد، آنها پایان می‌پذیرند.

 

🔻 خداى تعالى تکلمش به دهان باز کردن نیست، بلکه تکلم او همان فعل او و افاضه وجودى است که مى‌کند، همچنان که فرموده: «إِنَّمٰا قَوْلُنٰا لِشَیْ‌ءٍ إِذٰا أَرَدْنٰاهُ أَنْ نَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ» (نحل:۴۰) و اگر قرآن فعل خدا را "کلمه" نامیده براى این است که فعل او بر وجود او دلالت مى‌کند. از همین‌جا است که مسیح، کلمه خدا نامیده مى‌شود.

 

🔻 همه مخلوقات فعل خداوند هستند اما بازتاب آنها و جلوه‌گری آنها از خداوند متفاوت است، هرچه کلمات در جلوه‌گری از خداوند روشن‌تر و آشکار باشند، بیشتر مصداق کلمةالله خواهند بود و تطبیق این آیات بر ائمه و اهل‌بیت اطهار به‌عنوان کلمةالله و کلمه طیبه و کلمة التقوی و مسیر نجات نیز از همین جهت مصداق کامل نشانه و راهنما بودن آنها از وجود خداوند هستند.

👈به شرح حال در ایتا بپیوندید.
 

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

در اعتکاف دانشجویی دانشگاه شهید بهشتی بودم، در شب شهادت این مداح، وسط سینه زنی، این اشعار را می‌خواند: حی لایموت؛ تو نجف خدا نشسته روبروم و...

من هم ملبس در جلسه بودم،

هرچه با خودم فکر کردم؛ توجیه این اشعار به ذهنم نرسید!

یک روحانی دیگر نزدیکم بود، گفتم: حاجی به نظرت توجیهی دارد این اشعار؟! گفت: نمی‌دانم چیزی به ذهنم نمی‌رسد.

صبر کردم هیات تمام شد و چراغ‌ها روشن، رفتم تذکر مختصری بدهم که در اشعار، جوری شعر نگوییم که توجیه آن و تفکیکش از خداوند روشن نباشد و آن جوان سنی با این چنین اشعار حکم به کفر شیعه کند.

اما یکی از مسئول‌های هیات نمی‌دانم از کجا فهمید! آمد گفت: حاج‌آقا شما داری می‌ری صحبتی کنی؟! گفتم: آره نکته مختصری می‌خواهم تذکر دهم، گفت: اول باید با من صحبت کنید، گفتم: اینجور است، گفت: باشد حالا صحبت می‌کنیم، ایشان مهمان ما است، نباید فعلا چیزی بگید، هرکار کردم نشد و توجه اطرافیان از بحث ما جلب شد. خلاصه آخرش بعد از نیم ساعتی با رایزنی یکی از رفقای طلبه قرار شد همه مجددا جمع شوند و اعلام کنند تذکر مهمی باید در مورد جلسه داده شود.

همه جمع شدند و این بار دیگر مختصر نگفتم. صحبتم را با آیات ۵۸ و ۵۹ فرقان آغاز کردم:

«وَتَوَکَّلْ عَلَى الْحَیِّ الَّذِی لَا یَمُوتُ وَسَبِّحْ بِحَمْدِهِ ۚ وَکَفَىٰ بِهِ بِذُنُوبِ عِبَادِهِ خَبِیرًا الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَىٰ عَلَى الْعَرْشِ ۚ الرَّحْمَٰنُ فَاسْأَلْ بِهِ خَبِیرًا»

گفتم: مقابل من در نجف، خداست یا عبد من عبید محمد، همان‌که هر روز چند بار شهادت می‌دهیم عبد خداوند است؟!

بعد یکی از روایاتی را که در کتاب کافی و من لایحضر و رجال کشی آمده است را خواندم که زمانی که امیر مؤمنان از اهل بصره در جنگ جمل فراغت یافت، هفتاد نفر از مردمان هندی تازه مسلمان (یا کولی‌ها) نزد وی آمده، بر او با عباراتی که مخصوص خداوند است، سلام کرده با زبان خود با آن حضرت سخن گفتند. حضرت پاسخ سلام آنان را داد. سپس فرمود: من چنان نیستم که شما اظهار کردید، من بنده مخلوق خداوند هستم. آنان نپذیرفتند و گفتند: تو همانا همو هستی. حضرت گفت: اگر نهی نشوید و از سخن خود باز نگردید و توبه نکنید، شما را خواهم کشت. آنان حاضر به توبه نشدند. حضرت دستور داد چاه‌هایی حفر کردند. سپس پایین چاه‌ها را به هم متصل کرد. آنگاه آنان را در آن چاه‌ها ریخت و سر چاه‌ها را بست. سپس در یکی از آنها که کسی داخلش نبود آتش روشن کرد. در این وقت دود  داخل چاه‌های دیگر شده و همگی آنان مردند.

 

ادامه دادم که اگر یک سنی که می‌گوید: شیعه کافر است، این مداحی را گذاشت و به من گفت: جواب بده؛ من چطور توجیه کنم؟!

بعد این روایت را خواندم:

یُحْشَرُ الْعَبْدُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ مَا نَدِیَ دَماً فَیُدْفَعُ إِلَیْهِ شِبْهُ الْمِحْجَمَةِ أَوْ فَوْقَ ذَلِکَ فَیُقَالُ لَهُ- هَذَا سَهْمُکَ مِنْ دَمِ فُلَانٍ فَیَقُولُ یَا رَبِّ إِنَّکَ لَتَعْلَمُ أَنَّکَ قَبَضْتَنِی وَ مَا سَفَکْتُ دَماً فَیَقُولُ بَلَى سَمِعْتَ مِنْ فُلَانٍ رِوَایَةَ کَذَا وَ کَذَا فَرَوَیْتَهَا عَلَیْهِ فَنُقِلَتْ حَتَّى صَارَتْ إِلَى فُلَانٍ الْجَبَّارِ فَقَتَلَهُ عَلَیْهَا وَ هَذَا سَهْمُکَ مِنْ دَمِهِ.

 

محمد بن مسلم گوید: شنیدم امام باقر علیه السلام می فرمود: بنده خدا روز قیامت محشور می شود (با این که در دنیا) دستش به خونى آلوده نشده (و خونى نریخته) به اندازه یک حجامت یا بیشتر خون به او می دهند و می گویند: این سهم تو از خون فلان کس است؟ عرض می‌کند: پروردگارا! تو خود می‌دانى وقتی جان مرا گرفتى خون کسى را نریخته بودم.

خداوند فرماید: آرى! تو از فلانى، روایتى چنین و چنان شنیدى و به ضرر او بازگو کردى، پس آن خبر زبان به زبان به فلان جبّار (ستمکار) رسید و بدان روایت او را کشت و این بهرۀ تو از خون اوست.

 

گفتم: نکند فردا روز بگویند شما اینجا این حرف‌ها را زدید، آنجا در پاراچنار و سیستان خون شیعه را ریختند و دست ما ناخواسته به خون آنها رنگین شده! احتیاط لازم نیست؟! اگر کسی اینجور اشعاری خواند نهی از منکرش واجب نیست؟!

 

خلاصه صحبت‌ها تمام شد، کمی بعد اعلام شد گعده است، شب قبلش گعده خوبی داشتیم در مورد مقاومت و دشمن شناسی و سنن الهی و بازخوردهای خوبی از جلسه داشتم، امشب می‌خواستم بحث‌های انقلاب و شبهات انجمن حجتیه را مطرح کنم و اسم جلسه ارتباط انقلاب و ظهور بود. اما دیدم دوستان جدیدی نشستند و خلاصه عجیب طعم تحجر و تعصب کورکورانه را تجربه کردم، حرف‌های مشابه همان مداحی را آقایان هیاتی تکرار می‌کردند و آن حرف‌های قبلی‌ام برایشان سخت آمده بود. خلاصه هرچه گفتم با هوچی گری و حرف‌های بی‌حساب نگذاشتند ما وارد بحث خودمان شویم و تا گعده را تعطیل نکردند، دست برنداشتند! مجبور شدیم کمی بعد دوباره بعد از رفتن دوستان گعده دیگری در جای دیگری برگزار کنیم.

...........

از دیشب چند پیام از رفقای طلبه در مورد این قضیه داشتم، روایتی فرستادند که این را دیده‌ای، عرض کردم بله با اینکه این روایت سند ندارد اما با مضامین این روایت هم مشکل ندارم، مشکلم اینجاست آیا این عزیزی که از این حرف‌ها می‌زند و می‌شنود، بلد است توجیهات معرفتی دقیقی داشته باشد که به ورطه پدر پسر روح القدس و شرک‌های از آن دست نیافتد؟! آیا او صادر اول و دوم می‌داند؟! آیا این کلیپ‌ها محدود به جهان تشیع است یا بازخوردهای در جهان اسلام هم دارد؟!

بیت اول حی لایموت یک قسمت از پازل است که ما این را درستش کنیم، بیت دوم که تصویر این مداحی را کامل می‌کند و می‌گوید خدا در نجف روبرویم است را چه کنیم؟! آن را با چه توجیه می‌کنیم؟! می‌گویند شعر است؟! گفتم: شعر وجیه در این طراز کم نداریم ولی در همان شعر حواسمان به توحیدش هم باید باشد.

نه خدا توانمش گفت، نه بشر توانمش خواند، متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را؟!

البته یک نکته خوب روشی رفقا داشتند که درست بود، می‌گفتند: در اینجور موارد باید ده دقیقه ذکر فضائل سنگین حضرت را بگویی که مخاطب‌ها بپذیرند تو خودت اهل ولایت و ادبیات آنها هستی، بعد شروع کنی بگی یک اصلاح جزئی می‌خواهم اشاره کنم وجهش هم این است که شرک خیلی پنهان است و مطلب دقیقی است و بعد آرام نکته را متذکر شوی.

لحن دیشب من آرام بود آخرش هم نکاتی در مورد صادر اول و دوم و توجیهات از این دست گفتم ولی نوع ورودم اگر اینطور که دوستان می‌گویند بود، آن بازخورد بعدی را احتمال قوی نمی‌داشتم.

👈به شرح حال در ایتا بپیوندید.

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

🔻 نوع تعامل ما با دیگران چگونه باید باشد؟! یک جاهایی قرآن می‌گوید با برخی از کافران خوبی کنید با قسط با آن‌ها رفتار کنید، یک جاهایی می‌گوید با برخی از کافران با غلظت و شدید برخورد کنید، اصلاً چرا با آنان نمی‌جنگید؟! یک جاهایی می‌گوید از اطاعت آنها دوری کنید و... حالا تکلیف چیست؟! نسخه ما چیست؟! خوبی کنیم؟ بجنگیم؟ اطاعت نکنیم؟! ملاک چیست؟! گارد اولیه ما چه باشد؟! گارد جنگ یا صلح و دوستی؟ یا انقطاع؟! و...

🔻 نکته مهم که متأسفانه حتی در سطوح بالا مثل ریاست‌جمهوری نیز به آن دقت نمی‌شود، اینکه فکر می‌کنند باید همه را یک‌کاسه کرد و یا با همه از سر صلح و دوستی درآمد، یا از سر جنگ! اما در واقع موضوع هر کدام از احکامی که دین و قرآن برای ما مشخص می‌کند، متفاوت است؟

🔻 گارد اولیه و حاکم ما نسبت به همه طاغوت‌ها و هرآنچه غیر خداوند است، عدم اطاعت باید باشد، فرقی ندارد که روبروی ما مسلمان است یا کافر، هرکس جز از طریق ولایت الهی و جاری‌کننده قوانین الهی، بخواهد اعمال ولایت کند، ما موظفیم که از رفتن ذیل ولایت و قوانین او اجتناب کنیم. قرآن می‌گوید: این شعار همه انبیاء در همه سرزمین‌ها و زمان‌ها بود که: «أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوت‏» (نحل:۳۶) خداوند را اطاعت کنید و از طاغوت اجتناب کنید. اجتناب به معنای بروید بجنگید نیست، یعنی از او دوری کنید، منقطع باشید از او، مقابلش استقلال داشته باشید، از او اطاعت نکنید، به او تکیه نکنید، او را دوست خودتان نگیرید. وقتی بحث ولایت و سرسپردگی و اطاعت شود، غیر از خداوند همه طاغوت هستند و باید از آنها اجتناب کرد. حالا در این مسیر عدم اطاعت ممکن است گاهی لازم شود قدرت داشته باشیم و با اعمال قدرت و جنگ اجازه ندهیم، طاغوت‌ها اراده خود را بر ما تحمیل کنند و گاهی هم ممکن است قدرت نداشته باشیم و تقیه کنیم و به‌ظاهر و به‌ضرورت، به‌صورت محدود جاهایی از آنها اطاعت کنیم؛ اما این اطاعت‌کردن محدود، خلاف اصل است و موقت و به‌قدر ضرورت. قرآن به این عدم اطاعت و حفظ استقلال مقابل دیگران «جهاد کبیر» می‌گوید: «فَلا تُطِعِ الْکافِرینَ وَ جاهِدْهُمْ بِهِ جِهاداً کَبیراً» (فرقان:۵۲).

🔻 حال که گارد و اصل اولیه روشن شد، ممکن است برخی از کفار باشند که بنایی ندارند که اراده خود را بر شما تحمیل کنند و بر سر دین شما نیز با شما جنگی ندارند و با استقلال و حاکمیت ارضی شما نیز کاری ندارند، نسبت به این دسته از کفار، قرآن می‌گوید: با آنان با خوبی وارد شوید، محبت کنید با قسط و برابری رفتار کنید: «لا یَنْهاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذینَ لَمْ یُقاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَ لَمْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطینَ» (ممتحنه:۸) خدا شما را از کسانى که در [کار] دین با شما نجنگیده و شما را از دیارتان بیرون نکرده‏اند، باز نمى‏دارد که با آنان نیکى کنید و با ایشان عدالت ورزید، زیرا خدا دادگران را دوست مى‏دارد.

🔻 با این جنس کفار روابط سیاسی و تجاری و علمی و... داشته باشید؛ اما برخی از کفار و طاغوت‌ها هستند که دست‌بردار نیستند، با دین شما کار دارند، به حاکمیت ارضی و استقلال شما تجاوز می‌کند، می‌خواهند اراده خود را بر شما تحمیل کند، با آنها چه باید کرد؟ با آنها هم صلح و دوستی؟ با آنها هم در عین زورگویی و تحریم‌کردنشان، در عین کارداشتنشان با دین ما، در عین تجاوزگریشان، دست دوستی و برادری بدهیم؟! اینجا را قرآن می‌گوید:

«إِنَّما یَنْهاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذینَ قاتَلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَ أَخْرَجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ وَ ظاهَرُوا عَلى‏ إِخْراجِکُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ» (ممتحنه:۹) فقط خدا شما را از دوستى با کسانى باز مى‏دارد که در [کار] دین با شما جنگ کرده و شما را از خانه‏هایتان بیرون رانده و در بیرون‏راندنتان با یکدیگر هم‌پشتی کرده‏اند و هر کس آنان را به دوستى گیرد، آنان همان ستمگران‌اند.

📌 اینجاست که ما به آقای ظریف، پزشکیان، روحانی، خاتمی و امثالهم اشکال داریم، قرآن می‌گوید: مقابل رئوس و بزرگ این جنس کافران محکم بایستید و بجنگید، تا دست از این رفتار زورگویانه و تجاوزگری‌شان بردارند: و اگر سوگندهاى خود را پس از پیمان خویش شکستند و شما را در دینتان طعن زدند، پس با پیشوایان کفر بجنگید، چرا که آنان را هیچ پیمانى نیست، باشد که [از پیمان‏شکنى‏] باز ایستند. (التوبه:۱۲) چرا با گروهى که سوگندهاى خود را شکستند و بر آن شدند که فرستاده [خدا] را بیرون کنند، و آنان بودند که نخستین‏بار [جنگ را] با شما آغاز کردند، نمى‏جنگید؟ آیا از آنان مى‏ترسید؟ با اینکه اگر مؤمنید خدا سزاوارتر است که از او بترسید. (التوبه:۱۳)

👈به شرح حال در ایتا بپیوندید.

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

برخی را دیده‌ام که این روزها با مشاهده جنایات رژیم صهیونیستی، می‌گویند: پس خدا کجاست؟! خدا چرا اجازه می‌دهد که جنایت‌کاران جنایت کنند؟!

 

نقل است وقتی اباعبدالله به سمت کوفه حرکت کردند برخی از اجنه آمدند و به حضرت گفتند اجازه دهید ما برویم و همه دشمنان شما را نابود کنیم. شما همین جا بمانید. حضرت پاسخ دادند: «فَإِذَا أَقَمْتُ فِی مَکَانِی فَبِمَا یُمْتَحَنُ هَذَا الْخَلْقُ الْمَتْعُوسُ وَ بِمَا ذَا یُخْتَبَرُون َ وَ مَنْ ذَا یَکُونُ سَاکِنَ حُفْرَتِی‏‏»

 اگر من در وطن خود بمانم پس این مردم نگونسار بچه وسیله آزمایش شوند؟ و چه‏ کسى در قبر من جاى گزین خواهد شد؟

یعنی حکمت الهی اقتضاء می‌کند گاهی دست ظالمان باز بماند تا جنایت کنند، ظلم کنند و خباثت خود را نشان دهند و آن وقت حق از باطل روشن شود و مردم در معرض انتخاب و تصمیم قرار گیرند.

سنت خدا است که با یک تیر اهداف مختلفی را می‌زند، حضرت پس از آن فرمودند مقرر است مکان دفن من به مکانی برای پناه‏گاه شیعیان و دوستان ما قرار داده شود تا عملها و نمازهاشان آنجا پذیرفته شود و دعایشان مستجاب گردد.

اینطور نیست که ما با قدرت فرا مادی نتوانیم دشمنان خود را نابود کنیم «نَحْنُ وَ اللَّهِ أَقْدَرُ عَلَیْهِمْ مِنْکُمْ» به خدا ما از شما اجنه بر آنها توانمندتریم.

سپس حضرت این آیه را خواندند: «وَ لَکِنْ لِیَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَنْ بَیِّنَةٍ وَ یَحْیى‏ مَنْ حَیَّ عَنْ بَیِّنَة» (انفال:۴۲)

تا کسى که [باید] هلاک شود، با دلیلى روشن هلاک گردد، و کسى که [باید] زنده شود، با دلیلى واضح زنده بماند، و خداست که در حقیقت شنواى داناست.

👈به شرح حال در ایتا بپیوندید.

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

اگر مقابل هوش مصنوعی، هوش انسان را هوش طبیعی بنامیم، در نگاه انسان غربی دیگر دوره هوش طبیعی سر آمده.

همانطور که وقتی ماشین‌حساب آمد، دوره چرتکه و حساب و کتاب روی کاغذ، سر آمد، امروز هوش مصنوعی فقط داده‌های موجود را پردازش نمی‌کند بلکه می‌تواند بیاموزد، تحلیل کند، حدس بزند و بهترین گزینه را خودکار انتخاب و بر اساس آن عمل کند.

همانطور که وقتی کامپیوترها برخی محاسبات بسیار سنگین را انجام دادند، تکنولوژی گام‌های بسیار بلندتری در صنایع مختلف برق و مکانیک و... برداشت و تا پیش از آن بشر عادی توان انجام آن محاسبات و پیمودن آن گام‌ها را نداشت، امروز هم وقت آن رسیده که بشر در امور مختلف تحلیلی کار را به این مغز توانمند و دقیق و نامحدود بسپارد تا گام‌های بلندی در ارتقاء کیفیت رهبری بشر، برداشته شود.

 

می‌گویند دوره رهبری انسان‌ها سر آمده است و رهبری را باید به هوش مصنوعی سپرد.‌ در امور مختلف هم این حرف را عملی کرده‌اند و ظاهرا جواب‌های خوبی هم گرفته‌اند.

طراحی یک عملیات نظامی را وقتی می‌توان با سنجش دقیق شرایط جغرافیایی و امکانات خودت و رقیب و دیگر پارامترهای مختلف به یک هوش مصنوعی سپرد، چرا آن را به یک انسان ناقص و محدود بسپریم؟!

 

رهبری یک صحنه اجتماعی یا نبرد نظامی وقتی در ذهن شما مثل یک بازی صفحه شطرنج شد، پس با اطمینان مدیریت بازی را به قوی‌ترین هوش‌های مصنوعی می‌سپری و خیالت راحت است که کامپیوتر شما صدها حرکت بعد را هم حساب و سپس اقدام می‌کند و هیچ انسانی توان پیروزی بر آن را ندارد.

 

برخی فکر می‌کنند چون مؤمنین یک رفتارهای غیرقابل پیش بینی‌ و بی‌حساب از نظر عقل مادی دارند، دیگر ذهن دنیا گرای غربی‌ها، نمی‌تواند آن را تحلیل کند، پس در تقابل‌های ما با آنها، نمی‌توانند صحنه را درست تحلیل کنند!

اما خیر، غربی‌ها به خوبی تک تک نیروهای اصلی ما و مدل فکر کردن آنها را شناخته و تحلیل می‌کنند و برای اقدام مقابل هم، بر اساس نوع تفکر نیروی ما برنامه می‌ریزند، الان هم دیگر کامپیوتر است که میلیاردها داده از رفتارهای ما و امثال ما در موقعیت‌های مختلف را دارد و بر اساس آن، الگوی رفتاری ما را می‌تواند بسیار دقیق پیشبینی کند و با اطمینان بگوید، واکنش ما براساس الگوی فکریمان چیست.

 

اما سوال: چرا باز هم شکست می‌خورند؟! ظاهرا این‌طرف میز شطرنج‌باز نخبه‌ای است که همه کامپیوترها را شکست می‌دهد.

 

در نگاه ما فکر انسان محدود به یک پردازش داده‌های محسوس مادی و یافتن پاسخ مجهولات با چینش منطقی معلومات سابق در کنار هم نیست. قوانین عالم هم فقط همین قوانین ظاهری نیست.

انسان متعالی در نگاه ما صرفا حدس نمی‌زند بلکه به او الهام می‌شود، شهود دارد، محدَث و مؤید است.

نیاز هم نیست معصوم باشد؛ بلکه وقتی بااخلاص و لِله وارد صحنه می‌شود، آنچه به آن نیاز دارد به او می‌رسد و عالم ماده در اطاعت و تصرف او قرار می‌گیرد.

در روایتی از امام باقر (علیه‌السلام) آمده است:

👈 «أَ تَرَوْنَ أَنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى افْتَرَضَ طَاعَةَ أَوْلِیَائِهِ عَلَى عِبَادِهِ»

آیا گمان می‌کنید که خداوند تبارک‌وتعالی اطاعت اولیای خودش را بر بندگانش واجب می‌گرداند.

«ثُمَّ یُخْفِی عَنْهُمْ أَخْبَارَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ یَقْطَعُ عَنْهُمْ مَوَادَّ الْعِلْمِ فِیمَا یَرِدُ عَلَیْهِمْ مِمَّا فِیهِ قِوَامُ دِینِهِم‏.»

سپس اخبار آسمان‌ها و زمین را از آنها پنهان‌ می‌دارد؟ و از آنها چشمه‌های علم را نسبت به آنچه بر آنها وارد می‌شود و موجب قوام دینشان است قطع می‌نماید؟

 

در روایت دیگری از امام رضا (علیه‌السلام) آمده است:

👈 «وَ إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا اخْتَارَهُ‏ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِأُمُورِ عِبَادِهِ شَرَحَ صَدْرَهُ‏ لِذَلِکَ وَ أَوْدَعَ قَلْبَهُ یَنَابِیعَ الْحِکْمَةِ وَ أَلْهَمَهُ الْعِلْمَ إِلْهَاماً فَلَمْ یَعْیَ‏ بَعْدَهُ‏ بِجَوَابٍ وَ لَا یُحَیَّرُ فِیهِ‏ عَنِ الصَّوَابِ»

 

نیاز نیست حتماً معصوم باشیم تا آنچه در مسیر طاعت نیاز داریم به ما برسد. کافی است لِله عمل کنیم تا همه عالم به اطاعت ما درآید. مکرر در خاطرات علما و تجربه‌های مختلف است که به مطلبی نیاز داشته‌اند و به طریق خارق‌العاده‌ای آن مطلب به دست آنها می‌رسیده است.

 

انسان در نگاه غربی چون شهوت و نفس و... دارد از هوش مصنوعی ناقص‌تر است؛ ولی در نگاه آسمانی چون شهوت و نفس را در کنار عقل و اراده دارد، در تقابل جنود جهل و عقل هرچه بر عقل و اراده خود اتکا بیشتری کند، سعه وجودی او گسترش می‌یابد و می‌تواند مرتبه به مرتبه، احاطه بیشتری بر دنیا پیدا کند چه از جهت علم چه از جهت تصرف.

 

📌در عصر غلبه هوش مصنوعی بر هوش طبیعی است که فضا برای فهم نیاز به هوش آسمانی غالب بر هوش‌های طبیعی و مصنوعی فراهم‌تر است.

عصر، عصر جلوه‌گری هوش آسمانی است.

👈به شرح حال در ایتا بپیوندید.

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

کف جامعه این فیلم و امثال این فیلم در تخریب مجلس یازدهم منتشر می‌شود و مردم با این دست فیلم‌ها مجلس انقلابی فعلی را قضاوت می‌کنند.
اما این فیلم مربوط به دور دهم مجلس با گرایش نزدیک به اصلاحات به ریاست دکتر لاریجانی است.
شماره صندلی آقای حاجی‌بابایی در این دوره ۶۶ است نه ۱۱۱.
این دوره مجلس بیشترین مصوبات را در حمایت از محرومان داشت ولی با این چنین دروغ‌هایی واقعیت را کاملا عکس نشان می‌دهند.

 


دریافت
مدت زمان: 1 دقیقه 29 ثانیه

👈به شرح حال در ایتا بپیوندید.

  • حمید رضا باقری