شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال
بایگانی
  • ۰
  • ۰

👈این روزها که مسئولین ارشد دولت با رفتارهای اشرافی خود، فشارهای اقتصادی را در کام مردم تلخ‌تر نموده‌اند، برخی منبری‌ها و خواص جامعه نیز اینطور انعکاس می‌دهند که اکثر مسئولین فاسد هستند و براساس دزدی سرمایه‌هایشان را جمع کرده‌اند و...


✅ این قالب فکری شکل‌های مختلف دیگری هم دارد، مثلا زیاد دیده‌اید که می‌گویند: همه دروغگو شده‌اند، همه دزد شده‌اند، همه فاسد شده‌اند و یا افراد با ایمان کم شده‌اند. 


◀️روایاتی را هم مؤید این حرف‌ها می‌آورند که مثلا «الْمُؤْمِنَةُ أَعَزُّ مِنَ الْمُؤْمِنِ وَ الْمُؤْمِنُ أَعَزُّ مِنَ الْکِبْرِیتِ الْأَحْمَر» زن مؤمنه از مرد مؤمن کم‌یاب‌تر و مرد مؤمن هم از گوگرد قرمز که قدیم نایاب بوده است نایاب‌تر.


◀️باید گفت: متأسفانه این نوع نگاه و تحلیل‌ها به علت نقص در جهان‌بینی است، روایت مذکور و روایاتی از این دست نیز ناظر به مراتب بالای ایمان است و نه مطلق ایمان مقابل کفر و استدلال به آن به دلایلی که در ادامه اشاره خواهم کرد، اشتباه است.


✅بنای این عالم بر حق و درستی است و در همه زمان‌ها حق و درستی بر باطل و پلیدی غلبه داشته است و اگر در مجموعه و نهادی باطل بر حق غلبه پیدا کند، محکوم به نابودی است. 


✅این مطلب در فلسفه و علم کلام تحت عنوان خلق شرور توسط خداوندی که خیر مطلق است به کرات بحث شده است.

در جهان بینی توحیدی همه‌چیز در عالم وجه خیر بودن آن بر شر بودنش غلبه دارد و تمام فتنه‌ها و مشکلات از جهاتی خیر هستند ولو وجه خیر بودن آنها برای ما با نگاه جزئی و مقطعی‌مان، مشخص نباشد اما در طول زمان و با نگاه کلان این امور همه در مجموع به نفع خیر و به خیر منتهی می‌شوند و در مجموع همه عالم به سوی کمال در حرکت است.


✅به این مساله از جهات گوناگون می‌توان پرداخت و یکی از جهات هم تحلیل دولت‌ها و جوامع است. خداوند در آیه ۱۷ سوره مبارکه «رعد» در توضیح جریان حق و باطل در عالم، حق را به جریان عظیم آبی تشبیه می‌کند که باطل همچون کفی روی آن را گرفته است.


◀️ شهید مطهری در توضیح این مطلب می‌گویند: 


👈قرآن مى‌گوید وقتى که سیل جریان پیدا کرد، آنکه حرکت مى‌کند و نیرو دارد و هر چه را در برابرش قرار گیرد مى‌برد، آب است، امّا شما کف را مى‌بینید که حرکت مى‌کند. اگر آب نبود کف یک قدم هم نمى‌توانست برود، ولى به علّت اینکه آب هست، روى آب سوار مى‌شود و از نیروى آب استفاده مى‌کند. همیشه در دنیا باطل از نیروى حق استفاده مى‌کند. مثلًا راستى، حقّ و دروغ باطل است. اگر در عالم، راستى وجود نداشته باشد دروغ نمى‌تواند وجود داشته باشد؛ یعنى اگر در دنیا یک نفر وجود نداشته باشد که راست بگوید و همه مردم دروغ بگویند، دروغ نمى‌تواند کار خود را انجام دهد، زیرا هیچ کس باور نمى‌کند. 

امروز چرا دروغ مفید است و گاه یک جایى به درد آدم مى‌خورد؟ چون در دنیا راستگو زیاد است؛ چون از خودش و از دیگران راست مى‌شنود و اگر دروغ بگوید، طرف مقابل خیال مى‌کند راست است و فریب مى‌خورد؛ یعنى این دروغ نیروى خود را از راستى گرفته است، اگر راستى نبود کسى دنبال دروغ نمى‌رفت؛ چون این دروغ را راست مى‌پندارد، گولش را مى‌خورد، و الّا اگر دروغ را دروغ بداند هیچ دنبالش نمى‌رود. 

👈(ر.ب: کتاب نبرد حق و باطل استاد مطهری، به همه عزیزان پیشنهاد می‌کنم حتما این کتاب را مطالعه بفرمایید.)


✅ این مطلب را به سایر امور هم می‌توان تسری داد و بدانید نه تنها کشور ما بلکه حتی آمریکا و سایر دولت‌ها هم اگر برقرار هستند و به حیات خود ادامه‌ می‌دهند، چون وجوه حق آنها بر باطل آنها غلبه دارد و به تعبیر یکی از اساتیدم تمام عالم از غرب گرفته تا شرق همه به سوی کمال و خیر در حرکت هستند و در این حرکت کار باطل برای تظاهر به سیطره بر حق در عالم، هر روز سخت‌تر و پیچیده‌تر می‌شود.

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

👈می‌گویند: از وقتی این آخوندها انقلاب کرده‌اند و قدرت به دستشان افتاده است همه‌اش اعدام، همه‌اش کشتار می‌کنند، شما که پناه برخدا خودتان را با پیامبر(ص) مقایسه می‌کنید، مگر پیامبر بعد از فتح مکه شعار «یوم المرحمة» را ندا نداد؟ مگر پیامبر اعلام عفو عمومی نکرد؟ شما چه ربطی به پیامبر دارید؟! فقط خودتان را منتسب می‌کنید؛ پیامبر از ابوسفیان که رهبر کافران مکه بود، گذشت اما شما مسئولان جزء پهلوی را هم اعدام کردید.


👈خدمت این عزیزان باید گفت:


✅نکته اول اینکه شما که دل به نظام و حکومت غیر دینی سپرده‌اید، چرا انقلاب به اصطلاح خودتان آخوندی ایران را با فتح مکه و اقدام پیامبر(ص) مقایسه می‌کنید؟! 

انقلاب ایران را با انقلاب فرانسه و اعدام بیش از ۴۰ هزار نفر از اشراف و حتی اعدام خود انقلابیون، توسط انقلابی‌های به قدرت رسیده مقایسه کنید. با انقلاب روسیه و کشتارهای میلیونی و اینکه اغلب رهبران این انقلاب توسط خود انقلابی‌ها اعدام شدند مقایسه کنید. 

این انقلاب آخوندی که شما می‌فرمایید از نظر شمار کمِ کشته‌ها و اعدام‌های صورت گرفته در آن، تقریبا یک معجزه‌ است. انقلابی که غالب فرماندهان ارتش و مسئولان سابق جز کسانی که دست داشتن آنها در کشتار مردم مسلم بوده است، بخشیده شدند.


✅نکته دوم اینکه قرائت شما از اسلام یک قرائت ناقص است که موجب تحلیل اشتباه شما نیز شده است، این آیات را هم ببینید. «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ جاهِدِ الْکُفَّارَ وَ الْمُنافِقینَ وَ اغْلُظْ عَلَیْهِم» ای پیامبر خدا با کافران و منافقان بجنگ و برآنها سخت بگیر. «أشداءُ علی الکفار» بودن پیامبر را هم ببینید، ماجرای اعدام یهودیان بنی‌قریظه را هم بخوانید، احکام اهل ذمه و سخت‌گیری‌هایی که برآنها صورت می‌گرفته است را هم بخوانید، شاید برایتان این سوال مطرح شد که پس ماجرای «یوم المرحمة» و عفو عمومی پیامبر چه بود؟


✅نکته سوم اینکه در روز فتح مکه، عفو پیامبر(ص) نسبت به کسانی بود که اعلام مسلمانی کردند و از پرچم کفر خارج شدند و این از احکام اسلام آوردن است که گناهان گذشته و قبل از اسلام را نادیده می‌گیرد و قیاس این عفو با اعدام برخی از سران به ظاهر مسلمان شیعه شاهنشاهی که دست‌داشتن آنها در کشتار مردم ثابت شده بود، قیاس مع الفارق است.


✅نکته آخر هم اینکه فرمان عفو پیامبر عمومیت نداشت و برخی از آن استثناء شده بودند که شمارشان هم کم نبود و استدعا دارم کمی بیشتر تحقیق کنید. 

🙏برخی مقالات کوتاه و مناسب جهت اطلاع شما عزیزان را هم پیشنهاد می‌کنم.👇

مصاحبه با استاد رجبی دوانی

اطلاعات وب سایت ویکی شیعه

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

◀️یکی از دوستان سکولار بنده که در عین اعتقاد به اسلام، قرآن، نماز و... معتقد بود، دین در عرصه حاکمیت نباید ورود داشته باشد، می‌گفت: شما چه حقی دارید که با آمریکا سرشاخ شده‌اید و این همه هزینه برای کشور ما تحمیل می‌کنید.


✅از بس با این دوستان بحث‌های روشنفکرانه عقلی کرده بودم و آنها هرچه می‌گفتی از در دیگری وارد می‌شدند، خسته شده بودم. این بار تصمیم گرفتم بدون تعارف، ولو بگویند متحجری یا افراطی، برپایه آیات صریح قرآن به آنها جواب دهم. 

دوستم شاید انتظار داشت مثل همیشه از باب ادبیات ظالم و مستکبر بودن آمریکا و اینکه ما وظیفه داریم با ظالم بجنگیم و... وارد شوم. اما اینبار به او گفتم: 


👈چون قرآنی که شما حقانیت آن را قبول داری می‌گوید: «فَلا تُطِعِ الْکافِرینَ وَ جاهِدْهُمْ بِهِ جِهاداً کَبیراً (52) الفرقان» یعنی از کافران اطاعت نکن و به واسطه این عدم اطاعتت با آنها جهاد کبیر کن. خدا جهاد کبیر ما را عدم اطاعت از کافران قرار داده.

👈چون قرآنی که شما حقانیت آن را قبول داری می‌گوید: «وَ لا تُطِعِ الْکافِرینَ وَ الْمُنافِقینَ وَ دَعْ أَذاهُمْ وَ تَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ وَ کَفى بِاللَّهِ وَکیلاً (48) الاحزاب» از کافران و منافقان اطاعت نکن و در این راه هرچقدر آزار و اذیت دیدی به آن توجه نکن و به خدا توکل کن که او بهترین کسی است که امور تو را وکالت می‌کند.


◀️دوست بنده پاسخ داد: آقاجان مردم این عدم اطاعت و آزار دیدن شما را نمی‌خواهند، هروقت خودتان بودید و خودتان هرچقدر می‌خواهید اطاعت نکنید و بجنگید و آزار ببینید، چرا شما نمی‌خواهید قبول کنید مردم را به زور نمی‌شود به بهشت برد. چرا «خامنه‌ای» بدون اجازه مردم کشور را به این فضا کشانده‌ است؟


✅شاید انتظار داشت مجددا از این باب با او صحبت کنم که مردم ولو از مشکلات خسته هستند ولی پای انقلاب و دینشان هم ایستاده‌اند یا اینکه مردم اهل مبارزه هستند و... اما نه، آخر در این بحث‌ها هرچه گفتیم نه خودمان چندان به یقین ‌رسیدیم که همین است و لاغیر، نه آنها می‌پذیرند. تصمیم گرفتم بازهم به آنچه موجب یقینم هست مراجعه کنم. به او گفتم: 


👈بر اساس همین قرآنی که شما قبول داری هرکس در مقابل حکم خدایی که ثابت شده است، بگوید من چیز دیگری می‌خواهم، هم ظالم است، هم کافر و هم فاسق. 

🔹چون قرآن می‌گوید: «وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْکافِرُونَ (44) المائده» هرکس به آنچه که خدا نازل کرده حکم نکند بدانید که اینها همان کافران هستند. 

🔹در ادامه هم می‌گوید: « وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ (45) المائده» بدانید که اینها همان ظالم‌ها هستند.

🔹مجددا در ادامه می‌گوید: «وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ (47) المائده»  بدانید که اینها همان فاسقان هستند.


👈آقا هم اگر کشور را به این فضا -به قول شما- کشانده، چون همین قرآنی که شما قبولش داری در ادامه آیاتی که بالا گفتم می‌گوید: «فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ عَمَّا جاءَکَ مِنَ الْحَقِّ» بین آنها بر اساس آنچه خدا برتو نازل کرده حکم و حکومت کن و از هوای نفس آنان در مقابل آن حقی که به سوی تو آمده اطاعت نکن.


✅شاید بگوئید این نوع برخورد بر مخالفت دوستان سکولار بیافزاید و البته همینطور هم شد و او که مثل همیشه بنا را از اول هم بر نپذیرفتن گذاشته بود، نپذیرفت و گفت:‌ ظاهرا شما جز حرف زور حالیتان نمی‌شود و تا بازور مقابلتان نایستند دست از این کارهایتان برنخواهید داشت.


📌بعد از مدت‌ها بحث‌های عقلی با این دوستان انتظار چنین پاسخی را هم داشتم، اما چه کنم باید پذیرفت که همه اسلام‌های انحرافی روزی ناچارا بر اسلام ناب تیغ خواهند کشید...


  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

بسم الله الرحمن الرحیم

📝 یکی از شئون انبیاء و ائمه اطهار و به تبع آنها فقها و مؤمنین قیام به قسط است، در آیه 18 سوره مبارکه آل عمران شهادت «اولوا العم» به توحید که مصداق اتم آن اهل بیت و انبیاء(صلوات الله علیهم اجمعین) می‌باشند، مقید به قیام به قسط و برپایی عدالت شده است.

 👈«شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ وَ الْمَلائِکَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْطِ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ»
شهادت می‌دهد خداوند که پروردگاری جز او نیست و شهادت می‌دهند ملائکه و اولوا العلم به اینکه پروردگاری جز او نیست در حالی که قائم به قسط هستند.

 📝در روایتی امام سجاد (علیه السلام)، بعد از خواندن این آیه در توضیح «اولوا العلم» از حضرت رسول و امیرالمؤمنین و سپس اقرب اهل بیت به امیرالمؤمنین نام می‌برند و سپس به علما شیعه اشاره می‌کنند.[1]

📝ا گرچه در تراجم قرآن و اقوال نحویون قید «قیام به قسط» تنها به خداوند نسبت داده شده است، اما در روایات ذیل این آیه، این قید مربوط به شهادت اهل بیت و پیامبر(صلوات‌الله علیهم اجمعین) به توحید دانسته شده است.

👈 از امام باقر(علیه السلام) نقل شده است که ایشان در پاسخ به جابر در مورد آیه مذکور می‌فرمایند: خداوند گواهى مى‌دهد که خدائى جز ذات یکتایش نیست و همین طور هم هست، ملائکه نیز همین گواهى را می‌دهند، خداوند به آنها احترام گزارده که تسلیم پروردگارند و گواهى دارند، اما منظور آیه از «أُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْطِ» صاحبان علم انبیاء و اوصیایند و آنهایند که بپا دارنده عدل و دادگرى هستند، همانطور که خداوند گفته است و قسط همان عدل در ظاهر است و عدل در باطن نیز امیرالمؤمنین علیه السّلام است.[2]

 📌در این آیه شهادت به وحدانیت خداوند مقید به قیام به قسط و برپایی عدالت شده است، در صورت قید توضیحی بودن معنا چنین می‌شود که شهادت اهل بیت و انبیاء(صلوات الله علیهم اجمعین) و علماء، به وحدانیت خداوند همیشه با قیام به عدالت، همراه است و همانطور که روح توحید و شهادت به توحید در تمام اعمال و اقوال «اولوا العلم» می‌باشد، قیام به قسط نیز در تمام حیات آنها جاری است.

 📌اما باید گفت مطلب از این هم بالاتر است و با توجه به قرائن خارجی و سایر ادله که در مطالب پیوستی توضیح داده‌ام، این قید، قید احترازی است، یعنی شهادتی به وحدانیت خداوند شهادت حقیقی است که همراه با قیام به قسط باشد و شهادت به توحید بدون قیام به قسط اصلا دروغ است و حقیقتا شهادت به توحید نیست.

..........................................................

توضیحات الحاقی:

بررسی روایی آیه ۱۸ آل عمران

در نگاه ابتدائی باید گفت آیه آیه 18 سوره مبارکه آل عمران «شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ وَ الْمَلائِکَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْطِ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ» توسط فقها، برای شأن قیام و برپایی قسط توسط انبیاء و اهل بیت مورد استناد قرار نگرفته است و همچنین عمده ادیبان بلکه جمله آنها قید مد نظر ما،  یعنی« قائما بالقسط» را حال و یا مفعول مطلق نوعی برای ذوالحال «الله» یا عامل «شهد» گرفته‌اند، اما وقتی به روایات مراجعه می‌شود این آیه به شکل متفاوتی از نحویون توضیح ‌داد شده‌است که البته از نظر ادبی نیز صحیح و قابل توجیه می‌باشد. آنچه ما در گام‌های پیش‌رو به دنبال آن هستیم، اثبات استناد روایی مدعی و سپس توضیح و توجیه مدعا می‌باشد.

در توضیح چرایی عدم استناد فقها به این آیه باید گفت، بیش از مشکل توجیه نحوی که البته سایر توجیهات نیز خالی از اشکال نیست، مشکل اصلی که موجب عدم استناد فقها شده است، عدم وثوق صدور روایات این بخش می‌باشد، برای حل این مشکل باید به این دقت داشت که در بررسی روایات، وثوق و اطمینان نسبت به صدور روایات معمولا به وسیله بررسی سندی صورت می‌گیرد، اما راه دیگری که برای اطمینان به صدور روایات می‌توان بکار گرفت استفاده از مجموعه روایی و بررسی نصوص مختلف است که ما در این بحث از این روش برای رسیدن به وثوق به صدور روایات، استفاده می‌کنیم.

در مورد تسری دادن شأن قیام به قسط به فقها بعد از ائمه(علیهم السلام) نیز علاوه بر وجود نصوص مؤید بر شمولیت آیه نسبت به فقها، روشن است که در صورت اثبات مدعی، آیه همه دانشمندان را شامل می شود و اگر در بعضى از روایات "اولوا العلم" به ائمه اطهار (علیه السلام) تفسیر شده است، از نظر روشن‏ترین مصادیق "اولوا العلم" است.[3] کما اینکه در تفسیر همین آیه از امام سجاد (علیه السلام)، ایشان مصداق اتم «اولوا العلم» در این روایت را نبی مکرم اسلام و ائمه اطهار(صلوات الله علیهم اجمعین) ذکر نموده‌اند و سپس در مرتبه بعد به علمای شیعه اشاره نموده‌اند:

«أَ مَا سَمِعْتَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ‏ «شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ وَ الْمَلائِکَةُ- وَ أُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْطِ- لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ‏». فَابْتَدَأَ بِنَفْسِهِ، وَ ثَنَّى بِمَلَائِکَتِهِ، وَ ثَلَّثَ بِأُولِى الْعِلْمِ الَّذِینَ هُمْ قُرَنَاءُ مَلَائِکَتِهِ [أَوَّلُهُمْ‏] وَ سَیِّدُهُمْ مُحَمَّدٌ ص، وَ ثَانِیهِمْ عَلِیٌّ ع، وَ ثَالِثُهُمْ (أَقْرَبُ أَهْلِهِ إِلَیْهِ)، وَ أَحَقُّهُمْ بِمَرْتَبَتِهِ بَعْدَهُ. ثُمَّ أَنْتُمْ مَعَاشِرَ الشِّیعَةِ الْعُلَمَاءُ لِعِلْمِنَا تَالُونَ لَنَا، مَقْرُونُونَ‏ بِنَا وَ بِمَلَائِکَةِ اللَّهِ الْمُقَرَّبِینَ، شُهَدَاءُ [لِلَّهِ‏] بِتَوْحِیدِهِ وَ عَدْلِهِ وَ کَرَمِهِ وَ جُودِهِ، قَاطِعُونَ لِمَعَاذِیرِ الْمُعَانِدِینَ مِنْ عَبِیدِهِ وَ إِمَائِه»[4]

فرات کوفی از علما و راویان عصر غیبت صغری، در تفسیر معروف خود، روایتی از امام باقر (علیه السلام) نقل می‌کند که قید «قائما بالقسط» حال برای ذوالحال «اولوا العلم» گرفته شده است:

«فِی قَوْلِهِ‏ شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ وَ الْمَلائِکَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْطِ [لا إِلهَ‏ إِلَّا هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ‏] قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع هُوَ کَمَا شَهِدَ لِنَفْسِهِ وَ أَمَّا قَوْلُهُ‏ وَ الْمَلائِکَةُ [فَأَقَرَّتِ الْمَلَائِکَةُ] بِالتَّسْلِیمِ لِرَبِّهِمْ وَ صَدَّقُوا وَ شَهِدُوا أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ کَمَا شَهِدَ لِنَفْسِهِ وَ أَمَّا قَوْلُهُ‏ وَ أُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْطِ فَإِنَّ أُولِی [أولو] الْعِلْمِ الْأَنْبِیَاءُ [ع‏] وَ الْأَوْصِیَاءُ [ع وَ] هُمْ قُیَّامٌ بِالْقِسْطِ کَمَا قَالَ اللَّهُ [وَ] الْقِسْطُ هُوَ الْعَدْلُ فِی الظَّهْرِ وَ الْعَدْلُ فِی الْبَطْنِ هُوَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ع».[5]

حضرت باقر (علیه السّلام) در مورد این آیه «شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ وَ الْمَلائِکَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْطِ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ‏» در پاسخ به جابر می‌فرمایند: خداوند گواهى مى‏دهد که خدائى جز ذات یکتایش نیست و همین طور هم هست، ملائکه نیز همین گواهى را میدهند، خداوند بآنها احترام گزارده که تسلیم بپروردگارند و گواهى دارند اما این قسمت آیه‏ أُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْطِ صاحبان علم انبیاء و اوصیایند و آنها بپا دارنده عدل و دادگرى هستند همانطور که خداوند گفته است وقسط همان عدل در ظاهر است و عدل در باطن نیز امیر المؤمنین علیه السّلام است.

همچنین ابو نصر محمد بن مسعود عیّاشى‏ از دیگر علمای عصر غیبت صغری نیز در تفسیر این آیه همین روایت را با تفاوت بسیار جزئی در برخی الفاظ می‌آورد.[6]  سید هاشم بحرانی نیز در تفسیر روایی «البرهان»[7] ضمن ذکر روایت عیاشی دو روایت نقل می‌کند که در آنها نیز قید قائما بالقسط برای «اولوا العلم» که همان انبیاء و ائمه اطهار(صلوات الله علیهم اجمعین) می‌باشند، لحاظ شده است:

«محمد بن الحسن الصفار: عن عبد الله بن جعفر، عن محمد بن عیسى، عن الحسن بن علی الوشاء، عن أبی الحسن (علیه السلام) قال: على الأئمة من الفرائض ما لیس على شیعتهم، و على شیعتنا ما أمرهم الله ما لیس علینا، إن علیهم أن یسألونا وَ أُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْطِ الإمام‏.»[8] و «عن مرزبان القمی، قال: سألت أبا الحسن (علیه السلام) عن قول الله: (شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ وَ الْمَلائِکَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْطِ) قال: (هو الإمام)»[9]

 ابن شهرآشوب نیز در کتاب «مناقب آل أبی طالب علیهم السلام» در مورد این آیه، نقل می‌کند: «وَ رُوِیَ‏ فِی قَوْلِهِ‏ وَ أُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْطِ هُمُ الْأَئِمَّةُ إِمَاماً بَعْدَ إِمَام»[10]

دیملی از دانشمندان شیعه قرن هشتم در کتاب «غرر الأخبار»؛ که در مناقب امیرالمومنین است که به ادعای نویسنده سند روایات آن به علت شهرت بین علما و جهت اختصار ذکر نگردیده است؛ در توضیح قید «قائما بالقسط» روایتی زیر را امام صادق آورده است: «عن جابر، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام فی قوله تعالى: (قائِماً بِالْقِسْطِ): «العدل: أقامه اللّه تعالى لأمیر المؤمنین علیه السّلام عدلا بین الناس، و قسطا یقیم الحقّ بینهم و بین اللّه تعالى، إن أطاعوه هداهم»[11]

در ادعیه، وصف «قائم به قسط» هم برای خداوند و هم برای نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) ذکر شده است. به طور مثال امام سجاد(علیه السلام) در دعای ششم صحیفه سجادیه می‌گویند: « أَنِّی أَشْهَدُ أَنَّکَ أَنْتَ اللَّهُ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، قَائِمٌ بِالْقِسْطِ، عَدْلٌ فِی الْحُکْمِ، رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ، مَالِکُ الْمُلْکِ»[12]

همچنین در «اقبال الاعمال» در حدیثی از امام صادق(علیه السلام) در زیارت پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) خطاب به پیامبر ذکر شده است: «السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا قَائِماً بِالْقِسْطِ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا فَاتِحَ الْخَیْرِ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا مَعْدِنَ الْوَحْیِ»[13]

در زیارت دیگری که در کتاب «المزار» توسط شهید اول آمده است نیز در زیارت حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) خطاب به حضرت آمده است: «السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا نَجِیبَ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا خَاتَمَ النَّبِیِّینَ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا سَیِّدَ الْمُرْسَلِینَ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا قَائِماً بِالْقِسْط»[14]

بررسی نحوی

بر فرض حال بودن «قائما بالقسط»، نحویون از این جهت که ذوالحال با حال باید تطابق داشته باشد و «الولو العلم» جمع می‌باشند و قائما بالقسط مفرد است، ذوالحال را «الله» گرفته‌اند و در این فرض نیز با مشکل فاصل بودن بین ذوالحال و حال و مفارق بودن حال و عدم توصیف ذات باری تعالی به صفت مفارق مواجه شده‌اند و به همین علت گفته‌اند که این از موارد حال ثابت است. اما باید گفت می‌توان ذوالحال را «الولو العلم» نیز گرفت و در توضیح علت مفرد آمدن حال همانطور که تفسیر «کنز الدقائق و بحر الغرائب» توضیح داده است، حکمت آن ذکر این نکته است که نیاز به وجود مجموع الوالعلم برای قائم به قسط بودن آنها نیست، بلکه به صورت "فرد فرد" نیز هر کدام از "صاحبان علم" قائم به قسط هستند.[15]

اما شاید یکی از توجیهات بهتر نحوی برگشت حال به ذوالحال مقدر «ما ذُکر» باشد که در این صورت "قائما بالقسط" حال برای هرسه ذوالحال «الله و ملائکه و اولو العلم» می‌باشد و این توجیه با قید شدن "قائما بالقسط" در روایات برای خداوند و نبی مکرم اسلام و ائمه (صلوات الله علیهم اجمعین) نیز هماهنگی دارد. بر فرض حال بودن، معنای آیه چنین می‌شود که شهادت می‌دهند خداوند و ملائکه و الولو العلم به وحدانیت خداوند در حالی که قائم بالقسط هستند.

 ‌یکی دیگر از توجیحات نحوی مفعول مطلق نوعی بودن این قید است یعنی «شهد الله و الملائکه و الولو العلم شهادةً قائماً بالقسط» که معنای آن چنین می‌شود که شهادت آنها به توحید متصف به صفت قائم بالقسط بودن است.

در هر صورت یعنی "حال بودن و شهادت در حال قائم به قسط بودن" و یا "مفعول مطلق نوعی بودن و شهادتی که خود آن این وصف را دارد که قائم به قسط است"، این بحث مطرح است که آیا این قید توضیحی است و یا احترازی؟

در صورت توضیحی بودن معنا چنین می‌شود که قیام به قسط توسط "اولوا العلم" همیشه همراه شهادت به وحدانیت خداوند است و از آنجا که شهادت به وحدانیت و روح توحید در تمام حیات و اعمال ملائک و انبیاء و ائمه (صلوات الله علیهم اجمعین) وجود دارد، قید "قیام به قسط" نیز در تمام حیات و اعمال ملائک و انبیاء و ائمه (صلوات الله علیهم اجمعین) وجود دارد و از شئون اصلی انبیاء می‌باشد؛

اما برفرض قید احترازی بودن تاکید بر این مهم بیشتر می‌شود و معنای آن چنین است که شهادت آنها چون این قید را با خود همراه دارد، شهادت واقعی است و در صورتی که انبیاء و ائمه‌اطهار (صلوات الله علیهم اجمعین) قائم به قسط نمی‌بودند شهادت به وحدانیت آنها شهادت واقعی نمی‌بود و با این توضیح باید گفت هر انسان موحدی در صورت قائم به قسط نبودن شهادت او به وحدانیت خداوند شهادتی دروغ و غیر حقیقی است، و خلاصه اینکه شهادت به وحدانیت باید با قیام به قسط همراه باشد و اگر این قید نباشد شهادت به توحید غیر واقعی است و این معنا با نگاه توحیدی به عالم و هماهنگی با سایر آیات محتمل‌تر می‌باشد.

یکی از راه‌ها برای اثبات احترازی بودن این قید و خارج شدن از فرض احتمال اثبات این است که کلام در مقام وضع قاعده می‌باشد، این احتمال که آیه در مقام وضع قائده ‌باشد نیز با برخی از روایات که قائم به قسط بودن برای اهل بیت و علما و مؤمنان را به عنوان یک قاعده لازم می‌داند تقویت می‌گردد.

به طور مثال در آیه "29 اعراف" می‌خوانیم: «قُلْ أَمَرَ رَبِّی بِالْقِسْطِ» بگو خداوند مرا به (اجرا و عمل بر اساس) قسط امر کرده است. و همچنین در آیه "47 یونس" می‌خوانیم: «وَ لِکُلِّ أُمَّةٍ رَسُولٌ فَإِذا جاءَ رَسُولُهُمْ قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ» برای هر امتی رسولی است که وقتی به سوی آنها می‌رود بر اساس قسط حکم می‌کند.

از امیرالمؤمنین در نهج البلاغه نقل شده است: «فی صِفَةِ أهلِ الذِّکرِ: یَأمُرونَ بِالقِسطِ ویَأتَمِرونَ بِهِ، ویَنهَونَ عَنِ المُنکَرِ ویَتَناهَونَ عَنهُ.»[16] و یا حضرت در توضیح علت پذیرش حکومت می گویند: «لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِیَامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى الْعُلَمَاءِ أَلَّا یُقَارُّوا عَلَى کِظَّةِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ لَأَلْقَیْتُ حَبْلَهَا عَلَى غَارِبِهَا»[17]  «کظّه» به معنای پرخورى می‌باشد و حضرت می‌فرمایند خداوند بر علما عهد حتمی گرفته است که ایشان نباید بر پرخورى ستمگر از مال حرام صبر نمایند و نباید او را بر ستم خودش امان بدهند. «سغب» به معنای گرسنگی است و با توجه به بیان حضرت خداوند از علما عهد گرفته است که آنان بر گرسنگی مظلوم صبر ننمایند و لازمه اجرای این عهد الهی داشتن قدرت و حکومت است و اگر این عهد الهی نبود حضرت حکومت را نمی‌پذیرفتند و اخذ این قدرت برای قیام به قسط و نهی از حرام‌خواری صاحبان قدرت از شئون مشترک اولیاء و اوصیاء انبیاء و اهل بیت به صورت مشترک است همانطور که در آیه ۶۳ سوره مبارکه مائده خداوند علماء بنی‌اسرائیل را مواخذه می‌کنند که چرا در مقابل اکل حرام و دروغ‌گویی صاحبان قدرت سکوت پیشه‌کرده‌اند: «لَوْ لا یَنْهاهُمُ الرَّبَّانِیُّونَ وَ الْأَحْبارُ عَنْ قَوْلِهِمُ الْإِثْمَ وَ أَکْلِهِمُ‏ السُّحْتَ لَبِئْسَ ما کانُوا یَصْنَعُونَ».



[1] التفسیر المنسوب إلى الإمام الحسن العسکری علیه السلام؛ ص: 625.

[2] کوفى، فرات بن ابراهیم، تفسیر فرات الکوفی، 1جلد، مؤسسة الطبع و النشر فی وزارة الإرشاد الإسلامی - تهران، چاپ: اول، 1410 ق، ص: 78.

[3] اقتباس از تفسیر نمونه، ج‏2، ص: 469.

[4] التفسیر المنسوب إلى الإمام الحسن العسکری علیه السلام؛ ص625.

[5] کوفى، فرات بن ابراهیم، تفسیر فرات الکوفی، 1جلد، مؤسسة الطبع و النشر فی وزارة الإرشاد الإسلامی - تهران، چاپ: اول، 1410 ق، ص: 78.

[6] عیاشى، محمد بن مسعود، تفسیر العیّاشی، 2جلد، المطبعة العلمیة - تهران، چاپ: اول، 1380 ق، ؛ ج‏1 ؛ ص: 166.

[7] بحرانى، سید هاشم بن سلیمان، البرهان فی تفسیر القرآن، 5جلد، مؤسسه بعثه - قم، چاپ: اول، 1374 ش؛ ج‏1 ؛ ص: 604.

[8] بحرانى، سید هاشم بن سلیمان، البرهان فی تفسیر القرآن، 5جلد، مؤسسه بعثه - قم، چاپ: اول، 1374 ش؛ ج‏1؛ ص: 603.

[9] البرهان فی تفسیر القرآن ؛ ج‏1 ؛ ص: 604.

[10] ابن شهر آشوب مازندرانى، محمد بن على، مناقب آل أبی طالب علیهم السلام (لابن شهرآشوب)، 4جلد، علامه - قم، چاپ: اول، 1379 ق، ج‏1 ؛ ص: 285.

[11] دیلمى، حسن بن محمد، غرر الأخبار و درر الآثار فی مناقب أبی الأئمة الأطهار علیهم السلام، 1جلد، دلیل ما - ایران ؛ قم، چاپ: اول، 1427 ق؛ ص: 162.

[12] على بن الحسین علیه السلام، امام چهارم، الصحیفة السجادیة، 1جلد، دفتر نشر الهادى - قم، چاپ: اول، 1376ش؛ ص52. شیخ طوسی در کتاب مصباح المجتهد همین دعا را به نقل از صحیفه سجادیه با تعبیر قائما بالقسط می‌آورند:‌ «إِنِّی أَشْهَدُ أَنَّکَ أَنْتَ اللَّهُ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ‏ قائِماً بِالْقِسْطِ عَادِلًا فِی الْحُکْمِ رَءُوفاً بِالْخَلْقِ مَالِکاً لِلْمُلْک» این اختلاف در تعبیر با توجه به اینکه از نظر نحوی باید "قائمٌ بالقسط" می‌خواند می‌تواند اشاره تعبیر قرآنی در آیه مذکور باشد. طوسى، محمد بن الحسن، مصباح المتهجّد و سلاح المتعبّد، 1جلد، مؤسسة فقه الشیعة - بیروت، چاپ: اول، 1411 ق، ؛ ج‏1 ؛ ص: 2۴۷.

[13] ابن طاووس، على بن موسى، إقبال الأعمال (ط - القدیمة)، 2جلد، دار الکتب الإسلامیه - تهران، چاپ: دوم، 1409 ق، ج‏2 ؛ ص: 604.

[14] شهید اول، محمد بن مکى، المزار فی کیفیة زیارات النبیّ و الأئمة علیهم السلام، (للشهید الأوّل)، 1جلد، مدرسه امام مهدى علیه السلام - قم، چاپ: اول، 1410 ق، ص: 11.

[15] فعلى هذه الرّوایة «قائما» حال عن أولی العلم، و إفراده على تأویل کلّ واحد و الإشعار بأنّ کلّ واحد منهم قائم به، لئلّا یتوهمّ أنّ القسط قائم بمجموعهم من حیث هو مجموع قمی مشهدی، محمد بن محمدرضا، تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب، 14جلد، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، سازمان چاپ و انتشارات - تهران، چاپ: اول، 1368 ش، ج‏3، ص: 55.

[16] نهج البلاغة: الخطبة 222، بحار الأنوار: ج 69 ص: 325  ح 39.

[17] شریف الرضى، محمد بن حسین، نهج البلاغة (للصبحی صالح)، 1جلد، هجرت - قم، چاپ: اول، 1414 ق، ص: 50.


  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

👈می‌گویند: شما چرا در سوریه و عراق یا یمن، حضور پیدا می‌کنید تا نتیجه آن دشمنی آمریکا و هزینه‌های تحریم و... باشد.


✅دوستان اینبار علت جدیدی برای مشکلات اقتصادی کشف کرده‌اند😳 و مشکلات کشور  را حاصل حضور ایران در منطقه و دفاع از مظلومان و یا مبارزه با داعش و... عنوان می‌کنند.


✅به عقیده آنها باید همانطور که در اقتصاد دستمان را روی دست می‌گذاریم و هیچ کاری نمی‌کنیم تا همه چیز خودش درست شود، در مسائل منطقه‌ای هم باید همین سیاست را دنبال کنیم؟!


✅اگر کمی چشمانشان را باز و نقشه خاورمیانه جدید را مرور کنند که هر تکه از ایران در یک کشور گنجانده شده بود و یا اگر نقشه داعش برای تأسیس دولت که ایران هم یکی از استان‌هایش بود را می‌دیدند، امروز این حرف‌ها را نمی‌زدند.


✅به شما که دنبال سازش با آمریکا هستید، پیشنهاد می‌کنم سرنوشت مُرسی در مصر را مجددا بخوانید یا همین اردوغان که رفیق شفیق آمریکاست اما چندی پیش علیه او کودتا شد، یا همین بشار اسد که وقتی مشغول سازش با آمریکا شد دشنه داعش و جبهه النصره بر پشتش نشست و صدها مورد دیگر از خیانت‌های آمریکا... را ببینید.

«فَقاتِلُوا أَئِمَّةَ الْکُفْرِ إِنَّهُمْ لا أَیْمانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ یَنْتَهُون»

 «با پیشوایان کفر بجنگید، چرا که آنان را هیچ پیمانى نیست، باشد که [از پیمان‏شکنى‏] باز ایستند.»


👈دوستان می‌گویند: دعوای ما اینجاست که اصلا چرا شما کاری می‌کنید که آمریکا مجبور شود طرح خاورمیانه جدید را برای کنترل شما پی‌ریزی کند؟! یا داعش را بوجود بیاورد تا به جان شما بیاندازد؟! این سیاست‌های آمریکا محصول سیاست‌های ستیزگرانه شما با آمریکا است.


🙏خدا را شکر که تا اینجا اعتراف به دست داشتن آمریکا در توطئه‌های منطقه و نقش حضور ما در منطقه برای حفظ ایران دارند. 


✅بله مساله اینجاست که ما با آمریکا سر سازش نداریم، ما با آمریکا سر سازش نداریم چون در نهضت ملی شدن صنعت نفت که نه در منطقه بودیم نه با اسرائیل سر جنگ داشتیم و خلاصه فقط حقمان را می‌خواستیم و حقمان را هم گرفتیم، در ایران کودتا کردند و نفت ما را به تاراج بردند. 

ما با آمریکا سر سازش نداریم چون از ابتدای انقلاب مشغول طرح ریزی برای براندازی انقلاب بودند و در طرح کودتای نوژه با همکاری نیروهای داخلی‌شان تصمیم داشتند نزدیک به ۵ میلیون ایرانی را قتل عام کنند اما لطف خدا با ما بود و موفق نشد. 

ما با آمریکا سرسازش نداریم چون همه اعضای دولت موقت جز یک نفر را به استخدام خود درآورده بود برای به شکست کشاندن انقلاب ایران.

ما با آمریکا سر سازش نداریم چون ویروس استاکس نت را وارد صنعت هسته‌ای ما کرد که حاصل آن انفجار عظیمی در بوشهر و کشتار مردم چند شهر مجاور آن می‌توانست باشد که الحمد لله نتوانستند و این ویروس کشف شد و هزاران دسیسه دیگر که هنوز هم ادامه دارد.

«وَ لَنْ تَرْضى‏ عَنْکَ الْیَهُودُ وَ لاَ النَّصارى‏ حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُم»

هرگز یهود و نصارا از تو راضی نمی‌شوند تا به طور کامل به آئین آنها درآیی.


✅ما آمریکا را شیطان بزرگ می‌دانیم که با گام نهادن بر گرده مستضعفین عالم و استعمار ملت‌ها ارتزاق می‌کند،‌ ما با آمریکا سرسازش نداریم چون دفاع از مظلومان و مسلمانان را وظیفه خودمان می‌دانیم.

«وَ ما لَکُمْ لا تُقاتِلُونَ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدان»

شما را چه شده است چرا در راه خدا و مستضعفان از مردان و زنان و کودکان نمی‌جنگید؟


📌البته توصیه می‌کنم شما هم خارج از این بحث‌ها مشکل اقتصاد کشور را به حضور ما در منطقه گره نزنید که جدا از همه خطراتی که به واسطه حضور ما در منطقه از کشورمان دور شد، شما فقط ۵ درصد بودجه کشور را به نیروهای نظامی اختصاص می‌دهید و عملا در قیاس با سایر کشورها این بودجه هیچ است، خواهش دارم فعلا با آن ۹۵ درصد بسازید و مشکلات حاصل از این ۵ درصد را نادیده بگیرید.

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

✅اگر این روزها کانال‌های اصلاح‌طلب‌ها را رصد کنید، پاسخ این سوال که ریشه مشکلات کشور چیست؟ یکی از موضوعات اصلی آنهاست.


👈به طور خلاصه می‌گویند: ریشه مشکلات کشور این است که شورای نگهبان که منصوب رهبری است، اجازه نمی‌دهد نمایندگان واقعی مردم که متخصص و توانمند هستند رای بیاورند و چون افراد کارآمدی روی‌کار نمی‌آید، وضع ما چنین شده است و مشکلات کشور روز به روز بیشتر می‌شود.

◀️خلاصه اینکه ریشه مشکلات کشور شورای نگهبان و رهبری هستند نه دولت!


◀️شاید فکر کنید می‌خواهم مجدد شبهه دور و ساختار شورای نگهبان و... را مطرح کنم، خیر بر اساس اقدامات و اندیشه خود دوستان باید از آنها پرسید؟ 


✅اولا شما چرا این حرف‌ها را موقع انتخابات نمی‌زنید و صریح نمی‌گوئید که مثلا ما از خاتمی، روحانی، هاشمی و... از باب ناچاری حمایت می‌کنیم؟ چرا شروع می‌کنید به دفاع از سیاست‌ها، گفتمان‌‌ها، عملکردها و... 

👈درواقع خودتان اعتراف دارید که زمان انتخابات لااقل بخش زیادی از مردم را فریب می‌دهید و عملکردها را از باب ناچاری توجیه می‌کنید، ای کاش با مردم بی‌غل و غش صحبت می‌کردید و صریح می‌گفتید که نمایندگان مطلوب شما چه کسانی هستند، نه اینکه منافقانه با شعار سه سید فاطمی رای بیاورید یا نماد سیادت را در انتخابات علم کنید اما بعد از فریب دادن مردم با نمادهای دینی، دم از کنار گذاشتن دین از عرصه اجتماعی بزنید.


✅ثانیا اینکه گفته شود همه مشکلات به علت انتخاب یک فرد ناکارآمد مورد تأید شورای نگهبان، توسط مردم است با حرف‌های دیگر خودتان هم جور درنمی‌آید که می‌گوئید مردم به گفتمان رای می‌دهند نه به شخص، این گفتمان ما بود که پیروز شد، مردم به گفتمان اصلاحات و اعتدال رای دادند نه به روحانی یا خاتمی.

⁉️وقتی مردم به گفتمان آقای روحانی رای می‌دهند، مگر همه مسئولان دولتی را هم شورای نگهبان تأئید می‌کند؟ وقتی یک دولت با یک گفتمان روی کار می‌آید، افرادی را روی‌کار می‌آورد که از همان گفتمان باشند.


✅پاسخ می‌دهند که بله وزرا را هم باید نمایندگان مجلس تائید کنند و این نمایندگان هم از فیلتر شورای نگهبان رد شده‌اند.

باز هم دعوا از نو آغاز می‌شود، مگر نمی‌گوئید مردم به گفتمان رای می‌دهند، مگر نمی‌گوئید مردم فرصت شناخت افراد را ندارند و لیستی رای می‌دهند، چون در فلان گفتمان و حامی فلان گفتمان هستند، خب نمایندگان مجلس هم نمایندگان گفتمان هستند.


📌چرا نمی‌خواهید قبول کنید که این گفتمان شماست که شکست خورده است. 

👈قبول کنید که ثابت شد، گفتمان شما که همان گفتمان ما نمی‌توانیم، نمی‌شود، گفتمان غرب و آمریکا خداست، شکست خورده است، «تکرار می‌کنم» شکست خورده است.

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

محمد ثلاث اعدام شد و داد از نهاد اصلاح طلب‌، پهلوی‌، بهاری‌ و صهیونیست‌ها بلند شد.

همه بیانیه دادند و به نحوی اعتراض کردند.

جای مجاهدین خلق خالی مانده، لابد مشغول تدفین شهدایشان بوده‌اند.

جای جلاد را که بخواهی با شهید عوض کنی می‌نویسی:

«محمد ثلاث براثر ضربات شدید باتوم تقریبا نابینا شده! به گفته او پس از اینکه در دادگاه اول اتهام را رد کرده در آگاهی او را تا سرحد مرگ زدند و شکنجه کردند و انگشتان دستش را شکستند؛ روی سرش با پوتین ایستادند و دنده‌هایش را شکستند! این چه اسلام و عدالتی است؟»

این‌ها حرف‌های برادر بهاری‌ام بود.

تصویر درویش قاتل در دادگاه

محسن کدیور آن‌ور آبی‌هم که لابد با بهاری‌ها هماهنگ نکرده، تصویر محمد ثلاث که صحیح و سالم‌تر از من و شما در دادگاه مشغول جواب دادن به قاضی است را گذاشته و نوشته:

مستند اغلب اعدام‌های سیاسی در ایران پس از انقلاب: «اقرار زیر شکنجه» است.

البته لابد فیلم اقرار این درویش را هم ندیده که بعد از زیر گرفتن چندین نفر و به شهادت رساندن نیروهای پلیس؛ او را به درمانگاه برده‌اند و زخم‌هایش را پانسامان کرده‌اند و خودش می‌گوید من پشت اتوبوس نشستم و زدم به جمعیت. 

یا وقتی در دادگاه صحیح و سالم ایستاده اعتراف می‌کند که من پشت اتبوس بودم.

 

فیلم اعتراف درویش قاتل بعد از دستگیری

فیلم حمله وحشیانه اتوبوس به مردم و اعتراف درویش راننده« محمد ثلاث» در درمانگاه و دادگاه

 

اصلا لابد فیلم دراویش را هم ندیده که با خوشحالی فریاد می‌زنند که پنجش طلا «ممد طلا»؛ یکی می‌پرسد کی توی اتوبوس بود؟ می‌گوید «ممد» دومی با خوشحالی می‌گوید « مردن همشون مردن» و...

محمد ثلاث

پوستری که برای محمد ثلاث طراحی کرده بودند!

البته این صحنه‌ها برای من تکراری است، من در ۱۱ شهریور ۱۳۹۰ در کوار قبل از آغاز حمله دراویش به مردم در میان آنها گیرافتاده بودم، می‌دیدم که چطور شیشه‌های نوشابه را می‌شکاندند و به طرف مردم پرتاب می‌کردند و با قمه به جان مردم افتاده بودند و جیغ می‌کشیدند، هنوز تصویر درویشی که با قمه به سمتم حمله‌ور شد و سنگی که به شانه‌ام خورد و... را به یاد دارم، هنوز صدای گلوله‌هایی که به سمت ما شلیک می‌کردند و از کنارمان می‌گذشت و نزدیک به ۱۰۰ نفر را مجروح کردند به یاد دارم.

توصیری از دراویش آماده حمله به مردم و مسلح

دراویشی که در ۱۱ شهریور ۱۳۹۰ راه مردم کوار را بستند
 
تصویر چند درویش که در حال خنده از جنایت خود هستند
چند تن از دراویش کوار که در حال حمله به مردم و شادی از کارهای خود هستند
 
تصویری از طلبه کاشانی که گلوله کلاش به شکم وی اصابت کرده بود
تصویر یکی از طلاب که با گلوله کلاش توسط دراویش مجروح شد
پست‌های مربوط به حادثه کوار:
 
 
 
 
 
 
http://sharhhal.blog.ir/1397/03/14/
 
  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

✅تا قبل از شهادت آیت‌الله سید محمدرضا سعیدی، نامه‌های مختلفی بین ایشان و حضرت امام رد و بدل شده است، در اکثر این نامه‌ها آنچه مشهود است، فضای سنگین مشکلات و تلاش حضرت امام برای آرامش دادن به ایشان علی رغم همه سختی‌ها و امیدبخشی به پیروزی نهایی است. 

حضرت امام در ۱۴ اسفند ۱۳۴۶ در اوج مشکلات و در اوایل تبعید خود به نجف در پاسخ نامه شهید سعیدی می‌نویسند:


👈آنچه مهم است آن است که انسان با هر منطقى که بتواند خدمت کند و اداى وظیفه نماید که پیش وجدان خود شرمنده نباشد. وصول به مقاصد و عدم آن، بسته به اراده الهیه و به ما تکلیفى نیست. و آنچه مسلّم است این جوله‌ها(۱) پایان دارد، و خداوند تعالى حفظ کیان اسلام را خواهد فرمود.(۲)


✅ اصالت داشتن ادای تکلیف در مقابل خداوند، غایت نبودن پیروزی در مبارزات و سپردن عواقب امور به خداوند در عین امید به وعده قطعی خداوند برای حفظ جریان حق و غلبه نهایی جریان حق بر باطل، مکررا در نامه‌های حضرت امام به آیت‌الله سعیدی تکرار شده است و باید از خود پرسید با ایمان به این شاخصه‌ها آیا می‌شود خسته و مضطرب شد؟!


✅حضرت امام در نامه‌ی دیگری در ۱۴ آبان ۱۳۴۷، در اوج یأس از پیروزی در مبارزات، در پاسخ آیت‌الله سعیدی می‌نویسند:

👈در هر صورت سنگرها را حتى الامکان نباید از دست داد و قیام به وظایف به مقدار امکان لازم است، و اگر کوتاهى در آن نکنیم باکى نیست؛ فرضاً با شکست ظاهرى مواجه شویم، لکن رضاى خداى تعالى را اگر موفق شویم جلب کنیم، امور دیگر سهل است. این جانب لحظات آخر عمر را مى‌گذرانم و از اوضاع عمومى و خصوص حوزه‌هاى علمیه نگران و نمى‌دانم با آن تندروی‌هاى آنها و این سهل انگارى ماها امر به کجا منجر مىشود؟ « وَ الَّذى یُوجِبُ التَّسْکین فى الجمله: انَّ لِلْبَیْتِ رَبّاً»(۳) و این رشته بحمد اللَّه گسستنى نیست، هر چه باریک شود. شما طبقه جوان مأیوس نباشید و با اراده و عزم راسخ مهیاى خدمت و فرصت باشید.(۴)

حضرت امام در نامه به شهید آیت‌الله سعیدی:

من از افرادى مثل شما آن قدر خوشم مى‌آید که شاید نتوانم عواطف درونى را آن طور که هست ابراز کنم. من قادر نیستم عواطف امثال شما را جواب بدهم لکن خداوند تعالى قادر است که شماها خدمتگزاران به دیانت را مشمول عنایات خود فرموده و از رحمت خود همه را بهرهمند فرماید.(5)

......................................

ارجاعات:

1.  اشاره به روایت امیرالمومنین که «للباطل جولة و للحق دولة» باطل جولانی بیش ندارد و دولت و حقیقت مربوط به حق است.

2.  صحیفه امام ؛ ج2 ؛ ص171.

3.  آنچه اجمالًا باعث آرامش مى‌شود اینکه:« خانه کعبه را صاحبى است». جمله حضرت عبدالمطلب هنگام حمله سپاه ابرهه به مکه. بحار الأنوار، ج 15، ص 145.

4.  صحیفه امام ؛ ج2 ؛ ص: 208

5. صحیفه امام ؛ ج2 ؛ ص: 202

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

توحید در حاکمیت

از جمله اقسام اعتقاد به توحید که در منابع اسلامی بسیار به آن پرداخته شده است، توحید در حاکمیت به معنای انحصار حق قانون‌گذاری و فرمان‌دادن برای خداوند می‌باشد، است و در آیات متعدد قرآن به آن تصریح شده است.[1] به طور مثال در آیه 57 انعام گفته شده است: «إِنِ الْحُکْمُ إِلَّا لِلَّهِ یَقُصُّ الْحَقَّ وَ هُوَ خَیْرُ الْفاصِلِینَ» «حکم نمودن منحصر به خداوند است او حق را بیان می‌کند و بهترین داوران است.» در همین راستا نیز از خداوند در قرآن با اوصافی همچون «بهترینِ حاکمان»[2] و «حکمران‏ترینِ حاکمان»[3] یاد می‌شود. بر اساس این آیات به طور مثال فرمان دادن و قانون‌گذاری برای امام معصوم در جامعه و یا به طور مثال پدر در خانواده، چون خداوند این اجازه را داده‌است، مشروع و فرمان دادن برای پادشاه یا هرکس دیگری که غیر مأذون از خداوند است، جایز نیست و مصداق طاغوت است.

توحید در اطاعت

قسم دیگری از توحید که در منابع به آن بسیار اشاره شده است، توحید در اطاعت به معنای انحصار حق اطاعت کردن در خداوند می‌باشد و این مهم با «اطیعوا»‌های مکرری که در قرآن آمده‌است به آن تصریح شده است.[4] به طور مثال در آیه ۲۰ سوره مبارکه انفال می‌خوانیم: « یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَ أَنْتُمْ تَسْمَعُونَ» «اى کسانى که ایمان آورده‏اید فرمان برید خدا و فرستاده‏اش را و برنگردید از او با اینکه مى‏شنوید.» همچنین اطاعت از غیر خدا، در نصوص دین به منزله شرک محسوب شده است. مثلا در تفسیر آیه ۱۰۶ سوره یوسف « ما یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَ هُمْ مُشْرِکُونَ» که اکثر مردم به نوعی مرتکب شرک می‌شوند، امام صادق می‌فرمایند منظور مشرک شدن در اطاعت است. «شِرکُ طاعَةٍ ولَیسَ شِرکَ عِبادَةٍ»[5] بر اساس این آیات اطاعت از رسولان و انبیاء چون در طول و به اذن خداوند است، مشروع و جایز است اما اطاعت از هر نهاد، قانون یا فردی که مورد تأئید خداوند نباشد جایز نیست و مصداق شرک می‌باشد.

شأن برپایی حکومت و قانون‌گذاری برای انبیاء و اهل بیت(صلوات الله علیهم اجمعین)

دومین اصل اعتقادی اسلام پس از توحید، نبوت است و از جمله بحث‌هایی که ذیل این اصل مطرح شده است، شئون مختلف انبیاء و ائمه(صلوات‌الله علیهم اجمعین) است. از جمله شئون انبیاء که در ادامه توحید در حاکمیت و اطاعت، بحث می‌شود، شأن مَصدَر قانون و قانون‌گذاری بودن و برپایی حکومت و اجرای قسط برای انبیاء و ائمه (صلوات‌الله علیهم اجمعین) است که در آیات و روایات مختلفی نیز به این شئون اشاره شده است. ازجمله این آیات، آیه ۷ سوره مبارکه حشر می‌باشد: «ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا» «آنچه پیغمبر برایتان آورده بگیرید و آنچه نهى کرده رها کنید» و یا آیه ۶۵ سوره مبارکه نساء :«فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتَّى یُحَکِّمُوکَ فِیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلِیماً» «ولى چنین نیست، به پروردگارت قَسَم که ایمان نمى‏آورند، مگر آنکه تو را در مورد آنچه میان آنان مایه اختلاف است داور گردانند، سپس از حکمى که کرده‏اى در دلهایشان احساس ناراحتى [و تردید] نکنند، و کاملًا سرِ تسلیم فرود آورند.» و آیه ۲۹ سوره اعراف :« قُلْ أَمَرَ رَبِّی بِالْقِسْطِ» بگو خداوند مرا به اجرای قسط امر کرده است.

تقابل سکولاریسم با دو اصل توحید و نبوت

سکولاریسم در حوزه سیاست، به معنای مطالبه خارج شدن دین از نهاد حاکمیت و قانون‌گذاری و نیز عدم پذیرش حاکمیت رهبران الهی و در تقابل مستقیم با اقسام مذکور از توحید و شئون انبیاء و ائمه اطهار(صلوات‌الله علیهم اجمعین) می‌باشد. باوجود تفاوت‌های بسیار اسلام ناب و مسیحیت و نیز رهبران وارسته اسلام با اربابان کلیسا، برخی از روشنفکران مسلمان غرب‌زده به تبعیت از جریان سکولاریسم در غرب و در تقلید طوطی وار از آرمان‌شهر بی‌خدای خود، سودای سکولاریم در اسلام را نیز سر داده‌اند، حال آنکه خاستگاه جریان سکولاریسم در غرب، ارائه دینی تحریف شده و پر از تناقضات توسط کلیسا و همچنین ظلم و ویژه خواری اربابان کثیف کلیسا بود و مردم غرب در مقابل این جریان و خلاء ارائه اندیشه ناب دینی به رهبری انسان‌هایی وارسته، ایده جدایی دین از شئون اجتماعی و حکومتی و محدود نمودن دین به امور فردی را سردادند.

در این بحث به بررسی اندیشه و آرای سید محمد خاتمی در راستای ترویج اندیشه سکولاریسم در دو دهه اخیر خواهیم پرداخت.

سید محمد خاتمی مروج سکولاریسم اسلامی

سید محمد خاتمی رئیس جمهور ۸سال از عمر جمهوری اسلامی و رهبر جریان اصلاحات از جمله روشنفکران اصلی مروج سکولاریسم در ایران بوده و است، وی در مصاحبه‌های متعدد خود همچون سایر سکولارها از سویی سعی بر نسبی دانستن فهم دین و متون دینی می‌نماید و از طرفی سعی بر تکیه بر عقل خود بنیاد و اظهار کفایت آن برای سعادت بشر می‌کند و در این راستا حتی از قرآن نیز استفاده می‌کند و تقریری از امامت مردم آخر الزمان و جایگاه معصوم ارائه می‌کند که در آن بشر در آخر الزمان نیازی به امام در شئون اجتماعی خود ندارد و معصوم برای او صرفا معلم و الگویی بیش نمی‌باشد:

در قرآن آیه‌ای است که شما زیاد آن را شنیده‌اید « وَ نُریدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثینَ» خداوند می‌فرماید: «من اراده کرده‌ام که من بگذارم بر کسانی که در تاریخ مورد ستم و رنج و حقارت واقع شده‌اند و آنان را امامان و میراث بران زمین قرار دهم.» تعبیر «امام قرار دادن» افرادی که مورد ستم قرار گرفته‌اند بسیا رمهم است. در حالی که امام مورد نظر که مدار، محور، الگو و معلم جامعه است، حضرت بقیة الله الاعظم (عجه الله تعالی فرجه) است، ولی تعبیر در این آیه این است که خود مردم امام می‌شوند و از مأمومیت و تابعیت خارج شده و آزاد می‌شوند که البته این امر با محوریت امام معصوم (علیه السلام) منافات ندارد.[6]

خاتمی بدون توجه به استفاده اشتباه خود از لفظ ائمه که بارها در قرآن حتی برای پیشوایان کافران نیز استفاده‌شده است[7] مردم را در جایگاه امام معصوم قرار می‌دهد اما توضیح نمی‌دهد که مردمی که از نظر وی از تابعیت امام خارج شده‌اند و آزاد می‌شوند، این آزادی در چه حد و حدودی است؟ محوریت امام به چه معناست؟ جامعه دین دار مدنظر وی که مردم در آن امامت دارند، چگونه جامعه‌ای است؟ وی با تأکیدات مکرر بر مفهوم آزادی گفتارهای ضد و نقیضی در محدوده آزادی را بیان می‌کند. او در یکی از مشهورترین منابع موجود از خودش به نام «نامه‌ای برای فردا» می‌‌نویسد:

«امروز در چشم انداز اصلاحات و پذیرش موازین و ضرورت‌های آن، کسانی باید پاسخگو باشند که ولایت را در برابر آزادی و ارزش‌ها را در برابر پیشرفت، و خشونت را در برابر منطق قرار دادند. به هر حال طرح و پذیرش شعارهای اصلاحات را از هرسو باید به فال نیک گرفت، ولی باید به جد از طرح کنندگان آن خواست که به درستی منظور خود را از این مفاهیم بیان کنند تا جامعه دچار سؤ تفاهم نشود. مگر گروهی همواره در برابر دعوت مردم به آزادی فریاد برنمی‌آورند که دعوت‌کنندگان به آزادی یا "نفاق جدید" خواستار بی‌بند و باری، ولنگاری، غرب زدگی و برهم خوردن هنجارهای دینی و اخلاقی جامعه‌اند؟ در حالی که وقتی ما شعار آزادی را می‌دادیم و می‌دهیم مرادمان آزادی‌های سیاسی، آزادی‌های مشروع و مدنی و آزادی‌های فکری است.»[8] 

اگرچه خاتمی آزادی به معنای ول‌انگاری را نفی می‌کند اما تصریح می‌کند که یکی از مصادیق آزادی مورد نظر وی آزادی در ساختار سیاسی است، وی در ادامه همین نامه می‌نویسد: «ما تقابل میان انسان و خدا را باور نداریم و خدایی را می‌پرستیم که انسان را آزاد آفریده و او را بر سرنوشت خود حاکم گردانیده است.»[9] باید به این دقت داشت که حاکم شدن بشر بر سرونشت خود تعبیر دقیقی می‌باشد و در ادبیات سیاسی معنای خاص خود را دارد، و معنای دقیق آن عدم دخالت خداوند در مساله حاکمیت بشر و نفی توحید در حاکمیت و شأن حاکمیت رسول و امام به عنوان خلیفة الله و بازگشت معیار مشروعیت حاکمیت به بشر است؛ خاتمی در دیدار با دانشجویان در مورد آزادی سیاسی مد نظر خود می‌گوید: «اگر دین دربرابر آزادی قرار بگیرد، این دین است که باید محدود شود نه آزادی»[10] او در همین راستا دوگانه‌ای غیر واقعی را می‌سازد و قید اسلامیت، در جمهوری اسلامی را به این نحو توضیح می‌دهد که صرفا چون مردم این اسلامیت را خواسته‌اند، این قید معنا یافته است:

« تصور اینکه با حذف جمهوری اسلامی، یک جمهوری مردمی غیر وابسته پدید خواهد آمد، تصوری باطل است که شواهد سیاسی و اجتماعی بطلان آن فراوان است. تصور اعمال حاکمیت دین از راه اجبار و استبداد و نادیدن خواست و رأی مردم نیز نادرست و نامیسر است. بنیاد و پشتوانه هر نظامی مردمند و مردم ما خواستار جمهوری بیگانه با دین و لائیک نبوده و نیستند. متأسفانه برخی مفاهیم غربی هم، وقتی به یک فضای استبداد زده پای می‌نهند، تحریف می‌شوند و این که در این مسیر سکولاریسم نیز مبدل به دین ستیزی می‌شود از این قاعده برکنار نیست. برای بهروزی ملت ما تنها یک راه وجود دارد: استوار کردن مردم‌سالاری برپایه اعتقاد و فرهنگ مردم و نوسازی فرهنگ دینی و اجتماعی در جهت سازگاری با مردم سالاری و تقویت بنیادهای مردم‌سالارانه که در انقلاب اسلامی و در قانون اساسی نیز منعکس شده است.»[11]

خاتمی امتیاز بزرگ امیرالمؤمنین را در این می‌داند که ایشان با اینکه از سوی خداوند منصوب بود اما جز با خواست و رضایت مردم حاضر به حکومت نمی‌شوند:

امتیاز بزرگ علی(ع) با همه شایستگی‌هایش و با این که از جانب خدا و پیامبر منصوب بود، این بود که جز به رأی و رضایت مردم، حاضر نشد حکومت را بپذذیرد. در روزگار ما مساله دموکراسی و مردم سالاری مطرح است و محور و مبنای حکومت، با رای مردم است یا باید باشد، شگفت انگیز آن که در هزار چهارصد سال پیش امیرالمومنین(ع) تنها زمانی که رضایت و خواست و رای مردم را دید حکومت را پذیرفت و فرمود: اگر حضور مردم نبود و آنان نمی‌خواستند و با رای و حضور خود اعلام پشتیبانی نمی‌کردند و البته اگر نبود همان عهدی که عالمان با خدا دارند که در برابر ستم ستمگر و مظلومیت مظلوم آرام ننشیند، من در آخر کار یعنی امروز همان کاری را می‌کردم که در اول کار می‌کردم و افسار شتر خلافت را برگردن او می‌انداختم و رهایش می‌کردم.[12]

اما باید پرسید چگونه امام در عین نصب از سوی خداوند، حکومت را فقط با رضایت خداوند می‌پذیرد؟ یا باید خداوند رای مردم را در نصب خود دخیل دانسته باشد یا اینکه اصلا خداوند امام را در امر حکومت نصب نکرده‌ باشد بلکه صرفا در سایر شئونی همچون تبلیغ دین و... نصب نموده‌ باشد؛ با توجه به قید آقای خاتمی که محور و مبنای حکومت با رای مردم است، ایشان احتمال دوم را می‌پذیرند.

سوال دیگری که باید پرسید این است که در اندیشه ایشان آن مستضعفینی که در استدلال به آیه ۵ سوره مبارکه «قصص» در جایگاه امامت قرار می‌گیرند و وارث ارض می‌شوند، چه کسانی هستند؟ آن جامعه دین‌دار ایده‌ال خاتمی، کدام جامعه است؟ و نقش امام معصوم در این جامعه چیست؟ خاتمی سعی می‌کند در کنار حفظ امام معصوم به عنوان الگوی جامعه، غرب را به عنوان آرمان‌شهر خود و محور رشد و تعالی بشر و به تعبیری علت امامت بشر معرفی کند:

امروز به جرأت می‌توان در زندگی قومی که عزم تعالی و پویایی کرده است، هیچ تحول کارسازی پدید نخواهد آمد، مگر آنکه از متن غرب بگذرد و شرط دگرگونی اساسی، آشنایی با تمدن غرب و لمس روح آن تمدن یعنی تجدد است. کسانی که با این روح آشنا نیستند هرگز به پدید آوردن دگرگونی سودمند در زندگی خود توانا نیستند. سوگمندانه اقوامی نظیر ما هنوز از آن آشنایی محروم هستیم. توسعه به معنای امروزش میوه یا شاخ و برگ تمدن جدید است. اگر آن تمدن آمده، توسعه هم خواهد آمد و به این معنا سخن کسانی که می‌گویند ابتدا باید خِرد غربی را پذیرفت تا توسعه بیاید سخن بی‌راهی نیست و این سخن را کامل کنم که علاوه بر خِرد و بینش غرب باید منش غرب متناسب با این بینش را نیز پذیرفت.[13]

یکی از صریح‌ترین مصاحبه‌های خاتمی که در آن وی آرمان‌شهر دینی خود را معرفی می‌کند، مصاحبه او با شبکه ‌cnn در سفر به آمریکا است، خاتمی در این مصاحبه جامعه آمریکا را به عنوان یک جامعه سکولار که حاکمیت دین در آن کنار رفته و دین‌داری مردم به عرصه شخصی محدود می‌باشد و آزادی مردم با دین‌داری آنها به اصطلاح تعارض ندارد، به عنوان یک جامعه الگوی دین‌داری معرفی می‌کند و می‌گوید:

«در آمریکا هیچگاه آزادی و دینداری روبروی هم قرار نگرفته بودند و حالا هم نگاه کنیم، مردم آمریکا اغلبشان دیندار هستند و دین ستیزی در آمریکا کمتر است. در عین حال آن نگاهی به دین که مایه و پایه تمدن «آنگلو آمریکن» شده، آن دینی است که با آزادی سازگار است و من معتقدم که بشر اگر بخواهد خوشبخت شود باید کاری کند که هم معنویت دین را داشته باشد و هم شرافت و آزادی را»[14]

تصویر 1 : تصویر مصاحبه خانم کریستین امان‌پور با دکتر خاتمی

خاتمی در چالش پای‌بندی به اسلام و الگو قرار دادن غرب برای پیشرفت برای مقابله با نصوص متعدد مخالف خود، به بحث نسبی بودن فهم دین و نصوص دینی و عینی و تجربی بودن مسیر تعالی غرب می‌پردازد و می‌نویسد:

به هر حال تمدن جدید تمدنی است که بر مفهوم آزادی استوار است و به نسبی‌بودن امور انسانی قائل است و قدرت سیاسی را مشروط به نظارت و کنترل مردم می‌داند. ممکن است که برداشت‌های غرب و مصادیق مورد نظر او مورد قبول نباشد، ولی این مفاهیم دستاوردهای بزرگ تجربه بشری است که هرکس در آینده بخواهد زندگی کند، نمی‌تواند اینها را نادیده بگیرد.[15]

وی در جای دیگری در این رابطه چنین می‌گوید:

دور از حکم خرد و انصاف است که این تجربه عظیم (غرب) را نادیده بگیریم و به خاطر تعارض‌هایی که با آن داریم یکسره کنارش بگذاریم. از سویی دیگر این که می‌گوئیم مبنای گذشته ما حق است و ما حق را از دست نمی‌دهیم، بنده می‌پرسم کدام حق؟ لابد می‌گویند اسلام، بنده سوال می‌کنم کدام اسلام؟ اسلام بوعلی سینا یا اسلام غزالی؟ اسلام صلاح‌الدین ایوبی یا اسلام ابن عربی؟ اسلام اخوان الصفا یا اسلام سربداران؟ اسلام اهل حدیث و جمود یا اسلام کسانی که برای عقل هم اعتبار قایلند؟ اسلامی که همه چیز آن در فقه خلاصه شده است یا اسلامی که فقه را پوسه دین می‌داند و حقیقت دین را در ورای این پوسته می‌بیند؟ یا اسلام عرفان؟ کدام حق؟ می‌بینید که تلقی‌های مختلفی از حق وجود دارد. در گذشته گاهی این برداشت‌ و تلقی غلبه داشته است و گاهی دید و برداشت‌دیگری از اسلام، ولی واقعا آیا درست است که چون پدران ما برداشت خاصی از دین داشتند و براساس آن تمدنی را ساختند ما سفت و سخت به همان برداشت بچسپیم و بگوئیم حق همین است و باید آن را حفظ کرد؟ من معتقدم می‌شود در عین وفاداری نسبت به حق در برداشت‌هایی از اسلام هم بازنگری کرد و در عین این که حق یکی است، می‌توان تصور برداشت‌های متفاوتی از این حق یگانه داشت. [16]

خاتمی که سال‌ها قبل در کسوت وزارت ارشاد خود این سوال‌ها را مطرح و در موضعی انقلابی به آن پاسخ داده بود،[17] این بار در تلاش برای اثبات نسبی بودن دین و فهم بشر مطالب زیادی را در سخنرانی‌ها و مقالات خود مطرح می‌کند، به طور مثال وی با کنار نهادن تمام قواعد منطقی فهم و استنباط از دین که مورد اتفاق منطقیون و فقها است، در یکی از مشهورترین سخنرانی‌های خود با عنوان «دین در دنیای معاصر»، می‌گوید:

شما در عقلانیت بشر تحول می‌بینید در اعتقادات بشر تحول می‌بینید، حتی ما که مسلمانیم دقیقا عین همان تفکر دینی که پدرانمان داشتند نداریم. در رفتار دینی ما که به صورت شریعت تجلی پیدا می‌کند، تحول می‌بینید، این خودش دلیل بسیار مهمی است بر اینکه بالاخره انسان نسبی است یا لااقل نسبیت در زندگی او جدی است. خوب، بین این امر نسبی که انسان است و آن امر متعالی که ذات و جوهر دین است چه رابطه ای باید برقرار شود؟ انسان در این جهان ابزاری دارد به نام عقل و فهم که عقل و فهم این جهان است و طبعا اگر جهاتی نسبی است، راهی جز این ندارد که اولا کتاب هستی و طبیعت را که کتاب تکوین و آفرینش است با همین عقل و خرد و فهم انسانی بفهمد و کتاب شریعت را هم که وحی است با همین فهم بفهمد و فهم انسانی تحول پذیر است. یکی از مشکلات بزرگی که جامعه دیدن‌دار با آن روبرو است، همین جاست. یعنی گاه این انسان قداست علو و اطلاقی را که در ذات دین است سرایت داده و برداشت محدود نسبی محکوم زمان و مکان خود از دین را مطلق می‌پندارد. بالاخره انسان نگاه می‌کند این ماده را پدران من طوری می‌دیدند که من طور دیگر می‌بینم. نگاه می‌کنم به کتاب وحی و قرآن و دین آن را طوری می‌فهمم و بعدی‌ها طور دیگر. بیشتر برداشت‌هایی که ما داریم برداشت‌های نسبی و تحول پذیر است، درحال یکه جوهر دین متعال و مطلق است. یکی از مشکلات عمده جامعه دین‌داران سرایت دادن اطلاقی است که در ذات دین است به برداشت انسان از دین که امری نسبی است و بسیاری از مطالب از اینجا پیدا شده است. یک عده برداشتی داشته‌اند و آن را عین دین دانسته‌اند و بعد گفته‌‌اند همه باید این را بپذیرند اگر نه دین را نپذیرفته‌اند و در نتیجه قداست و تعالی را زیر پاگذاشته‌اند تکفیرها، تفسیق‌ها و زد و خوردها از اینجا ناشی شده است.[18]

مسیحیت و پاپ انگاری جریان اصلاحات به رهبری دکتر خاتمی از اسلام و رهبران دینی

از جمله لازمه‌های اثبات ادعای سکولاریسم اسلامی، و پذیرش درستی مسیر غرب، مسیحیت و پاپ انگاری نسبت به اسلام و رهبران آن می‌باشد و این خط در جریان اصلاحات به قوت و مستمر به اشکال گوناگون ادامه می‌یابد؛ در واقع واژه اصلاحات که همان ترجمه رفرمیسم غرب و اصلاحات ساختاری است، سرلوحه گفتمان اصلاحات یا همان سکولاریسم اسلامی قرار گرفته می‌شود و حیات این گفتمان متکی بر اثبات ناکارآمدی حکومت دینی و رهبری مبتنی بر دین می‌شود. خاتمی در جزوه «نامه‌ای برای فردا» با متهم کردن جامعه دینی ایران به استبداد زدگی می‌نویسد:

«استبداد زدگی درد مزمن و مشترک جامعه ما است. عدم تأمل در این درد بزرگ تاریخی همه ما را به بی‌راهه خواهد برد. {...}آنچه بر جان و جهان انسان استبداد زده غلبه می‌کند غفلت از حق خود و احساس تکلیف در برابر آن است که قدرت دارد. حتی خدا در چهره جبار خود تجلی می‌یابد که فقط باید از او ترسید و اسم جلال حضرت حق اسم جمال او را تحت الشعاع قرار می‌دهد.» [19]

او برای اثبات استبداد و جو خفقان اشاره غیر مستقیمی به ماجرای آقاجری که از در توهین به مقدسات و نفی ضروریات دین وارد شده بود، می‌کند و با حمله به قاضی پرونده و نفی اعتراضات بسیار علماء به آقاجری و مطرح کردن سوابق انقلابی آقاجری برای تطهیر وی، می‌نویسد:

امروز گرچه هنوز این درد و مصیبت را داریم که انسانی دانشمند که شاید سابقه حضورش در انقلاب و جبهه, بیش از سابقه تصدی فلان قاضی بی تجربه‌ای باشد که گشاد دستانه حکم ارتداد صادر می‌کند و مبارزی که پا و سلامت خود را برای انقلاب داده و همواره از موضع دین خواستار اعتلای آزادی بوده است ولو در برداشت و نظر خود دچار خطا شده باشد به ناحق به ارتداد متهم و براساس آن محکوم می‌شود ولی این نیز دستاورد کمی برای جامعه ما نیست که جز معدودی از افراد، هیچ کس از حوزه‌های علمیه گرفته تا دانشگاه‌ها و تا سطح مسئولان این برخورد و حکم را پذیرا نمی‌شوند. امروز دخالت در امور و احوال اشخاص به مراتب کم‌تر از گذشته شده است، گرچه حتی یک مورد آن نیز ناحق و نابجاست. [20] 

خاتمی برای اثبات این نکته که با هرگونه سرکوب، مخالفت و یا حتی اعتراضی از سوی دین‌داران نسبت به هتاکان به دین مخالف است، در فروردین ۱۳۸۸ در حالی که بیش از ۱۵۰ نفر از مسلمانان کشورهای مختلف در اعتراض‌های جهانی به دانمارک و نخست‌وزیر این کشور «راسموسن» کشته شده بودند و نفرت عمومی نسبت به این شخص در جهان اسلام به علت حمایت از توهین به پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) به اسم آزادی بیان شدت گرفته بود؛ در دیداری که در اجلاس «اتحاد تمدن‌‌ها» در ترکیه با «راسموسن» داشت، حقیرانه درحالی که دست راست «راسموسن» در گچ بود به گرمی دست چپ وی را فشرد و بر او لبخند زد.

تصویر 2 : تصویر دست دادن خاتمی و راسموسن که اعتراضات بسیاری نسبت به وی به‌دنبال داشت.

 



[1] به طور مثال آیه ۶۷ سوره مبارکه یوسف «  وَ مَا أُغْنىِ عَنکُم مِّنَ اللَّهِ مِن شىَ‏ءٍ  إِنِ الحکْمُ إلَّا لِلَّهِ  عَلَیْهِ تَوَکلتُ وَعَلَیْهِ فَلْیَتَوَکل الْمُتَوَکِّلُون» و یا ۲۶ سوره کهف :« ما لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا یُشْرِکُ فِی حُکْمِهِ أَحَداً»  و یا در آیه ۴۰ یوسف می‌خوانیم: «إِنِ الْحُکْمُ إِلَّا لِلَّهِ أَمَرَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ»

[2] «وَ هُوَ خَیْرُ الْحاکِمِینَ» سوره أعراف، آیه 87؛ سوره یونس، آیه 109؛ سوره یوسف، آیه 80.

[3] «وَ أَنْتَ أَحْکَمُ الْحاکِمِینَ» سوره هود، آیه 45. نیز، ر. ک: سوره تین، آیه 8.

[4] به طور مثال ر.ب: آل عمران ۳۲ و ۱۳۲و نساء ۵۹ و مائده ۹۲ و انفال ۱ و ۴۶ و طه ۹۰ و نور ۵۴ و نور ۵۶ محمد ۳۳ و مجادله ۱۳ و تقابن ۱۲ و ۱۶

[5] ( 3). الکافى، ج 2، ص 397، ح 4؛ تفسیر القمّى، ج 1، ص 358؛ بحار الأنوار، ج 9، ص 214، ح 93.

[6] جبرائیلی، سید یاسر، سودای سکولاریسم، رمزگشایی از زندگی زندگی سید محمد خاتمی، چاپ چهارم، تهران،خبرگزاری فارس، ۱۳۹۰، ص 35 به نقل از: وب سایت خاتمی (www.khatami.ir/fa/news/1025.html  )

[7] واژه امام به معنی پیشوا می‌باشد و در آیه مذکور معنای آن منافاتی با امامت امام معصوم ندارد، به طور مثال در آیه ۱۲ سوره توبه خداوند دستور به مقاتله با ائمه کفر را می‌دهد و این هیچ ربطی به لفظ ائمه به معنای اهل بیت ندارد. «فَقاتِلُوا أَئِمَّةَ الْکُفْرِ إِنَّهُمْ لا أَیْمانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ یَنْتَهُونَ»

[8] سید محمد خاتمی نامه‌ای برای فردا، تهران موسسه خانه فرهنگ خاتمی ۱۳۸۳ش ص ۲۳

[9] سید محمد خاتمی نامه‌ای برای فردا، تهران موسسه خانه فرهنگ خاتمی ۱۳۸۳ش ص ۲۲

[10] سخنرانی در سالگرد دوم خرداد ۲/۳/۱۳۸۷ دانشگاه تهران

[11] سید محمد خاتمی نامه‌ای برای فردا، تهران موسسه خانه فرهنگ خاتمی ۱۳۸۳ش ص 19-20

[12] مقاله اخلاق قربانی سیاست سید محمد خاتمی مجله زاویه‌ای دیگر ش بیست و چهارم و بیست و پنجم ص ۴۵ برگرفته از متن سخنرانی در سالروز عید غدیر ۱۳۸۸ خانه هنرمندان

[13] جبرائیلی، سید یاسر، سودای سکولاریسم، رمزگشایی از زندگی زندگی سید محمد خاتمی، چاپ چهارم، تهران،خبرگزاری فارس، ۱۳۹۰، ص ۱۳۵ به نقل از: روزنامه سلام، ۳۰/۲/۱۳۷۵

[14] جبرائیلی، سید یاسر، سودای سکولاریسم، رمزگشایی از زندگی زندگی سید محمد خاتمی، چاپ چهارم، تهران،خبرگزاری فارس، ۱۳۹۰، ص ۱۷۹ به نقل از: http://www.cnn.com/world/9801/07/iran/interview.html 

[15] مصاحبه سید محمد خاتمی با مجله «چشم‌انداز ایران» شماره ۵ با عنوان «دین در دنیای معاصر» ص ۳۸

[16] مجله «چشم‌انداز ایران» شماره ۵ با عنوان «دین در دنیای معاصر» ص ۳۵ اصل این سخنرانی در تاریخ ۱۱/۳/۷۳ در جریان سلسله مباحث «انسان و توسعه» در دانشکده علوم اقتصاد دانشگاه علامه طباطبائی ایراد گردیده است.

[17] وی در دوران وزارت ارشاد در یکی از مصاحبه‌های خود بعد از مطرح کردن این شبه چنین پاسخ می‌دهد:

این اسلامی که می‌تواند مشکل گشای فکری و عملی بشر باشد کدام اسلام است؟ من معتقدم که یک فصل الخطاب وجود دارد که هم از نظر عقیدتی و هم از نظر تجربی و منطقی باید آن را بپذیریم و جامعه ما پذیرفته است. و آن بینشی است که امام نسبت به اسلام دارد. ما افراد زیادی را داریم که مدعی اسلام هستند و خیلی هم آدم‌های خوبی هستند ولی این اسلام، اسلامی نیست که امام می‌خواهد. در درجه اول باید بینش‌های امام را به عنوان محور و مبنای اسلامی که باعث این انقلاب شده و می‌خواهیم آن را به جامعه بشری ارائه دهیم، بشناسیم و آن را مبنای همه برنامه‌های خودمان در جامعه قرار دهیم و زمینه تغذیه تسل جوان خودمان و دنیای امروز را فراهم کنیم. گفت و شنود با دکتر خاتمی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، من از آن روز که در بند توام، آزادم، مجله ادبستان، شماره بیستم، ص ۱۸ به نقل از: مصاحبه اخیر دکتر خاتمی با روزنامه جمهوری اسلامی در آن زمان.

[18] مصاحبه سید محمد خاتمی با مجله «چشم‌انداز ایران» شماره ۵ با عنوان «دین در دنیای معاصر» ص ۳۷-۳۸

[19] سید محمد خاتمی نامه‌ای برای فردا، تهران موسسه خانه فرهنگ خاتمی ۱۳۸۳ش، ص ۶

ذکر این توضیح نیز مناسب است که جبار به معنی بسیار جبران کننده می‌باشد و استفاده دکتر خاتمی از این صفت بزرگ خداوند برای رساندن مفهومشان نیز اشتباه است.

[20] سید محمد خاتمی نامه‌ای برای فردا، تهران موسسه خانه فرهنگ خاتمی ۱۳۸۳ش ص ۲۸

لینک این خبر در خبرگزاری فارس


  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

📝این روزها اعتراضات کامیون‌داران و برخورد وحشیانه با آنها در شیراز و مقایسه با عدم برخورد نیروی انتظامی با دراویش به دستور آقای روحانی، ذهنم را درگیر کرده است. 


🔹البته ذهن هرکسی درگیر امری در نظام ارزشی خودش است، ذهن برخی‌ها هم درگیر پخش نشدن ربنای شجریان یا نرفتن سلبریتی‌ها به افطار رئیس جمهور و یا زندانی شدن فلان مبلغ بهائی و فعال فتنه 88 در زندان البته با اسم فعال حقوق بشر و کودکان!


🔹اما ظاهرا همه این‌ها حاشیه‌ای می‌ماند که ذهن ما را از قراردادی استعماری که در این روزها برای تصویب در مجلس در حال بررسی و چانه زنی است، منحرف می‌کند.


🔹اگر می خواهید بدانید این قرار داد چیست و لب انتقادات به آن چیست و ته دفاع از لزوم تصویب آن هم چیست؟ پیشنهاد می‌کنم حتما این مناظره که به صورت زنده از شبکه خبر پخش شد را ببینید تا متوجه شوید حرف‌ها و مبانی هرکس چیست؟


😳به انتقادهای جبرائیلی کاری ندارم به نظرم اینکه مثلا آنها سپاه و وزارت ارشاد و وزارت دفاع ما را مشمول حمایت از تروریست نامیده‌اند و ما مجبور به تحریم داخلی این نهادها هستیم، در مقابل دفاعیات فاجعه آمیز نماینده دولت هیچ اهمیتی ندارد.


👈لب حرف نماینده دولت در این مناظره این است که ما مجبوریم به نظام سلطه تن دهیم، در عین اینکه می‌دانیم ظالمانه است؛ اگر شما یکی دو مورد از ظالمانه بودن قرارداد FATF را متذکر می‌شوید، من هم دوتا اضافه می‌کنم و می‌گویم که مثلا عربستان که پدر جد حمایت از تروریست است عضو تصمیم گیر این معاهده است. مشکل اینجاست که ما چاره‌ای نداریم جز اینکه حرف نظام سلطه را در عین ظلم بودن بپذیریم، مگر ما که هستیم؟! اصلا که بوده‌ایم؟! مگر ما کی می‌توانسته‌ایم تصمیم گیر باشیم؟! کی می‌توانسته‌ایم در دنیا حرف بزنیم؟! البته فکر نکنید ما انقلابی نیستیم😳 ما انقلابی هستیم!😳 ولی این قواعد تعامل با دنیا است، نظام سلطه را باید پذیرفت.


🙏بنده خواهش می‌کنم مناظره بالا را ببینید تا باور کنید این حرف‌های وقیحانه حرف‌های مسئول دولتی ما است.


👈شفاف‌تر و لازمه این حرف‌ها را هم بنده بگویم: 

😔ما غلط کردیم انقلاب کردیم و گفتیم استقلال آزادی جمهوری اسلامی، اصلا ما غلط کردیم به کاپوتلاسیون اعتراض کردیم، ما غلط کردیم هشت سال جنگیدیم، ما خدا نداریم خدا یعنی آمریکا یعنی سلطه، روزی ما را هم خدا نمی‌دهد، آمریکا می‌دهد؛ ما غلط کردیم خون این جوانان را نزدیک به 60 سال ریختیم، از الان هم اگر بخواهیم با ظالم بجنگیم، بدانیم که غلط می‌کنیم...

  • حمید رضا باقری